خالق عاشقانه ترین شعر فارسی درگذشت


ساعت: 09:16
تاریخ انتشار: 08/03/1401
کد خبر: 1905522

شاید کمتر شعر و ادب دوست داشته باشد که فریدون مشیری را با این عاشقانه «بی تو در مهتاب از این کوچه گذشتم/ چشمانم را چرخاندم به دنبال تو…» در چنین روزی درگذشت.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ شاید کمتر دوستانه شعر و ادبیات همین است رومانتیک فریدون مشیری یادت نره “بی تو توی مهتاب اون خیابون راه میرفتم/ همه چشمام دنبالت میگشتم…”

بسیاری از شعرهاکوچهفریدون مشیری که اولین بار در اردیبهشت 1398 در مجله «روشنفکر» منتشر شد، یکی از زیباترین و عاشقانه ترین شعرهای زبان فارسی به شمار می رود.

فریدون مشیری شاعر معاصر ایرانی در آخرین روز شهریور 1305 دیده به جهان گشود و در همان روز (سوم آبان) سال 1358 پس از سالها بیماری درگذشت و در بهشت ​​هنرمند زهرا آرام گرفت.

نخستین مجموعه اشعار مشیری در 28 سالگی و با مقدمه شهریار و علی دشتی «تیشن طوفان» منتشر شد و پس از آن اشعار او بارها مخاطبان و دوستداران ادبیات را شگفت زده و مجذوب خود کرد. بسیاری از خوانندگان از جمله محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، علیرضا افتخاری، محمد اصفهانی، علیرضا قربانی، همایون شجریان، محمد نوری و بسیاری از خوانندگان دیگر اشعار او را خوانده اند و بدون اغراق بیشتر آنها حفظ شده است.

مشیری خود درباره نخستین مجموعه اشعار خود می گوید: «رباعیاتی بود که گاه سه بیت برابر یک قطعه کوتاه داشت و هم وزن و هم قافیه و هم معنا داشت. در آن زمان چند نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان تهلیت و محمد زهری کسانی بودند که به یک سبک شعر می گفتند و همه شاعران به دلیل بی تفاوت نبودن به شعر گذشتگان به شهرت رسیدند. اخوان سوم، من و نادرپور کاملاً محصور شعر قدیمی بودیم، یعنی آثار سعدی، حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، بحث کرده بودیم و تکیه کرده بودیم..»

عبدالحسین زرین کوب، نویسنده و از منتقدان برجسته ادبی درباره مشیری می گوید: «در سال های شاعر فریدون، در میان هزاران فراز و نشیب روزانه، در میان هزاران شور و رنج و درد روزانه، در دست اوست. آنچه متعلق به روز است.» زمان را رها می کند و او را به قلمرو افسانه های اعصار می فرستد. چهل سال می گذرد – کم و بیش – از زمانی که او کلمه به کلمه هم زبانان خود را به همان زبان بی همتا تجربه کرد. زبانی دلنشین، گرم و پرمهر، فارغ از پیچ و خم بیان ادبی شاعران دانشگاهی و در عین حال فارغ از تأثیر ترجمه های شتابزده ابیات تجربی نو راهان گرب..»

شعر خوانی سگ از فریدن مشیری


خبر خاکستری

متن شعر عاشقانه کوچه

بی تو شب مهتابی دوباره این کوچه را قدم زدم
همه چشمام بود دنبالت
لذت دیدار تو از جام وجودم جاری می شود.
دیوانه وار عاشق شدم.
در نهانگاه جان من گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صدها خاطره پخش می شود:
یادم آمد که یک روز عصر با هم در آن کوچه قدم زدیم
در را باز کردیم و خود را در این خلوت دیدیم
یک ساعت در حاشیه این نهر نشستیم.
تو، تمام رازهای دنیا در چشمان سیاه توست.
من همه به تو نگاه می کنم.
آسمان صاف و شبی آرام
موفق باشید و اوقاتی آرام داشته باشید
خوشه ماه در آب سقوط کرد
شاخه ها به نور ماه می رسند
شب و کویر و گل و سنگ
آهنگ شباهنگ را همه دوست دارند
یادمه بهم گفتی:
مواظب این عشق باش!
یک لحظه به آن آب فکر کنید.
آب آیین عشق است.
شما که امروز نگران به نظر می رسید
فردا باش که دلت با دیگران باشد!
برای فراموشی، مدتی در این شهر سفر کنید!
بهت گفتم: حواست به عشق باشه!؟ نمی دانم!
سفری در پیش است؟ من هرگز نمی توانم
من نمی توانم!
روز اول که دلم پر از حسرت تو بود
مثل کبوتر بر بام تو نشستم
سنگ به من زدی، نرفتم، نشکستم.
دوباره گفتم: تو شکارچی و من آهو
همه جا را گشتم و گشتم تا در دام تو افتادم
مواظب عشق باش، من نمی توانم!
قطره اشکی از شاخه چکید
جغد شب ناله تلخی کرد و فرار کرد
اشک در چشمانت حلقه زد
ماه به عشق تو خندید!
این چیزی است که من به یاد دارم: من دیگر از شما چیزی نشنیدم
در دامن غم راه افتادم.
گاز نگرفتم، نرم نشدم.
به تاریکی غم رفت، آن شب و شب های دیگر.
نه، شما در مورد معشوق آزرده نشنیده اید.
دیگه از اون کوچه نرو
بی تو چگونه از این کوچه گذشتم!


بیشتر بخوانید؛


راه کشف استعداد شعر و موسیقی از زیباکنار می گذرد!

دیدگاهتان را بنویسید