دختر 17 ساله توسط پسر عمویش آلوده شد

پدرم هم در تجارت کفش زنانه کار می‌کرد و درآمد خوبی هم داشت، البته پدر و مادرم بی‌سواد بودند و هیچ‌کدام از آنها تحصیل نکردند، اما با هم خوب هستند و مشکل خانوادگی نداریم. در ضمن من با هشت خواهر و برادر دیگرم رابطه خوبی داشتم و پدرم هم سعی می کرد خواسته هایم را برآورده کند.

خلاصه اینکه در زندگی هیچ کمبودی احساس نمی کردم، اما علاقه ای به یادگیری هم نداشتم، به همین دلیل دوره ابتدایی را رها کردم و وقتم را با خواهر و برادرم سپری کردم.

در این میان با برادر کوچکم رابطه بسیار صمیمی و صمیمی داشتم به گونه ای که او را معتمد خود می دانستم و در هر فرصتی او را آزار می دادم تا اینکه روزی برادرم با در آمدی که از محل کارش داشت برایم گوشی هوشمند خرید و به او داد. به من

از همان روز وارد فضاهای مجازی شدم و ساعات زیادی را در گروه های مختلف در شبکه های اجتماعی سپری کردم تا اینکه وارد گروه خانوادگی در تلگرام شدم و با بسیاری از اقوام و دوستانم پیامک فرستادم.

هر چه بیشتر در این گروه ها فعالیت می کردم، جذب جنس مخالفم می شدم، به همین دلیل تصمیم گرفتم در وسط این رابطه خانوادگی با پسر عمویم صمیمی تر شوم، زیرا برخی فیلم ها یا تصاویر مبتذل در فضاهای مجازی مرا به سمت شهوت بیشتر سوق می داد. از طرفی فرید از طریق پیامک هایش به من ابراز علاقه می کرد. خلاصه رابطه من با او در فضای مجازی، او شروع به ارسال پیامک های عاشقانه کرد، بنابراین من دل پسرخاله ام را از دست داده بودم.

حالا رابطه ما از فضاهای مجازی به جلسات مخفیانه کشیده شده بود و هر بار که قرار ملاقات می گذاشتیم، فرید از ازدواج با من صحبت می کرد و ادعا می کرد که علاقه عجیبی به من دارد.

آرام آرام خواسته های نامتعارفی داشت اما من برای حفظ آبروی خود در برابر خواسته های نامعقول او مقاومت کردم. اما وقتی او مرا تهدید به پایان دادن به این رابطه بد کرد و بر خواسته هایش پافشاری کرد، ترسیدم در این شرایط من را رها کند و از من جدا شود.

بالاخره مجبورم کرد تا با خواسته هایش کنار بیایم، اما تا بیش از دو ماه از این رابطه بد می گذشت، فرید رابطه اش را با من کم کرد و در هیچ کدام از این جلسات مخفیانه از ازدواج حرفی نزد. حتی بعد از مدتی به دروغ مرا متهم کرد که به من اعتماد ندارد و نمی تواند با من ازدواج کند.

او مدعی شد که از آنجایی که رابطه بدی با او داشتم، به راحتی می توانم با دیگران ارتباط برقرار کنم. وی با همین بهانه ها و تهمت ها رابطه را خاتمه داد و تصریح کرد: دختری که در فضای مجازی دلش برای هر پسری بیفتد هرگز قابل اعتماد نیست. سپس مرا با وجود و آینده ای ویران رها کرد و در آستانه یک رسوایی بزرگ قرار گرفتم.

از آن روز به بعد مشکلات روحی و روانی برایم پیش آمد و تبدیل به یک دختر بسته شدم، اما عذاب وجدان مرا رها نکرد تا اینکه مجبور شدم داستان رابطه با فرید را برای برادر کوچکم تعریف کنم و تصمیم گرفتم به آغوش بروم. اما ای کاش این جملات عاشقانه در فضاهای مجازی را باور نکنم و با یک وعده توخالی ازدواج آینده ام را خراب کنم و…

با دستور سرهنگ علی عبدی (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) تحقیقات کارشناسی و پزشکی قانونی این پرونده به مشاوران مجرب کلانتری محول شد.

دیدگاهتان را بنویسید