دست دادن با واقعیت؛ عکس گرفتن با تخیل!

دست دادن با واقعیت؛  عکس گرفتن با تخیل!

صبح دیروز ایرنا از سفر رئیس جمهور به چین خبر داد. سفر بر اساس این خبر پاسخی به دعوت رسمی شی جین پینگ است. رئیس جمهور چین صورت گرفت و آماده سازی آن به سپتامبر و دعوت پینگ از ابراهیم رئیسی در حاشیه نشست های سازمان همکاری شانگهای برمی گردد.

اولین سوالی که پس از این خبر در افکار عمومی مطرح می شود، اهداف رئیس جمهور و دستاوردهای مورد انتظار وی است. اما ایرنا در متن خبر مذکور به بازگویی برنامه های این سفر 3 روزه اکتفا کرد. هرچند کمی بیش از یک ساعت و نیم بعد و با انتشار مصاحبه علاءالدین بروجردی؛ رئیس انجمن دوستی ایران و چین و سفیر اسبق ایران در این کشور با اشاره به فرصت‌های فراوان همکاری‌های ایران و چین، بر دستاوردهای فناوری چین تاکید کرد. اما آیا واقعاً می توان انتظار دستاوردهای ملموس و تعیین کننده ای از این نشست داشت؟

ایرنا در پایان خبر سفر رئیسی به آمار صادرات و واردات ایران و چین اشاره کرد و این کشور را بزرگترین شریک تجاری ایران خواند و با اشاره به آمار 10 ماهه گمرک ایران از صادرات ایران به چین و واردات اشاره کرد. 12 میلیارد و 600 میلیون و 12 میلیارد و 700 میلیون نفر از ایران به این کشور اشاره کرده اند. به نظر می رسد این موضوع نشانه و مدرک مهم اقتصادی بر روابط راهبردی دو کشور باشد. اما برای درک اهمیت و اثربخشی واقعی این اعداد، باید نگاهی گذرا به ارقام مبادلات اقتصادی چین با سایر کشورهای جهان بیندازیم و به این نتیجه برسیم که بنا به دلایل واضح، بهترین مقصد تجاری برای چین، کشورهای حوزه خلیج فارس است. . زیرا اتفاقات زیادی در این کشورها در حال رخ دادن است که می تواند آینده خاورمیانه را تحت تاثیر قرار دهد.

خبرآنلاین در گزارشی به تاریخ یکم دی ماه سال جاری تحت عنوان «سخنرانی رئیس جمهور چین درباره تمامیت ارضی ایران»، چین را «بزرگترین شریک تجاری شورای همکاری خلیج فارس (فارس) و بزرگترین بازار صادراتی محصولات پتروشیمی» معرفی کرده است. در ادامه آمده است: در سال 2021، تجارت دوجانبه (بین چین و این شورا) از 230 میلیارد دلار فراتر رفت و واردات نفت خام چین از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) به بیش از 200 میلیون تن رسید. این خبرگزاری افزود: دو کشور در زمینه های سنتی مانند ظرفیت تولید، توسعه زیرساخت ها، سرمایه گذاری و مالی از همکاری گسترده و عمیق برخوردار هستند.

به عبارت دیگر، در مقایسه با مبادلات تجاری 230 میلیاردی چین با این شورا یا حتی واردات 72 میلیارد دلاری چین از عربستان و سرمایه گذاری 50 میلیارد دلاری اخیر این کشور در عربستان (به نقل از یورونیوز و بر اساس گزارش بلومبرگ)، کل واردات ایران است. و صادرات به چین و از چین کمی بیش از 25 میلیارد تومان است. این تفاوت اعداد از منظر سوگیری سیاست اقتصادی چین بسیار حائز اهمیت است چرا که این کشور بارها نشان داده است که مسائل اقتصادی را بیش از هر موضوع دیگری در اولویت قرار می دهد و سیاست را تابع اقتصاد نمی داند. بلکه سیاست خود را هم در داخل و هم در زیر اقتصاد توسعه می دهد.

برای حفظ چین در کنار خود، ایران باید پیشنهادات وسوسه انگیزی را روی میز بگذارد. پیشنهادهایی که ممکن است چین را متقاعد کند روابط اقتصادی گسترده تری با ایران برقرار کند به گونه ای که منافع روابط اقتصادی با کشورهای خلیج فارس تحت الشعاع قرار گیرد.

تا زمانی که پول داری دوست من!

موضع جنجالی و توهین آمیز رئیس جمهور چین در مورد استفاده از عنوان جعلی عربی برای نام بردن از خلیج فارس و سایر مواضع آن که تلویحاً بر خلاف خواست ایران بود، در همین بحث در مورد خلیج فارس غیرقابل قبول، اما قابل درک است. اهمیت اقتصاد برای این کشور

بنابراین طبیعی است که ایران پیشنهادات وسوسه انگیزی را روی میز بگذارد تا چین را در کنار خود نگه دارد. پیشنهادهایی که ممکن است چین را متقاعد کند روابط اقتصادی گسترده تری با ایران برقرار کند به گونه ای که منافع روابط اقتصادی با کشورهای خلیج فارس تحت الشعاع قرار گیرد. شاید این موضوع امروز تعیین کننده نباشد، اما شاید روزی در آینده برسد که چین بخواهد بین ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس اولویت بندی کند.

بنابراین، علیرغم نیاز فوری چین به انرژی هایی مانند نفت و گاز، به دلیل مشکلاتی مانند تحریم ایران و تلاش روسیه برای حذف ایران از بازارهای انرژی چین، افزایش ارزش مالی صادرات به چین عملا غیرممکن است و به همین دلیل به دلیل اینکه برگه های برنده آن تنها در حوزه صادرات چین و سرمایه گذاری های آن کشور در ایران محدود می شود که باز هم به دلیل تحریم های متعدد، مانع بحث برانگیز خواهد شد.

از سوی دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس محدودیت های ایران برای گسترش مبادلات مالی با چین را ندارند و در واقع تلاش های چشمگیری در این راستا انجام می دهند. تلاش هایی که به جای رونق اقتصادی، اهداف سیاسی را دنبال می کنند. بنابراین، یک رهبر در چین با یک ماموریت غیرممکن یا حداقل بسیار دشوار روبرو است.

کپی برداری از کشورهای عربی از اسرائیل

هنری جان تمپل; نخست وزیر انگلستان در 1850-1860 گفت: «انگلیس هیچ دوست دائمی و هیچ دشمنی ندارد. بلکه منافع دائمی دارد».

این جمله را می توان مبنای اصلی روابط خارجی دانست. اما اصطلاحاتی مانند دوستی، دشمنی و دشمن دوست من دوست من است به وفور در سیاست به کار می رود، اما می توان یک اصطلاح دیگر را به این مجموعه اضافه کرد: دوست دشمن من هم می تواند دوست من باشد.

این سیاست اسرائیل را به سمت روسیه سوق داد. با توجه به نفوذ و قدرت ایران در منطقه، اسرائیل به این نتیجه رسیده است که نمی تواند ایران را به تنهایی یا با کمک آمریکا و اروپا مهار کند یا حداقل این دوستی ها به اسرائیل اعتماد لازم را نمی دهد. بنابراین رژیم اسرائیل دکترین جدیدی را در سیاست خارجی خود اتخاذ کرد و سعی کرد با توجه به روابط متقابل خود با ایران از این کشور برای مهار ایران در مواقع لزوم از طریق گسترش روابط با روسیه استفاده کند. اعلامیه حمایت پوتین از اسرائیل (ایسنا، به نقل از وزیر مسکن اسرائیل در آن زمان در نوامبر 1400) و روابط صمیمانه او با نتانیاهو و استقبال از نخست وزیری او (مهر، به نقل از خبرگزاری فرانسه 9 ژانویه 1401) از جمله آنهاست. این در حالی است که پوتین سابقه دفاع از مردم و کشور فلسطین را در کارنامه خود دارد و از سوی دیگر حمایت برخی مقامات اسرائیلی از اوکراین باعث عصبانیت روسیه و اسرائیل شده است. اما مشکل اصلی همچنان پابرجاست.

اما به نظر می رسد کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز تصمیم گرفته اند از همین رویکرد و سیاست استفاده کنند. با این تفاوت که گسترش روابط با روسیه هنوز در مسیر آسانی مانند روابط با چین نیست. اگرچه پوتین از گسترش همکاری ها استقبال می کند (فارس در مقاله ای با عنوان تمایل پوتین برای تقویت روابط با اعراب از نوامبر 1401 به این موضوع می پردازد)، خلیج فارس با روسیه، جنگ در اوکراین و فشار و مانع تراشی غرب بر کشورهای عربی است. نشانه ای از قطع روابط با پوتین است. مشکلی که چین با آن مواجه نبود (حداقل تا حمله به تایوان که کارشناسان آمریکایی در پایان این دهه به آن اشاره کردند).

از این رو کشورهای عربی در تلاش هستند تا هرچه بیشتر چین را به عنوان شریک ایران، جدا از منافع اقتصادی، از منافع سیاسی نیز برخوردار کنند.

یک شریک استراتژیک که قابل اعتماد نیست

در همه ابعاد می توان نتیجه گرفت که دیدار روسای جمهور ایران و چین به احتمال زیاد به نتایج ملموس و کلان منجر نخواهد شد. زیرا کاملاً قابل پیش بینی است که کشورهای منطقه خلیج فارس نیز از نزدیک این مذاکرات را رصد می کنند و تقریباً به طور قطع آماده ارائه پیشنهادهای بهتر به چین و غیرمستقیم بی نتیجه ماندن نتایج مذاکرات ریاست جمهوری خواهند بود. بنابراین دستاوردهای رئیس جمهور از این سفر نه در پایان آن تعریف می شود و نه حتی در رابطه ایران و چین که در چارچوب روابط چین و خلیج فارس تعریف می شود. حتی منتفی نیست که در آینده (البته نامعلوم) کشورهای عربی قطع روابط این کشور با ایران را شرط تداوم روابط اقتصادی با چین اعلام کنند.

از سوی دیگر، مواضع رئیس جمهور چین در خصوص استفاده از نام جعلی خلیج عربی به جای خلیج فارس، زیر سوال بردن تمامیت ارضی ایران و عمدتاً نحوه برخورد این کشور با سایر کشورها، هشداری آشکار به کشور است. مقامات به ویژه رئیس جمهور بدانند که تا کجا می توانند پیش بروند. این شریک استراتژیک مهم است.

عدم توجه به افکار عمومی

مهم نیست که مسئولان این واقعیت را انکار کنند، اما افکار عمومی مردم ایران نسبت به چین مثبت نیست. ماجرای ترال چینی، بدبینی ایرانی ها به محصولات چینی که در انتقاد و شوخی نمود پیدا کرد و همانطور که گفته شد موضع رئیس جمهور چین در قبال تمامیت ارضی ایران و تلاش نه چندان موثر مقامات چینی برای حل این مشکل. موضوع، بین دیگر باعث بدبینی عمومی نسبت به دولت چین می شود.

بنابراین رئیسی علاوه بر جلب توجه چین، باید توجه و اعتماد افکار عمومی مردم ایران را نیز جلب کند. حالا نمی دانیم نتیجه تلاش اول چه خواهد شد، اما متاسفانه هیچ خبر موثری درباره تلاش دوم منتشر نشده است. سوال این است که آیا افکار عمومی همچنان نادیده گرفته می شود یا برای اقناع افکار عمومی تلاش می شود؟

دیدگاهتان را بنویسید