ربیعی: برخی مواضع تحت عنوان کارشناس صداوسیما توهین به جامعه است/ به جای آشتی و صلح، جامعه را تحریک می کنند.

ربیعی: برخی مواضع تحت عنوان کارشناس صداوسیما توهین به جامعه است/ به جای آشتی و صلح، جامعه را تحریک می کنند.

روز جدید نکته ناخوشایند دیگر این است که ما به جای اینکه سیاست آشتی یا مماشات را پیش بگیریم، سیاست تحریک جامعه و نمک بر زخم را دقیقاً در جهت مخالف رعایت می کنیم.

شرایط روانی کنونی جامعه ناشی از حوادث اخیر باعث افزایش آسیب پذیری شده است به گونه ای که با هر رویداد و حرکت و خبری موج جدیدی ایجاد می شود.

اگر در گذشته نیاز به بررسی های عمیق برای سنجش نگرش عمومی وجود داشت; این روزها، حتی با یک نگاه گذرا، “آسیب پذیری” کاملاً آشکار است. به چهار دلیل (تورم و فقر مستمر، ناامیدی برای اقتصاد بهتر، همراه با تحریم های ظالمانه، دگرگونی های ارزشی گسترده و موانع سیاسی و اجتماعی زنان، علاوه بر سیاست های نادرست در عرصه های سیاسی و فرهنگی جامعه) ذهنیت امروزی جامعه آنقدر در معرض آسیب است که برای هر مشکلی اعتراضی شکل می گیرد.

از نظر ارتباطی، تفاهم ذهنی بین بخش بزرگی از مردم و استقرار قدرت به هم خورده و به نوعی گفتمان مشترک بین دولت و مردم شکسته شده و بخش قابل توجهی از مردم دیگر از بین رفته اند. معتقد به تاریخ مشترک بین آنها و دولت است.

مقاومت و پیروزی های هر ملتی در سایه گفتمان مشترک شکل می گیرد. معروف است که انقلاب اسلامی پیروزی رسانه های کوچک بر رسانه های بزرگ بود و این پیروزی ریشه در پیروزی گفتمان داشت.

گفتمان در اصل یک پیام است و فقط یک وسیله. به عبارت دیگر، وقتی گفتمان غنی و منطبق با مطالبات مردمی باشد، رسانه خود را پیدا می کند، از سطح رسانه های کوچک فراتر می رود و رسانه های مسلط را به چالش می کشد.

مقاومت و پیروزی در دوران جنگ تحمیلی و حتی سال‌ها پس از آن، در مواجهه با رسانه‌های بزرگ جهانی و حتی تهدیدات عملی، مرهون گفتمان و وجود داستان‌های مشترک و اعتماد عمیق جامعه و حکومت است. به نظر من کنش اعتراضی با تخلیه ذهنی جامعه آرام آرام خاموش می شود، اما آنچه قابل تامل است گفتمان و ذهنیت مشکل ساز کنش اعتراضی است.

دو منحنی کنش و ذهنیت را تصور کنید که با پایین آمدن منحنی کنش، منحنی ذهنیت همچنان حالت خود را حفظ کرده یا افزایش می یابد! کما اینکه در وهله اول حرکتی برای شفاف سازی، پرکردن خلأها، بازگرداندن ذهنیت و کاهش سوء تفاهم ها و دشمنی های کاذب نظام مدیریتی انتظار می رود. اما با نگاهی به سیاست‌ها و برنامه‌ها و اتفاقاتی که در فضای رسانه‌ای و افکار عمومی می‌گذرد، چنین روندی را مشاهده نمی‌کنیم، با توجه به این وضعیت می‌توان به سه عامل تأثیرگذار اشاره کرد:

1- عدم تشریح و توجیه خط مشی:

چون هیچ اقدام و پخش رسانه ای قانع کننده ای برای افکار عمومی وجود ندارد، گویی فضای روانی جامعه رها شده است. به نظر می رسد نهادهای فرهنگی، تبلیغاتی، اجتماعی و سیاسی هیچ برنامه توجیهی در دستور کار خود ندارند و تنها بسته به نوع رویدادها مواضع پراکنده ای دارند که تأثیری در اقناع افکار عمومی نخواهد داشت. به نظر می رسد رسانه های رسمی از بی انگیزگی رنج می برند. حتی فردی ناآشنا با جامعه شناسی ارتباطات و روزنامه نگاری می تواند پیش بینی کند که سیاست رسمی رسانه ای از اینجا به بعد چه خواهد بود، چه چیزی نشان خواهد داد و چه برنامه ای در پیش است!؟

۲- عدم تشکیل روزنامه‌نگاری تحقیقی مستقل:

با به حاشیه راندن رسانه ها و خبرنگاران مستقل، عرصه وسیعی برای انحصار بی نظیر در رسانه های رسمی دولتی ایجاد شد که کادر و عملکرد بر آن حاکم بود. رویکرد رسانه ای مردم ما در دهه های اخیر دچار تحول اساسی شده است.

مردم ما نه «مصرف کننده» محض رسانه هستند و نه «منبع واحد». افرادی که به جای یک منبع رسمی به چندین منبع خبری مراجعه می کنند، باید با آنها به گونه ای متفاوت صحبت و اطلاع رسانی شود. با انگیزه و دانش. در فضایی که به رسانه‌های مستقل اجازه رشد داده نشده و نتوانسته‌اند روزنامه‌نگاری تحقیقی مستقل را سازماندهی و توسعه دهند، احضار، تذکر و دستگیری خبرنگاران مستقل و افزایش هزینه‌های تحقیقاتی و انتشار محتوای مستقل باعث شده است ناکامی این رسانه ها در دستیابی به مرجعیت خبری، در شرایط بحرانی قرار دارد.

متأسفانه سیستم مدیریت نظارتی به جای دوراندیشی از نظر سازماندهی رسانه ای، مطبوعات و نویسندگان داخلی را به دلیل ناتوانی در برخورد با رسانه هایی که به نفع تضعیف ایران است، محدود می کند و در این شرایط به محبوبیتی تبدیل می شوند. بحران.

تجربه نشان می‌دهد که این سیاست‌ها چیزی جز تضعیف شکل‌گیری افکار عمومی از تولیدات داخلی به دست نیاورده است و طبیعتاً به سمت محتوای نامطلوب و بعضاً وابسته خارجی گرایش پیدا می‌کند.

3- مشكل ناخوشايند ديگر اين است كه به جاي سياست آشتي يا مماشات، سياست تحريك جامعه و نمك بر زخم را دقيقاً در جهت مخالف رعايت مي كنيم.

اخیراً صدا و سیما مواضعی از تریبون ها و همچنین افرادی تحت عنوان “کارشناس” را دیده است که با توهین به مردم و کلی گویی های ناعادلانه منجر به بیداری اذهان آسیب دیده می شود. به هر حال این روزها بنا به دلایلی زخم هایی در روح جامعه وجود دارد.

استفاده از عبارات احمقانه نه تنها درد را تسکین می دهد، بلکه این گروه نیز مانند بیگانگان مغرض، جامعه را دو قطبی کرده و تفرقه را عمیق تر می کند.

به نظر می رسد درمان بیماری های جامعه از طریق گفت و گو یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. بحث های موثر، همدلانه و منصفانه می تواند راهگشا باشد. ایجاد شفافیت در بیانیه‌ها نیز می‌تواند با پاسخگویی رسانه‌های مستقل به ایجاد فضای صلح‌آمیز کمک کند.

از همان ابتدا مناسب بود که کمیته‌ها و گروه‌های قابل قبول اجتماعی مسئولیت بررسی و علنی کردن نتایج را بر عهده بگیرند. بدون شک اکثریت مردم با این نتایج موافق هستند. به هر حال اگر برنامه توضیحی نباشد سکوت بهتر از نمک مالیدن به زخم است.

دیدگاهتان را بنویسید