روزنامه شرق: دولت آقای رئیسی هنوز معتقد نیست که انتخابات یک سال پیش تمام شده است

روزنامه شرق: دولت آقای رئیسی هنوز معتقد نیست که انتخابات یک سال پیش تمام شده است

روز جدید : دولت آقای رئیسی هنوز یک سال است که انتخابات را تمام نشده است. وزرای این کابینه هنوز فکر می‌کنند در یک برنامه تلویزیونی نشسته‌اند و باید صحبت‌های هیجان‌انگیزی داشته باشند و وعده‌های عجیبی مانند ایجاد شغل با یک میلیون تن یا درج قیمت تولید کالا یا هزار ایده که از هیچ تئوری برمی‌آید، بدهند. جایی که آزمایش انجام شد خوب یا ….

راحت ترین راه فرار دولت امروز مقصر دانستن دولت قبل است. دولتی که معتقد است می تواند اقتصاد، سیاست و جامعه را با حمایت ارتش فجازی اداره کند و می کند. همانطور که حداد عادل چند روز پیش گفته بود: اوایل انقلاب فکر می کردیم اگر صدا و سیما داشته باشیم تمام می شود. بیماری های جدی را درمان کنید.

عباراتی مانند «بنیانگذاران وضع موجود» یا «فرایند معنوی» ناشی از همین دیدگاه های ساده اندیشانه است که معتقدند با گفتن اینکه مشکل در دولت قبل است (نه دولت های قبلی)، می توان «سرمایه اجتماعی» یا خریدار کرد. “کارایی” برای خودتان. . فراموش کردند که یک سال از انتخابات گذشته و تورم این دوره کوتاه دولت جدید مثل چند سال پیش است.

آنها فراموش کرده اند که این شعارها در نهایت آنها را در دو موقعیت دشوار قرار می دهد:

1- انتقال مشکل امروز به مشکل بزرگتر فردا: شرکتی ناکارآمد را تصور کنید که دائماً برای هزینه های خود از بانک ها یا افراد وام می گیرد. او فقط با وام گرفتن مشکل امروز را به تعویق می اندازد. اگر این شرکت نمی توانست مؤثر باشد، می تواند «مشکل بزرگ امروز» خود را به «مشکل بزرگ فردا» تبدیل کند. به این ترتیب این شعارها به سرعت تبدیل به محور تمسخر و ناکارآمدی می شود. فرض کنید یک یا دو سال می‌گفتید که مشکلات مقدماتی هستند، پس چه؟

2- انسداد توسعه: اما مشکل اصلی این است که این دولت در حال تعمیم است. فرض اصلی پشت همه این شعارها این تز است: «در یک محیط ناکارآمد، فعالیت های کارآمد غیرممکن است». آنها ابتدا با حمله به روحانی و ارائه تصویری اغراق آمیز از روحانی و برچسب زدن به وی سعی در مشروعیت زدایی دارند. در گام دوم باید این مشروعیت زدایی را در قالب برچسب ناکارآمدی به کل دولت او تعمیم دهند. به این ترتیب می توانند به این جمله کلیدی برسند که «در دولت روحانی هیچ کاری به درستی انجام نشده و داستان موفقیت آمیزی وجود ندارد».

مشکل این است که استراتژی حزبی آنها غیرملی است. این ادعا این ادعای خرابکارانه را تقویت می کند که «ناکارآمدی با یک نظام حکومتی ناکارآمد امکان پذیر نیست!» دخالت آشکار استراتژی های نومحافظه کاران و اصولگرایان افراطی با راهبردهای براندازانه، ناشی از تصور غلطی است که در میان اصولگرایان وجود دارد. استراتژی اشتباهی که می تواند زندگی شهروندان را در آینده نزدیک به چالش بکشد. این استراتژی غلط از سوی دیگر اشتباه اصلاح طلبان است که با شعار «فشار از پایین، چانه زنی از بالا» در حال تعمیق دوگانه گرایی هستند.

بیانیه تست حقیقت

استراتژی “هیچ کس اینجا موفق نمی شود” به کانون گفتمان نومحافظه کار تبدیل شده است. کسانی که هشت سال تلاش کردند جامعه را نابود کنند و از هر موفقیتی با برچسب هایی مانند خطا، افول، نامزدی، خیانت به انقلاب یا هزاران کلمه دیگر ناامید بودند، فراموش کردند که فردا قربانی این راهبرد غلط خواهند شد. اما آیا دانش بشری از این جمله حمایت می کند که «کارایی با یک سیستم مدیریت ناکارآمد ممکن نیست»؟ این پیشنهادی است که هم تخریب‌گرایان و هم نومحافظه‌کاران هشت سال است که به‌طور مستقیم و غیرمستقیم در جامعه منتشر می‌کنند. اما مطالعات توسعه به ما نشان می دهد که این گفته نه تنها اشتباه است، بلکه پیش شرطی در برابر توسعه است. تحقیقات انجام شده ابتدا در آمریکای لاتین و سپس در آفریقا به مفهوم “جیب های کارایی (PoE)” منجر شده است.

«تمرکز مؤثر» نام سایر سازمان‌ها یا سیاست‌های مؤثر در یک محیط ناکارآمد است. به عنوان مثال، سازمان آب کامبوج در برخی از مطالعات توسعه به عنوان “نقطه تمرکز کارایی” شناخته می شود. یعنی سازمانی که خدمات یا کالاهای عمومی را به طور موثر و یا در صورت وجود یک محیط کلان اقتصادی-سیاسی ناکارآمد در اطراف خود ارائه می کند. آنچه منافع کوتاه‌مدت نومحافظه‌کاران را با منافع بلندمدت مستضعفان ترکیب می‌کند، غفلت از مفهوم «مرکز کارآمدی» است.

نادیده گرفتن این واقعیت در توسعه منجر به عواقب زیر می شود:

1- ناامیدی: نفی «نقاط کانونی کارآمدی» بخشی از «داستان کلان ناامیدی در توسعه» است. یکی دانستن همه سازمان ها و سیاست های دولت روحانی با ناکارآمدی، مشروعیت بخشیدن به «داستان کلان توسعه» برای اکثریت مردمی است که به دولت او وابسته بودند. آنها جایگزین آرمان های اصولگرایان نمی شوند، فقط معتقدند همه چیز در بن بست است، مهاجرت و ناامیدی از توسعه را انتخاب می کنند نه شما!

2- مدل سازی: موفقیت یک مؤسسه مؤثر در محیطی ناکارآمد، بیش از هر چیز، نسخه ای قابل اصلاح، تکرارپذیر و قابل استفاده را آشکار می کند. بنابراین، هر داستان موفقیت، نتیجه یک آزمون مدیریت است. آزمونی که بر اساس آن می توان عوامل و ویژگی هایی را شناسایی کرد که می تواند به مؤثرتر شدن مؤسسات کمک کند. در واقع، با حمله به رسانه ها برای موفقیتی که مردم به آن باور دارند، نه تنها شکست می خورید و ناامیدی را افزایش می دهید، بلکه فرصت درس گرفتن از موفقیت را از خود و جامعه خود نیز سلب می کنید. تحقیقات لئونارد در مورد “نقاط حساس موثر” دانش ارزشمندی را برای توسعه فراهم کرده است. همان دانشی که ما به جنگ ایران رفتیم.

کلام آخر: بدیهی است که نه این تذکر و نه هیچ هشدار دیگری به این شکل نادرست آنها را دفع نمی کند. با این حال، نکته اصلی با “جامعه مدنی” است. خشم جامعه مدنی از ناکارآمدی قابل درک است، اما اینجاست که جامعه مدنی با فجازی تفاوت دارد. کسانی که معتقد به توسعه هستند باید به دانش توسعه و توسعه نیز اعتقاد داشته باشند. گنجاندن یک عبارت نادرست می تواند به راحتی ما را از آینده محروم کند. جامعه مدنی باید به مسیر توسعه احترام بگذارد. اگر واقعا توسعه را دوست دارید. بنابراین، ایجاد اجماع بر روی “نقاط کانونی عملکرد” ​​در این جامعه و سپس تحقیق و آموزش بخش‌های کلیدی فرآیند توسعه هستند. جامعه مدنی نباید تحت تأثیر اشتباهات و جناح بندی ها قرار گیرد و بی اختیار در زمین خود بازی کند. با این حال، توسعه همیشه باید از جایی آغاز شود که ناکارآمدی نقطه شروع کلیدی است. اگر قرار بود کل سیستم مدیریت موثر باشد، ما از اساس توسعه می یافتیم و نیازی به توسعه نبود!

دیدگاهتان را بنویسید