روس ها با خونسردی به رئیس گفتند یا با ما باش یا با برجام / چرا فکر کردی با روسیه پسر عمو شدیم؟

روس ها با خونسردی به رئیس گفتند یا با ما باش یا با برجام / چرا فکر کردی با روسیه پسر عمو شدیم؟

روز جدید کیومرث اشتریان، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، در روزنامه شرق می نویسد: «هر چه به غرب نزدیکتر شوید، از ما دورتر می شوید. این منطق روسی است که به نظر می رسد از «توده روسی» در نشست اخیر «رهبران» دو کشور فاصله زیادی گرفته است. یعنی سایر چهره های سیاست خارجی روسیه و تقویت روابط روسیه و اسرائیل در مواجهه با ایران.

آنها احتمالاً به دلیل اطلاعاتی که از «وین» حتی قبل از بیانیه رسمی وزیر امور خارجه ایران داشتند، متوجه تغییر رویکرد ما شدند. خود را به جای روسیه بگذارید تا “منطق” رفتار آنها را درک کنید.

برخورد سرد روسیه با رئیس جمهور ایران به این دلیل است که او چشم انداز «حل و فصل برجام بدون روسیه» را می بیند. روسیه معتقد است که اگر ایران مستقیماً به سازوکاری برای حل بحران با غرب دست یابد، تنها خواهد ماند و باید هزینه آن را بپردازد. در این زمینه، پرتاب موشک به امارات نیز توسط همه تحریک شده است، این در این زمینه قابل درک است. در حال حاضر بیشتر از این نمی توانیم بگوییم ….

روسیه می خواهد «واسطه راهبردی» برای کنترل و استثمار ایران باشد. زمانی که ایران به سمت دیگر حرکت کند، روسیه به طور قابل توجهی از ایران فاصله خواهد گرفت. به همین دلیل است که باید منتظر تقویت بیشتر روابط روسیه و اسرائیل به موازات حل بحران هسته ای ایران و آمریکا باشیم.

روسیه می داند که «سفر کاری» رئیس جمهور ایران به مسکو می تواند معانی و دستاوردهای مختلفی برای ایران داشته باشد: از آرامش و حفظ روابط با روس ها تا ترویج استفاده از سفر به روسیه. از این رو برای اینکه نقش ایرانیان «سیاسی» را بازی نکند، این «سکان دیپلماتیک» را به سرانجام رساند و توده بزرگی را از آستین بیرون کرد تا دستاوردهای رسانه ای این سفر را از بین ببرد.

شاید روسیه بر این باور بود که ایرانی ها با این سفر با «تقلب» قصد فریب آنها را داشتند، به همین دلیل در «میز دیپلماتیک» به جورج بوش هم همین را گفتند: «یا با ما یا با ما».

اگر در این چارچوب به موضوع نگاه کنیم، «سفر کاری» رئیس جمهور ایران (و نه سفر رسمی) توجیه دیگری پیدا می کند. این سفر انگیزه مهمی داشت و البته با توجه به رفتار سرد دیپلماتیک پوتین با مقامات ایرانی، ارزش “ریسک” را داشت.

با این حال، من معتقد نیستم که تیم اجرایی دیپلماتیک ایران خودآگاهی لازم برای این سفر را داشته باشد. که اگر بودند، باید ملاحظات زیادی را مد نظر قرار دهند و مقدمات و مقدمات لازم را پیش بینی کنند; درست مانند یک بازی شطرنج که باید حرکات مختلف و گزینه های آینده حریف را پیش بینی کنید و راه حلی در آستین خود داشته باشید. مثلاً قبل از سفر رئیس جمهور مستقیماً مذاکره کردند. البته هیچ تضمینی وجود نداشت که دیگر مقابل روسیه با هم روبرو نشویم.

مرحله دیپلماسی مانند شطرنج باز است و برای هر اقدامی باید واکنش های متفاوتی داشت. همچنین باید راه حل ها و رویکردهای لازم را در آستین خود داشته باشید. این سفر برای ایرانیان «روال با تراز تاریخی مثبت» بود و عوامل جدید دستگاه دیپلماسی ایران ناخودآگاه همان «روال تاریخی» را دنبال کردند. «روال‌های» تاریخی در بوروکراسی ظاهر می‌شود که ناخودآگاه اجراکنندگان جدید را دنبال می‌کنند. «روال موازنه» به تاریخ معاصر ایران باز می گردد و استان را از قاجار تا کوام السلطنه و از محمد مصدق تا علی اکبر را در بر می گیرد. به همین دلیل است که معتقدم برادران روشن بین ما جنبه های تاریخی و استراتژیک سفر خود را درک نکرده اند.

وقتی سفر شما «شغل» است، به این معناست که به دنبال یک نکته کم و بیش یک طرفه هستید و طرف مقابل به خوبی این را درک می کند; پس نباید تصور کنید که آن طرف به سراغ «پسرخاله» می آیید و او با دو دست آنچه را که می خواهید به شما می دهد. او دیگر میزبان «سفر کاری» نیست، غریبه ای است که کلاهی بر سر می گذارد که نباید آن را بدزدی.

به هر حال از این پس و به موازات تصمیم برجام باید منتظر افتادن حجاب شرم بین ایران و روسیه باشید. رقابت واضح تر می شود که باکی نیست، زیرا دوستی و “بی دوستی” روسیه همان سرمای سیبری است، تفاوت چندانی ندارد. بی عدالتی نباید به دشمنی تبدیل شود. منافع استراتژیک باید با گسترش زمین بازی روسیه و کشورهای مشترک المنافع بریتانیا تقویت شود. زمین بازی یک طرفه پایدار نیست و به درد ما نمی خورد. در دراز مدت، این برای روسیه خوب نیست. اما یک جانبه بودن تاریخی روسیه در سیاست خارجی با منطقه اوراسیا، درک این اهمیت را برای “رفقای امنیتی روسیه” دشوار می کند.

آنها در «روال تاریخی» خود درگیر یک جانبه شدن با ایران هستند و زیربنای این پیشینه هستند. حل مشکل برجام به این معنا نیست که حالا جای پسرعموها عوض شود و گرمابه و گلستان با اروپا و آمریکا دوست شویم. اصولاً چنین ظرفیتی در هر دو طرف وجود ندارد. زندگی بین المللی سخت است. غرب هم خوشحالی را به ما نشان نخواهد داد. چرا نشون دادن؟ تاریخ زمین بازی جامعه بریتانیا و تکیه بر ابتکارات دیپلماتیک خود مبتنی بر اقتصاد بین المللی است.

در پایان دو نکته را متذکر می شوم. اولاً سیاست خارجی فراز و نشیب های زیادی دارد و دیپلمات ها باید بتوانند مواضع متفاوت و گاه متناقض و شگفت انگیزی اتخاذ کنند. سیاست خارجی را به شادی توده‌ها و سخنرانان غیرمسئول آنها واگذار نکنید. موجی از جهل و خشونت ایجاد می کنند و سرنوشت کشور را به سوی خدا نزدیک می کنند. ثانیاً وظیفه بازیگران سیاسی و رسانه ای در چنین شرایطی این است که اجازه دهند دولت جدید به طور طبیعی راه خود را پیدا کند. اگر قرار است مستقیم مذاکره کنند، باید از زخم زبان و ایجاد فضای منفی رسانه ای دوری کنیم و «ذهن و شعور انسان را در دست او نگذاریم». تقویت رویکرد جدید که به نفع منافع ملی است.

دیدگاهتان را بنویسید