ستاره محبوب یحیی: من از بچگی پرسپولیسی هستم

ستاره محبوب یحیی: من از بچگی پرسپولیسی هستم

اگرچه این بازیکن جوان با ضربه دیدنی اش در بازی گهر به یادگار مانده است، اما پیش از آن به دلیل جوانی، رفتار حرفه ای و بازی های موثرش نیم فصلی است که در خاطره هواداران پرسپولیس مانده است.

خبرنگار ما در گفتگوی تفصیلی با اسدبیگی از نکاتی می گوید که کمتر شنیده اید. از جمله اینکه این اولین باری بود که او با پرسپولیس بازی می کرد، او در دوران سرمربیگری برانکوها در اردوی پرسپولیس بود و مدتی با ستاره های آن زمان تمرین کرد، اما هرگز فرصتی پیدا نکرد. بازی.

این مصاحبه را بخوانید. جایی که اسد بیگی از گذشته، حال و آینده صحبت می کند:

پرسپولیس! من اصلاً تردید نکردم

درباره حضور من در پرسپولیس بحث می کردند! من درگیر ذوب آهن بودم و اصلا نمی دانستم. از طرفی خیلی ناراحت بودم که ذوب آچان حق را به من نداد. باشگاه ذوب آهن قرار بود تا 30 تیرماه حقوق من را پرداخت کند. تصمیم گرفته بودم بروم و در این بین پیشنهاد پرسپولیس به من رسید و اصلاً به آن فکر نکردم. زمانی که من پرسپولیسی شدم یک بار بود و کمتر از دو روز طول کشید.

من از بچگی پرسپولیسی بودم

یک هفته قبل از این اتفاق مدیر برنامه هایم گفته بود پرسپولیس درباره تو نظر دارد. اگر پیشنهاد رسمی می آمد باید کار را ادامه می دادم و منتظر بودم که این اتفاق بیفتد. من از بچگی عاشق پرسپولیس بودم و وقتی این خبر را شنیدم واقعاً نمی دانستم باید چه کار کنم و علاقه مند شدم.از بچگی واقعا عاشق پرسپولیس بودم. من شعار نمی دهم و خوشبختانه در تیم اصلی این تیم بازی کردم. من پرسپولیسی بودم و مربی تیم اصلی ام آقای مجید پروین خدا رحمتش کند و در آن مدت خیلی به من کمک کرد.

قبلا اینجا تمرین کردم

الان خدا را شکر تعامل بین پایه و بزرگسالان بهتر شده است اما آن دوره چندان زیاد نبود. من خودم در تیم جوانان پرسپولیس بودم و حتی از شانس، شاید یک دوره ای در زمان آقای برانکو در تیم بزرگسالان حاضر شدم و با آنها تمرین کردم. اما رفتن از تیم اول به بزرگسالان و گرفتن کارت بازی سخت است. اگر این روند راحت تر باشد قطعا به نفع باشگاه خواهد بود. در آن زمان بدشانس بودم که در تیم بزرگسالان حضور نداشتم. الان در تیم ما شرایط بهتر است و می بینید که دو بازیکن اصلی در تیم بزرگسالان حضور دارند.

پرسپولیس خیلی مهم بود

متاسفانه در این مدت پرسپولیس ستاره های زیادی داشت. حتی بازی کردن با همان بازیکنان سخت بود و ترافیک زیادی در خط هافبک وجود داشت. این مشکل چندان توجه تیم اصلی را جلب نکرد. احمد نور، دایی کمال (کمال ساغم نیا)، بشار رسن، عالیشاه و غیره. آنها تیم بزرگی بودند گفتم باید به جایی بروم که بتوانم آینده ام را بسازم و بیشتر به اصول توجه کنم، اما در دارت و بازی دوستانه بدشانس بودم و پایم شکست.

پایم شکست، زندگیم تغییر کرد

تصمیم گرفتم به پیکان بروم. ماجرای دیگری آنجا برای من اتفاق افتاد و مجروح شدم و پایم شکست. من در تیم جوانان پرسپولیس بودم و با توجه به اینکه آقای مجید جلالی حضور داشتند و این باشگاه به رده اصلی توجه ویژه ای داشت، برای رده امید به پیکان رفتم. حتی کارت بزرگسالی هم به من دادند اما مصدوم شدم و پایم شکست. دو سال و نیم به دلیل شکستگی استخوان درشت نی و نازک نی از فوتبال دور بودم. در شرایطی که می توانستم در 18 سالگی در لیگ برتر ظاهر شوم. پاس کردم و در تیم پاکدشت به لیگ یک رفتم. بعد آقای عنایتی تیم را خرید و اسمش هوادار بود و من یک فصل و نیم آنجا بازی کردم. بعد از ذوب آهن پیشنهادی داشتم و به اصفهان رفتم.

من هرگز نگران ادعای ذوب آهن نبودم

من واقعا با باشگاه ذوب آهن قرارداد نداشتم و می خواستند جو کار کنند. وقتی بازیکنی را به خدمت می گیری و حقش را نمی دهی، او حق قانونی دارد که برود. وقتی پای میز مذاکره نشستیم، قرار شد تا 30 تیرماه تمام حقوق و مطالبات من را بپردازند، اما پیگیری نکردند. وقتی می خواهم جایی بروم با هوشیاری کامل می روم. به فدراسیون رفتم و متوجه شدم که فقط 30 ماه بعد که پنجره نقل و انتقالات تمام شد قراردادم را ثبت کردند! می خواستم در آهن آلات بمانم اما وقتی حق را به من ندادند چه کار کنم؟ بعد پیشنهاد پرسپولیس آمد و حالا ماجرا تمام می شود. وقتی آمدم، واحد حقوقی باشگاه پرسپولیس همه چیز را بررسی کرد و جای نگرانی نبود، آمدم و امضا کردم.

حالا من از این پیراهن قدردانی می کنم

پرسپولیس در این مدت همیشه مدعی اصلی قهرمانی بود و کار را با شخصیت دنبال می کرد. وقتی این تیم را دوست داری عاشق و منتظر پیشنهاد این تیم هستی و خدا را شکر می کنم که توانستم دوباره به تیم برگردم. من همیشه خودم را عضوی از این تیم می دانستم و برای پوشیدن دوباره پیراهن او لحظه شماری می کردم. می دانستم که باید خیلی خوب کار کنم تا بتوانم دوباره به این تیم برگردم و خدا را شکر می کنم که دوباره این اتفاق افتاد و قدر این پیراهن و تیم را بیشتر می دانم.

من می توانستم در Iron Smelter همیشه در حال بازی Fix باشم

طبیعتا بازیکنان قدرتمندی در پست من حضور دارند. تیم ملی همیشه در اوج بوده، هست و هست. من همیشه در زندگی ام به دنبال ریسک بوده ام و هستم. می توانستم در کارخانه ذوب آهن باشم و بدون نگرانی در همه بازی ها شرکت کنم، اما رقابت و ریسک را دوست دارم. خدا را شکر تا اینجای کار از عملکردم راضی هستم و سعی می کنم خیلی بهتر باشم. فضای پرسپولیس عالی است. هر کی میاد خیلی زود با بچه ها کنار میاد و فکر میکنی سالهاست باهاشون دوست هستی.

باید گل بزنم…

متاسفانه جایگاه ما طوری است که بازی شما دیده نمی شود اما هافبک دفاعی و بازیساز قلب تیم است. تا زمانی که گل نزنید مورد توجه قرار نمی گیرید و خوشبختانه من توانستم گل بزنم تا بیشتر دیده شوم. خدا را شکر که گل زدم تا بدانند یک نفر هست که کار کند و گل بزند! با این حال، پست هافبک دفاعی بسیار دشوار است.

من باید یک تیرانداز باشم

کسی که هافبک دفاعی بازی می کند باید شوتگر هم باشد. این موقعیتی است که بازی چندانی نمی بیند و باید با تیراندازی و اضافه کردن به خط تیراندازی مورد توجه قرار بگیرید. در تمرینات نیز تیراندازی های زیادی را دنبال می کنیم و معمولا پشت هجده پله روی ضربات ایستگاهی منتظر چنین موقعیت هایی هستم. منتظر فرصت بودم و در مسابقه خدا یک توپ خوب جلوی پایم گذاشت و دروازه ام گیر کرد.

من تصادفی این کار را نکردم

فرشاد فرجی می گفت صد سال یک بار همچین گلی می زند ولی من خدایی در ذوب آخان اینطوری گل زده بودم. نفت مسجد سلیمان را زده بودم. بعضی ها می گویند شانس بود، شانس بود؟ این فقط یک گل نبود که قبلا زده بودم و انشالله یکی دو گل دیگر هم می زنم تا مشخص شود که شانسی نبوده است.

به جناب کریم نمی خورد

بعد از گلی که زدم آقا کریم داشت داد می زد و هلهله می کرد و باریک الله سینا می گفت ولی بعدش چیزی نگفت. پای تیراندازی آقا کریم که دیگر نمی آید. خدا را شکر می کنم که توانستم در پرسپولیس که یکی از بزرگترین باشگاه های آسیاست گلزنی کنم.

چرا به داربی نرفت؟

برو به لوکادیا؟ بعد از دربی لامصب را ترک می کنی، نه! تا حالا با ما بودی و دربی بازی می کردی و بعد رفتی. او در پرسپولیس خوب بود و برای آقای گلی می جنگید و خیلی باکیفیت بود. اما ای کاش با آن شرایط قبل از دربی تیم را ترک نمی کرد. او بازی را انجام داد. بنده خدا آقا یحیی بر او تکیه کرد و یحیی دستش را در پوست مهره فرو برد. اما شاید باید به او حق و زندگی خصوصی داد تا مال خودش باشد. من با لوکادیا رابطه خوبی داشتم، اما بعد از این اتفاق با او ارتباطی نداشتم. رفتیم تمرین دیدیم لوکادیا نیامد و بچه ها گفتند او در فرودگاه است و می خواهد برود. فکر می کنم پیشنهادی دارم و وسوسه شدم.

باید دربی را هم می بردیم

من قبل از دربی آنفولانزا گرفتم و نتوانستم در بازی با سپاهان در آماده سازی کار کنم. ما شانس خوبی برای پیروزی در دربی داشتیم و اگر توپ مهدی ترابی گل می شد شاید گل های بعدی را هم می زدیم. اما نتیجه بدی نبود و الان در اوج هستیم و اتفاقات خوبی با قهرمانی تیمی برای بازی های بعدی و انشاالله در انتظارمان است.

ما باید قهرمان باشیم

همانطور که گفتم پرسپولیس تیم بزرگی است. نیم فصل خوبی را به پایان رسانده ایم و تلاش می کنیم این روند را حفظ کنیم. تیم ما باید در جاهایی به خصوص در قسمت جلویی تقویت شود و امیدوارم بتوانیم به قهرمانی برسیم.

دیدگاهتان را بنویسید