فروش مو برای امرار معاش / از فروش مو به دختر 8 ساله تا خرید قرص برای زنی 50 ساله که موهای خود را فروخت تا هزینه داروهای شوهرش را بپردازد.

فروش مو برای امرار معاش / از فروش مو به دختر 8 ساله تا خرید قرص برای زنی 50 ساله که موهای خود را فروخت تا هزینه داروهای شوهرش را بپردازد.

روز جدید : دختر 4 ساله ای هم برای خرید موبایل موهایش را فروخت. یکی دیگر از مشتریان 3 ساله بود که موهای خود را برای پرداخت جهیزیه خواهرش فروخت

روزنامه خراسان در گزارشی می نویسد: روایتی از زنان و دخترانی که اگرچه زیاد و فراگیر نیستند، اما موهای خود را می فروشند تا پول خود را خرج زخم های زندگی کنند.

گزارش خراسان می گوید: موهایش را محکم به پشت سرش می بندد، دستمال کاغذی به پری کوچک می گیرد و این بار با لحنی محکم و بی احساس می گوید: «اگر دوباره گریه کنی، موهایت را نمی خرم. بعد نمی توانی تبلت بخر «پری هشت ساله است، جثه اش آنقدر کوچک است که در انبوه موهای طلایی اش گم می شود، از اول که با پاهای کوچکش روی صندلی بنشیند، عصبی می شود. و با شنیدن جمله آخر گریه می کند. مادر دیگر خسته است، شانه های دختر را می گیرد و با تندی به او نگاه می کند و به آرایشگر می گوید: «نه! دیگه گریه نمیکنه حرفشو قطع کردی!و در آرایشگاه رو باز میکنه.

پری دستمالی به دست می گیرد، اشک هایش را پاک می کند، موج های طلایی بی قرار را برای آخرین بار با دستان کوچکش نوازش می کند، دستانش را زیر پیش بندش حلقه می کند، چشمانش را محکم می بندد و نفسش را حبس می کند… و بعد صدای جیر جیر دیوانه وار می آید. قیچی که سکوت غم انگیز سالن را جریحه دار کرد. گرمای اشک گونه های پریان را می سوزاند. مادر به موزاییک های کف سالن خیره می شود و به جای اینکه موج های طلایی ببافد و داستان چهل کلاه گیس را بخواند، به این فکر می کند که امشب چه باید کرد تا دخترک به خواب برود…

بعد از 4 ماه افسرده شدم

پریا و مادرش با دو میلیونی که از فروش موهایشان دریافت کردند، رفتند تا یک تبلت دست دوم بخرند. سودابه کوله بر است، برای خودش و برای من چای می ریزد، می گوید: احساس افسردگی می کنم. خرید موهای بلند و پرپشت و سپس فروختن آن به آرایشگاه هایی که موهای مشتریان را اکستنشن می کنند تا برای مدتی موهایشان را پرپشت و بلند نگه دارند، سود خوبی است، اما به کارهای بدی که باید انجام دهید، نمی ارزد. ببینید.

دختر 4 ساله ای هم برای خرید موبایل موهایش را فروخت. زن 50 ساله ای موهای خود را فروخت تا هزینه برخی از داروهای شوهرش را بپردازد که در حالی که فلج بود از طبقه سوم یک ساختمان پرتاب شد و فلج شد. به منظور پرداخت هزینه ثبت نام در دبیرستان، اینها تنها چند نمونه از مشتریان سودابه در دو سه ماه اخیر هستند.

«در ابتدا، با دیدن مشکلات مشتریانم، موهای آنها را گرانتر از قیمت آن می خریدم، اما به همین جا ختم نشد. بیش از 80 درصد مشتریان من از حاشیه شهر یا از مناطق فقیرنشین مشهد هستند و آنقدر فقیر هستند که گاهی اوقات نمی توانند.» می گوید باید برای مراقبت از موهایشان پول خرج کنند. . موهای آسیب دیده و کوتاهی دارند که قابل استفاده نیستند.»

مردی که می خواست موهای زنش را بفروشد

سودابه داستان مردی را روایت می کند که یک هفته تمام موهای همسرش را می فروخت: «به او گفتم موهای 50 سانتی زنش را اگر محکم و پرپشت باشد به قیمت 40 هزار تن می خرم. کار او جمع آوری زباله، برقراری تماس و ارسال پیام هر روز بود. خلاصه یه روز رفتم خونه شون در بلوار طبرسی شمالی. با شوق و خنده بسیار در را باز کرد. فکر کردم جان طاس شده است. نمی دانی چه شد که گفتم مو را نمی توان خرید. اما همه فروشندگان مو این کار را فقط به دلیل نیاز مالی انجام نمی دهند. برخی از آنها دلایل دیگری مانند تنوع و … را ذکر می کنند.

کوتاهی مو برای انواع، فروش برای خدمات آرایشی

بعد از ملاقات با سودابه به آگهی های خرید و فروش مو روی دیوار نگاه می کنم. با چند شماره تماس میگیرم او گفت: 90 درصد مشتریان من برای نیازهای مالی موهای خود را می فروشند و می گویند: هر چقدر می خواهید کوتاه کنید، فقط بیشتر بپردازید. زنی 40 ساله می گوید: موهای دخترم را کوتاه کردم، می خواهم با پول فروش برای خودم چیزی بخرم. یک آگهی دیگر توسط زنی 30 ساله پاسخ داده شد: «من پول لازم ندارم، از موهای بلند و مراقبت از آن خسته شده ام. من آنها را کوتاه کردم و آرایشگر به من گفت که پول خوبی برای این کار می‌پردازند.» یکی دیگر از خریداران اینستاگرام می‌گوید: «به ندرت پیش می‌آید که کسی موهایم را به دلیل فقر بفروشد.

آگهی فروش موهای مادر 60 ساله

یکی از آگهی های فروش مو توسط خانم 35 ساله ای منتشر شده است که می خواهد موهای مادرش را بفروشد. در فضای سبز کوچکی در انتهای بلوار توس به هم می رسیم. معصومه می گوید مادرش که به او مادر گلی می گویند حدود 60 سال سن دارد و تنها درآمدش یارانه او و پسر و عروسش است که حتی هزینه داروهای دیابت و فشار خون را هم نمی دهند. آمپول 2 میلیون تومانی از زانوهایش که باید به صورت دوره ای تزریق شود، می تواند راه برود و اگر سر ندارد ترجیح می دهد بی خیال راه برود.

مادر گلی زنی زحمتکش بود. 17 سال پیش شوهرش بدون طلاق دوباره ازدواج کرد و خانواده اش را برای همیشه ترک کرد. هیچ کس از او خبر ندارد. مامان گلی هم خورش، آبخوری، مایه پنیر و… خرید. برای امرار معاش، در خانه نظافت می کرد و هر چقدر هم که سخت بود عمرش را گذراند، اما اخیراً زانو و کمرش نصف شده و خانه نشین شده است.

معصومه می گوید: «من خودم موهای مامان گلی را کوتاه کردم، موهایی که هرگز به یاد مادر و مادربزرگش کوتاه نکرد، آن را دو تا کرد و دو طرف صورتش را بافته. همیشه می گفت تا بمیرم قطعش نمی کنم و تو کوتاهش کنی و به یادگاری از من بمانی. اما این اتفاق نیفتاد، هوا اجازه نداد.»

300 هزار تومان برای تراشیدن سر

بعد از چند هفته کوتاه کردن موهای مادرم، هیچکس آن را نخرید. آنها می گویند 150000 تن در نهایت، اما Masume می گوید حداقل 200000 تن بدهی خود را به دکتر دیابت خود را پرداخت. او می گوید: «می خواستم موهای خودم را بفروشم. یکی از آرایشگرها گفت اگر موهایت را زیر تیغ کوتاه کنم 300 هزار تن می دهی. آن شب نخوابیدم، بین داروهای مامان گلی و ترس دخترهای کوچکم از کچلی مادرشان گیر کرده بودم. “من نمی توانستم هر چیزی را که فکر می کردم بپذیرم.”

معصومه هم رفت. تصویری که آخرین بار در سالن سودابه دیدم هنوز جلوی چشمم بود، پری با چشمان بسته روی صندلی نشسته بود، سودابه به قیچی نزدیک شد، چند لحظه بعد تلی از موهای طلایی روی سفال های سفید آرایشگاه افتاد.

دیدگاهتان را بنویسید