ماجرای زن و شوهر نجات لرستانی/ افتخار خدمت به مردم را داریم


زمان: 09:12
تاریخ انتشار: 1401/03/07
کد خبر: 1841982

زوج هلال احمر لرستان هر از چند گاهی با مردم زندگی و همدلی می کنند و در مواجهه با سختی ها و مشکلات در میدان حضور فعال دارند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به گفته سفیر، تسکین آلام و ارائه خدمات در حوزه سلامت و حمایت از ارزش های جانی و انسانی بدون نگاه تبعیض آمیز از وظایف مهم جمعیت هلال احمر است که نشان دهنده روحیه ایثارگری است.

برنامه ریزی و اجرای دقیق برنامه های مقابله با بلایا و نیز مشارکت فعال در کمک های بشردوستانه با روحیه ای آرام و تزلزل ناپذیر مرهمی بر زخم های نیازمندان خدمات، امداد و نجات و عملیات امداد و نجات ناشی از حوادث خاص است.

نیروی هلال احمر یکی از نهادهای خدمات رسان است که قدم به قدم در حوادث مختلف فعال است و در حضور مردم با مردم در سختی ها و مشکلات همدلی می کند. در زیر می خوانید:


خودتان را معرفی کنید، خاطراتی از کارتان در هلال احمر ذکر کنید

جمال الدین بابایی: متولد 1336 هستم، در سال 1359 عضویت جوانان هلال احمر را داشتم و زلزله بم اولین برنامه ای بود که به عنوان همیار و تیم حمایت روانی وارد آن شدم.87 استخدام شدم.

سیده صبا روزبه: متولد 1342 و در سال 1362 در هلال احمر استان استخدام شدم و در محل کار با همسرم آشنا شدم و در نهایت زندگی مشترک را آغاز کردیم.

بابایی: اولین خاطره تلخی که داشتم حضور در زلزله بم بود که برای مردم بحران بزرگی بود. در این مدت با مرد جوانی آشنا شدم که حدود 20 نفر از بستگان خود را از دست داد و آنها را با هم دفن کرد. او این کار را کرده بود، تحمل این درد برایم بسیار سخت بود و در آنجا از خدا خواستم که هرگز مرا با این درد و بلا امتحان نکند.


e40ccd7e 9afd 493c bbe1 3e621f304845 خبر خاکستری


خاطره دیگری که تیرماه سال 1377 از پلدختر داشتم این بود که حوالی ظهر متوجه شدیم 18 نفر از اعضای خانواده شامل خواهر، خواهرزاده و برادرزاده در حیاط خانه حبس شده اند و در آن زمان رابطه ما با پلدختر به کلی قطع شد.

در آن روز جلسه مدیریت بحران تشکیل شد و اعلام شد که به دلیل افزایش بارندگی، آب رودخانه تا دو متر افزایش می‌یابد و احتمالاً همه کسانی که پشت بام خانه هستند کشته می‌شوند و شاید حتی اجسادشان هم کشته نشود. یافت.

آن روز هیچ کس نمی دانست که خانواده من در این وضعیت خاص در پشت بام من هستند. بلافاصله به یاد جوان ساکن بم افتادم. وقتی در این وضعیت قرار گرفتم، به خدا گفتم: «پروردگارا، فوراً از تو خواستم که مرا با این درد و رنج آزمایش نکن. امشب علاوه بر اینکه مجبور شدم به کارم ادامه بدهم و سعی کنم کسی را در جریان قرار ندهم، برای سلامتی اقوام و خانواده ام بسیار نگران بودم، اما خدا را شکر صبح که شنیدم سالم و تندرست هستید، هوشیار آمد؛ این خاطره علاوه بر تلخ بودن، شبی بود که هزار سال پیش گذشت اما خدا را شکر تمام شد و صبح خوبی داشتیم.

روزبچ: در زلزله کرمانشاه و سیل پلدختر 98 عمدتاً در زمینه سازماندهی تیم های حمایت روانی اجتماعی و انجام بیشتر فعالیت های فرهنگی-اجتماعی فعالیت داشتم. یکی از چیزهایی که در زلزله کرمانشاه و سیل سال 1377 دیدیم که بسیار جالب و عجیب بود، استقبال مردم در این شرایط روحی و وضعیت بسیار بد شهر بود. در زمانی که خانواده ها در حال از دست دادن اموال، اموال و حتی عزیزان خود بودند، استقبال بسیار گرمی از ما کردند و از ما استقبال کردند.

تیم حمایت اجتماعی ما به روستاها و شهرها رفتند و خدماتی را به مردم ارائه کردند و سعی کردند مردم را به زندگی عادی بازگردانند که در یکی از این موارد در روستاهای کرمانشاه تیم، گروه های تخصصی و مددکاری ما را همراهی کردند. با خانواده ها با نوجوانی 15-14 ساله آشنا شدیم که متأسفانه از ترس نتوانست از مادرش جدا شود سپس تیم تخصصی ما سعی کردند با این نوجوان صحبت کرده و مشکل را حل کنند و سه روز بعد که به روستا برگشتیم، او مادر به ما گفت که این نوجوان به زندگی عادی خود بازگشته است و صحبت های مددکاران او را بسیار تحت تاثیر قرار داده و توانسته بر ترس خود غلبه کند.

در زمان وقوع سیل پلدختر با حمایت سازمان جوانان هلال احمر، فضای سه ماهه کودک پسندی را در محل سیلاب پلدختر در محل ورزشی و خوابگاه سازمانی برگزار کردیم که به ما اجازه داد سالنی پر از گل را تمیز کنیم. آنها یک سری فعالیت ها را در برنامه های مشخص انجام دادند، بنابراین ما توانستیم این بچه ها را به خوبی به حالت عادی برگردانیم.

شور و شوق بچه ها به حدی بود که دو ساعت قبل حضور پیدا کردند و از طرفی خانواده ها هم از این موضوع بسیار خوشحال و راضی بودند چرا که با آن زندگی و امید به بچه ها و شهرشان بازگشت. این نوع کارها هم حال ما را خیلی خوب می کند، اما امیدوارم هیچ وقت چنین بلاها و مشکلاتی پیش نیاید که بخواهیم چنین خدماتی را انجام دهیم.


0180a682 8b9b 4aaa b8c0 9f2aded9c0c9 خبر خاکستری



آیا خدمت اعضای هلال احمر مردمی فقط مربوط به شرایط بحرانی است؟

روزباخ: در حال حاضر شرایط عادی است و هیچ بحرانی وجود ندارد، اما ما نه تنها در شرایط سخت و بحرانی، بلکه در شرایط عادی هم این کار را انجام می دهیم و حوزه های معیشتی، درمانی و فعالیت های فرهنگی از این قبیل است. طرح ملی که در حوزه جوانان داریم، طرح نوروزی خدمات رسانی به مسافران، قرار گرفتن در ورودی و خروجی شهرها و خدمت رسانی به مردم است. در واقع هلال احمر همیشه در یک میدان در خدمت مردم حضور دارد.


چقدر به شغلت علاقه داری؟

روزبه: از کودکی آرزوی کمک به مردم را داشتم و همیشه دوست داشتم در مواقع و شرایط سخت به مردم کمک کنم. بگذار به مردم کمک کنم

بابایی: فکر می کنم هلال احمر تنها جایی است که می توانم خوب کار کنم و کمک کنم. من همیشه از رنج مردم ناراحت و از خوشحالی آنها خوشحالم. البته درد مردم برای ماست، ما در درد و رنج مردم شریک هستیم و هر وقت مردم در تنگنا قرار می گیرند، در کنارشان هستیم، همیشه می خواهیم مردم شاد باشند، اما خدای ناکرده در هر جای کشورمان برای همه حادثه ای پیش بیاید. ، ما درد آنها را درد خود می دانیم، کمک می کنیم تا کمی از درد آنها تسکین یابد.

می دانیم که تصادفات غیرمنتظره هستند و نمی دانند کی و کجا اتفاق می افتد، اما معمولا این حوادث در بدترین و سخت ترین مکان ها اتفاق می افتد، مثلاً یک نفر کوهنوردی می کند، در بدترین و سخت ترین مکان ها و شرایط تصادف می کند. عملیات آنقدر سخت می شود که همکاران ما دچار مشکل می شوند و آن را سخت می دانند.

همه می دانیم که برف و باران رحمت الهی است اما گاهی برف و باران شدید می بارد و مردم و خودروهایشان در معابر صعب العبور گیر می کنند در چنین شرایطی لازم است در شرایط بسیار سخت به آنجا رفته و به کمک هموطنان بشتابیم. . . گاهی از اول شب تا فردا صبح به این گردنه ها کمک می کردیم.

چالش دیگر این است که مشخص نیست این حادثه چه زمانی اتفاق می‌افتد، بنابراین می‌توانیم هماهنگ کنیم که آیا فردی در این زمان و زمان در خانه ما باشد یا خانواده خود را به دست دیگری بسپاریم، زیرا شغل ما به گونه‌ای است که دوران طلایی وجود دارد. و وقتی تماس می گیریم باید فورا شرکت کنیم.

هر جا که هستیم باید به محض اطلاع از حادثه در محل حاضر شویم، اما با وجود همه این سختی ها از کار خود راضی هستیم، زیرا بعد از هر خدمتی در نهایت شیرینی و لذت خاصی به همراه دارد. با ارزشتر.

Roesbech: چالش اصلی ما این است که زمان و مکان برای ما مهم نیست و هر زمان که مشکلی برای مردم پیش می‌آید باید به مردم خدمت کنیم و متعلق به خود نباشیم، بلکه متعلق به مردم باشیم و به آنها خدمت کنم.

در زلزله کرمانشاه یک هفته در آنجا کار کردم و همسرم در خرم آباد کارهای تدارکاتی و پشتیبانی انجام داد و اقلام مورد نیاز را ارسال کرد. یک هفته بعد از بازگشت من به خانه برای تجدید قوا و بازیابی انرژی، او بلافاصله به آنجا رفت و برای یک هفته به منطقه کرمانشاه اعزام شدند.

در واقع وقتی حادثه ای رخ می دهد، علاوه بر کار سختی که در منطقه انجام می دهیم، باید از خانه و خانواده دور باشیم که بسیار سخت است، یعنی چالشی که زیاد با آن روبرو هستیم و می تواند باعث ورود ذهنی ما شود. ، چون یک سری اتفاقات می افتد ممکن است تا دو سه هفته همدیگر را نبینیم.

در واقع در هر حادثه ای زمان و مکان برای امام مشخص نیست و ما باید همیشه در کنار مردم باشیم و به آنها خدمت کنیم.


407086f7 90ca 4a0b 90ea be2a2725334c خبر خاکستری



ویژگی هلال احمر چیست؟ هنوز از حضورتان در هلال احمر راضی هستید؟

بابایی: مهم ترین ویژگی هلال احمر دلسوز، شریک شدن در غم و گمنامی مردم است. فکر می کنم جامعه از سختی ها و مشکلاتی که همکارانم می گذرانند آگاه نیست و گاهی قضاوت های خوبی صورت می گیرد که توسط مردم صورت نمی گیرد و می توان گفت نیروهای امدادی ما واقعا گمنام هستند.

روزبه: متأسفانه بارها دیده ایم که مردم به ما می گویند شما در هلال احمر بیکار هستید و تنها در صورت وقوع حادثه به محل می روید و این اتفاق ممکن است هر چند سال یکبار اتفاق نیفتد! اما واقعیت این است که ما یکی از شلوغ ترین و شلوغ ترین دفاتر هستیم، زیرا وقتی اتفاقی نمی افتد، مشغول آموزش اعضا، داوطلبان و امدادگران هستیم و در این راستا دانش خود را به روز می کنیم و یاد می گیریم و آمادگی خود را با اعضای خود افزایش می دهیم. .

بابایی: قطعاً اگر زمان را به عقب برگردانم، دوباره همان راه را خواهم رفت. پیشنهادهایی برای کار در ادارات و سازمان های مختلف داشتم اما عشق و علاقه به این شغل باعث شد که به مشاغل دیگر بروم. انشاء الله سعی می کنم تا پایان خدمتم در این سازمان فعالیت کنم و این لباس مقدس را بپوشم.

روزبه: کار در هلال احمر بسیار سخت و طاقت فرسا است، اما اگر با شناختی که الان دارم به گذشته برگردم، دوباره آن را انتخاب می کنم.

بابایی: موضوعی که می‌خواهم تاکید کنم این است که افراد باید به هلال احمر بپیوندند و در دوره‌های مختلف مددکاری آموزش ببینند که در آن توانایی، دانش و آگاهی افزایش می‌یابد و در ابتدا برای خود امدادی استفاده می‌شود. منفعت اول به خود شخص و دیگران و خانواده اش می رسد. خدای نکرده اگر فردی در خانواده دچار سکته قلبی شود، نزدیک ترین فردی که می تواند به او کمک کند، عضوی از آن خانواده باشد و اگر اعضای خانواده آموزش های لازم را دیده باشند ممکن است یکی از آنها را از دست بدهند. برای جلوگیری از صدمات جدی به این مرد و در نهایت اینکه بتواند به غیر از خانواده اش به دیگران کمک کند که این اعتماد به نفس است و زیباترین حسی که در تمام دنیا داشت این بود که احساس کردم یک نفر را از مرگ حتمی نجات داده ام. در معبد آقا امام رضا با جوانی عرب مواجه شدیم که دچار ایست قلبی شد.

روزبچ: پرسنل هلال احمر بخش کوچکی از کار هستند، اما بخش بزرگ و قابل اعتماد هلال احمر نیروهای داوطلبی هستند که در آن فعالیت می کنند، به شخصه دوست دارم نیروهای داوطلب ما به صورت ماهانه و سالانه افزایش یابد. اگر تعداد داوطلبان در شهر ما افزایش یابد، آمادگی اجتماعی ما افزایش می یابد، بنابراین مهم است که تعداد داوطلبان ما در سراسر کشور افزایش یابد و مردم به هلال احمر بیایند، آن را بشناسند و آموزش های لازم را ببینند. در این رابطه. این آموزش ها عمدتاً توسط خودشان و خانواده هایشان استفاده می شود و سپس به کمک جامعه می آید. مردم در این راستا با ما همکاری می کنند، زیرا هر چه تعداد اعضای داوطلب هلال احمر بیشتر باشد قطعا به دست مردم می رسد.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید