متولیان فرهنگی یا مدعیان/سخنرانان متظاهر که صحبت کرده اند

آرام آرام به وسط جمعیت می روم. طبق معمول به چهره مردم خیره می شوم و در ذهنم از آنها داستان می سازم، پیرزنی با عصا روی سکویی نشسته و منتظر شروع مراسم است، با گوشه روسری چشمانش را پاک می کند و به نظرم آرام زمزمه می کند. شاید مادر شهیدی است که فرزندش مفقودالاثر است و به دیدار جسدی آمده است که در محاسبات و احتمالات ریاضی فرزند او باشد، شاید مادر است و آمده تا مرهمی بر درد دل مادران باشد. هنوز بعد از سی یا چهل سال منتظر فرزندی هستم.

همین فکرها را دارم وقتی یک دختر چهار پنج ساله با کلاه و کاپشن با پرچم در دست به پیرزن نزدیک می شود و به صورت او خیره می شود، انگار نوه ای می خواهد مادربزرگ در آغوش گرم او باشد. ..بافندگی و داستانی از خودم، آن صدای خرخر بلندی که برای شعار دادن و هماهنگ کردن جمعیت نصب می شود، توجه من و خانم های اطرافم جلب می شود، صدای کسی که پشت بلندگو صحبت می کند، مدام قطع می شود و متصل است، غوغایی به پا می شود، کسی می خواهد نظم ایجاد کند. مردم به سمت مسجد النبی (مسجد النبی) راهپیمایی کرده اند، بلندگو همچنان خاموش است، زنان در دسته های جداگانه شروع به شعار دادن برای ایجاد شور و هیجان می کنند. بلندگوها همچنان خاموش هستند.

در میان جمعیت برخی از مسئولان را می بینم که سعی می کنند خود را به صف اول برسانند و خود را نشان دهند، کمی جلوتر دوباره پیرزنی را می بینم که در ابتدای مراسم دیدم که در ذهن من نماینده مادران شهداست، من. از بی برنامگی برای برگزاری چنین مراسمی که به شهدای مظلوم گمنام تقدیم می شود، شرمنده، سرگردان و سرگردان می شوم، آرام آرام در خیابان قدم می زنم.

برای نماز جمعه به محل تجمع می رسیم و مشکل سیستم صوتی هنوز حل نشده است، از ابتدای خطبه های نماز جمعه تا پایان نماز، در هر لحظه نماز، به شهدا فکر می کنم، به فکر شهدا هستم. افسران خط اول، من به شهدایی که غافلگیرانه رفتند، به مادرانشان، فرزندانشان فکر می کنم، و آنهایی که هنوز بدون نام و نشان از تفحص برمی گردند…

1084e0d6 f201 404b bfb6 de4f158963d5 خبر خاکستری

یاد بیانات رهبری محترم به مناسبت بازگشت و تشییع پیکرهای 135 شهید دوران دفاع مقدس افتادم. وی تأکید کرد: «گاهی رنج و تلاش برای زنده نگه داشتن خون شهید کمتر از خود شهادت نیست، شهادت امری بزرگ و حقیقتی شگفت‌انگیز است. او شهادت می دهد، ما بسیار دیده ایم، عظمت این حقیقت درخشان و ملکوتی بر ما پوشیده است، مانند عظمت خورشید و خورشید که به دلیل شدت ظهور، بر کسانی که دائماً در آن هستند، پنهان می ماند. آفتاب.

اگر این حقیقت زنده بماند، حفظ شود و تقدیس شود و مورد توجه کسانی باشد که امروز مسئول شهدا هستند، تاریخ آینده ما همیشه از این فداکاری بزرگی که آنها انجام دادند بهره خواهد برد. همانطور که تاریخ بشریت هنوز از خون به ناحق ریخته شده شهدای تاریخ، حضرت عبدالله الحسین علیه السلام بهره می برد. زیرا کسانی که آن خون را به ارث برده اند از متفکرانه ترین و شیواترین روش ها برای زنده نگه داشتن آن خون استفاده می کردند.

گاهی درد و رنج زنده نگه داشتن خون شهید کمتر از خود شهادت نیست. مصیبت سی سال امام سجاد و مصیبت چندین ساله زینب کبری هم از این قبیل است. آنها رنج کشیدند تا بتوانند آن خون را حفظ کنند. پس از آن همه ائمه (علیهم السلام) تا زمان غیبت این رنج را تحمل کردند. امروز ما چنین وظیفه ای داریم. البته شرایط امروز با آن زمان متفاوت است. امروز بحمدالله حجت حق – یعنی حجت شهدا – مستقر می شود. بنابراین ما تعهداتی داریم.»

بعد از نماز، در میان تمام فکرهایی که از ذهنم خارج شد، شهدا را در حصیرم جمع می کنم و با گرهی کور در گلو به امامزاده حسین (ع) می روم و سرم را به ضریح می چسبانم و خشم می خورم. دلم پر شده از اتفاقات چند ساعت اخیر و مظلومیت. شهدای گمنام درد مضاعف داشتند، اما ای کاش ماشین زمان داشتم و می توانستم به زمانی برگردم که پیشی گرفتن از مردم برای رسیدن به شهادت بود، نه رسیدن به مسئولیتی که شاید لیاقتش را هم نداشتند.

امامزاده را ترک می کنم، به پرچم های سه رنگی که بالای سر شهدایمان گذاشته اند نگاه می کنم و دلم آرام می گیرد، لحظاتی بعد موبایلم زنگ می زند، این عکاس خبرگزاری است که می گوید گزارش تصویری منتشر شده است. .. گزارش مردمی بدون حتی یک شات از مقامات قاب عکس باشید.

امروز دست جنایتکارانی که از ابتدای انقلاب و به ویژه در دوران دفاع مقدس سعی در کتمان حقیقت درخشان و سرکوب شده یاران عزیز خمینی داشتند، وظیفه دارند خاطرات دوران جنگ را به دست تکانه ها بسپارند. تبلیغات مغرضانه و آنها را در وادی فراموشی رها می کنند، اما قطعاً موفق نمی شوند. در این میان برخی از مسئولان با ناآگاهی، ناهماهنگی و هر نامی که نام می برید، خواسته و ناخواسته به ارزش های ملی و قهرمانان این کشور بی احترامی می کنند و شکی نیست که اقدامات این افراد نه تنها عواقب اخروی دارد، بلکه در این دنیا باید مسئولیت بی کفایتی خود را بپذیرند. اگر نمی توانید بهتر نیست کار را به هیئت های مذهبی و بسیج مردمی بسپارید و فقط مراسم را رصد کنید تا دوربین برای مستندسازی و گزارش در دست زیردستانتان باشد؟

استان قزوین روز گذشته پذیرای 8 شهید گمنام بود. مردم آمدند و مثل همیشه از عزیزانشان قدردانی کردند، اما سوال اینجاست که در میان این همه متولیان فرهنگ و با این همه نهاد فرهنگی، تا کی می توان انتظار ناهماهنگی در برگزاری مراسم ملی و مذهبی داشت؟! آقایان مسئول بدانند اگر این فاجعه به ناهماهنگی برنامه های فرهنگی پایان ندهد و برنامه ای برای رفع آنچه در مراسم استقبال از شهدا رخ داد در پیشگاه خداوند متعال و خانواده های شهدا خجالت بکشید. . در دومین جمعه ژانویه

دیدگاهتان را بنویسید