نقد رضوی فقیه از جبهه اصلاحات: این وضعیت را نمی توان با رضایت کاذب نادیده گرفت

نقد رضوی قیه فقیه از جبهه اصلاحات: این وضعیت را نمی توان با رضایت کاذب نادیده گرفت

روز جدید : سعید رضوی فقیه، فعال سیاسی-اصلاح طلب، درباره اظهارات انتقادی آقای عبدی درباره اظهارات جبهه اصلاحات (لینک) می گوید که انتقاد آقای عبدی اساسی و مهم است. جبهه اول اصلاحات نیز باید جایگاه خود را به عنوان نهاد پیشرو جنبش اصلاحات و بدنه اجتماعی اصلاحات ثابت کند.

جبهه اصلاحات ایران یک هفته پیش در بیانیه ای نسبت به سیاست خارجی و دیپلماسی هسته ای ابراز نگرانی کرده بود. [لینک]. عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی با عنوان «بیهودگی یک بیانیه» به انتقاد از وی پرداخت و در بخشی از این سخنان گفت: قبل از هر اقدامی اعم از موضع گیری در مورد برجام یا مسائل دیگر، ابتدا باید وجود آن را بررسی و تحلیل کند. “

فقیه رضوی: انتقاد آقای عبدی هم خیلی اساسی است و هم جدی و مهم!

انصاف نیوز: آقای عبدی در ابتدای یادداشت گفت که جبهه اصلاحات ابتدا باید وجود سیاسی خود را ثابت کند. منظور آقای عبدی چیست؟ چه انتقاداتی به ماهیت جبهه اصلاحات وارد است؟

سعید رضوی فقیه: البته خود آقای عبدی بهتر از هر کس دیگری می تواند بیانات اصلی یادداشت خود را توضیح دهد، اما به عنوان یک خواننده فکر می کنم منظور آقای عبدی این است که ابتدا جبهه به اصطلاح اصلاحات ایران باید جای خود را بگیرد. نهاد رهبری.سازماندهی نهضت اصلاحات و بدنه عمومی اصلاحات یا به عنوان بدنه تشکیلاتی از فعالان اصلاحات، هم تأسیس و هم برای اثبات. به عبارت دیگر، سیاست در شرایط عینی و واقعی می تواند در عمل رهبری و سازماندهی مؤثری داشته باشد و همچنین این جایگاه و جایگاه باید توسط بدنه عمومی و فعالان اصلاح طلب حتی رقبا و ناظران شناسایی و جدی گرفته شود. در صورت عدم حصول این دو نکته، هرگونه موضع گیری در قالب بیانیه یا به شکل های دیگر مورد توجه اصلاح طلبان و دیگران قرار نمی گیرد و در نتیجه تاثیری نخواهد داشت و در کنار بسیاری از اظهارنظرها و مواضع بی اهمیت دیگر بایگانی می شود. به نظر من این انتقاد از آقای عبدی هم بسیار اساسی است و هم بسیار جدی و مهم. مبنای فعال شدن مجدد اصلاح طلبان باید حل این موضوع باشد و با تعلیق موقت یا دائم این موضوع و بی توجهی به تبعات آن تنها بحران ها عمیق تر شده و اصلاح طلبان منتظر شکست های بزرگ تری خواهند بود.

اینکه آقای عبدی و بسیاری دیگر از اصلاح طلبان باتجربه و آگاه به طور ضمنی یا صریح از بحران جایگاه و نقش نهادهای رهبری و سازماندهی اصلاح طلبان و اصلاح طلبان صحبت می کنند، سوالی جدی و قابل تامل است. اختلافات بین افراد، احزاب و تشکل ها از یک سو و ناکامی های بعدی از جمله در انتخابات ریاست جمهوری گذشته از سوی دیگر شاهد وجود و حتی شدت این بحران بوده است. حتی با جمع بندی، فرافکنی و رضایت کاذب، نمی توان این وضعیت را نادیده گرفت یا معکوس کرد. من فکر می کنم دو انتقاد عمده به جبهه اصلاحات ایران وجود دارد: اول اینکه این جبهه نماینده واقعی بدنه اصلاح طلب نیست که از پایین به بالا در یک روند دموکراتیک و طبیعی انتخاب شده است و دوم اینکه مشروعیت و اعتماد آن به طور گسترده پذیرفته نشده است. توسط بازیگران میانی؛ بدن اجتماعی. نکته دوم در مقاله آقای عبدی برجسته شده است که البته فکر می کنم ناشی از نکته اول باشد.

به نظر شما جبهه اصلاحات به دلیل کاستی ها در انتخابات 1400 شکست خورد؟ یا اصلا معتقدید که جبهه اصلاحات شکست خورده است؟

به نظر می رسد شکی نیست که ما متحمل شکست سیاسی شده ایم. البته منظور من از شکست سیاسی صرفاً شکست انتخاباتی که شامل آرای ناچیز یک نامزد و رد صلاحیت پرهزینه و غیرقابل قبول چندین نامزد دیگر باشد، نیست. بلکه به نظر من مهمتر این است که عدم دستیابی به یک تحلیل جامع و واقع بینانه و سپس دستیابی به راه حل تدافعی و یکپارچه باید به عنوان یک شکست سیاسی برای اصلاح طلبان تلقی شود. پنهان شدن پشت میزهای بی شمار آراء نمی تواند واقعیت این شکست بزرگ سیاسی را پنهان کند. بلاتکلیفی و دودستگی افکار عمومی در جبهه اصلاحات و ابهامات مکرر برخی از چهره های شاخص جریان اصلاحات را باید شکست اصلی اصلاح طلبان دانست. این شکست مهمتر از حذف آسان آنها از رقابت است، چه با رد صلاحیت یا در مرحله رای گیری.

بنابراین باید روی شکست اصلی تمرکز کرد و به فکر چاره بود چرا که مادر همه شکست ها و منشا اصلی شکست انتخابات و همچنین عدم استفاده از فرصت برای پیروزی در انتخابات است. در ربع قرن گذشته، هر دو نوع شکست را در نتیجه بحران‌های ساختاری در نهادهای پیشرو جنبش اصلاحات و فعالان اصلاحات تجربه کرده‌ایم.

بازاریابی مقوله انتخاباتی

منظور آقای عبدی از شکست اخلاقی این جبهه و تبدیل آن به ستاد انتخاباتی چه بود؟

یکی از جنبه ها یا لایه های معنای این ماجرا می تواند کاهش فعالیت سیاسی اصلاح طلبان به تبلیغات انتخاباتی باشد. در سیاست به خصوص نوع اصلاح طلبی، انتخابات را فقط باید ابزار یا فرصت یا مرحله مقدماتی دانست. پیروزی در انتخابات یک انحطاط و یک شکست اخلاقی تلقی می شود، فقط برای پیروزی و بهره مندی از هر گرایش سیاسی اعم از محافظه کار، میانه رو، اصلاح طلب یا رادیکال. زیرا سیاست در معنای واقعی آن به معنای استفاده از ابزار قدرت سیاسی برای اجرای برنامه های خاص، عمدتاً در جهت منافع عمومی است. تعاریف منافع عمومی ممکن است متفاوت باشد، مانند برنامه ها. اما انتخابات تنها فرصتی برای اجرای این طرح هاست. تقلیل سیاست به انتخابات به عنوان انتخابات، انحراف از غایت عقلانی سیاست، صرف نظر از گرایش های مختلف آن است.

یکی دیگر از لایه های معنایی تاریخ ممکن است اشاره به بازارپذیری مقوله انتخاباتی باشد و اینکه ما انتخابات را نه به عنوان یک لحظه سیاسی، بلکه به عنوان یک ابزار چانه زنی می بینیم. نیروهای سیاسی می توانند بر اساس اصول سیاسی خود تصمیمات سیاسی جدیدی بگیرند و توافقات جدیدی در عرصه سیاست ایجاد کنند، اما این امر باید بر اساس مفاهیم و پیشنهادات سیاسی صورت گیرد. بیایید فوراً به آن نگاه کنیم و به اصطلاح به بازار عرضه کنیم انتخابات ما مسئله سیاسی را از اصل خود سلب کرده ایم و اصول سیاسی خود را فدای معاملات و شرط بندی های غیرسیاسی کرده ایم. در چنین شرایطی، نیروهای سیاسی ممکن است بسته به شرایط، با هر فردی اعم از حاضر یا جناحی فارغ از مبانی سیاسی خود به توافق برسند و ائتلاف کنند. اگر در سیاست اصلاح طلبی این اتفاق افتاده است که به نظر می رسد این اتفاق افتاده است، جای بسی تاسف است که سیاستمداران اصلاح طلب به مجریان حرفه ای تبدیل شده اند. به عنوان شرط‌بندان حرفه‌ای که فقط به امکان موفقیت هدف شرط بندی خود علاقه دارند. من فکر می کنم این بدترین وضعیتی است که اصلاح طلبان می توانند در آن قرار بگیرند. بنابراین می توان گفت در انتخابات سال 1394 لیست امید به دلیل امکان رای گیری منتشر شد، اما در انتخابات مجلس یازدهم در زمستان 1388 به دلیل عدم امکان پیروزی این لیست منتشر نشد. باید در روزی که از مردم برای رای دادن به ریششهری و دری نجف آبادی دعوت شده بود متوجه این موضوع می شدیم.

جبهه اصلاحات پس از انتخابات به کار خود ادامه می دهد، چگونه باید آن را ارزیابی کرد؟ او باید چه تغییراتی ایجاد کند؟

رهبری اصلاحات در آستانه انتخابات اخیر با کمی تغییر نسبت به گذشته کار خود را آغاز کرده است، بنابراین جای تعجب نیست که دوباره به مسیر قبلی خود بازگشته و زمان ما را در مسیر قبلی حرکت دهد. به نظر می رسد سه تغییری که آقای عبدی در مقاله خود به آن اشاره کرده اند مهم است و باید مورد توجه قرار گیرد، در غیر این صورت شاهد شکست های جدید خواهیم بود. اگر ساختار تشکیلاتی تغییر نکند و افراد و راهبردها بازنگری اساسی نشود، امیدی به آینده اصلاح طلبان نخواهد بود.

اصولگرایان هر زمان که بخواهند میدان و حتی قوانین بازی را به نفع خود تغییر می دهند.

آقای عبدی پرسید این جبهه چگونه قبل و بعد از انتخابات با همین افراد به کار خود ادامه می دهد، نظر شما چیست؟

نگاهی به ترکیب خط مقدم نشان می دهد که حق با آقای عبدی است. این برای افکار عمومی شوخی است که معاون آقای الف، آقا یا خانم ب به شورای جدید بپیوندد. اگر مراقب باشیم مردم را مسخره نکنیم.

به نظر شما به گفته آقای عبدی آیا اصلاحات همان مسیر اصولگرایان را طی می کند؟

بدیهی است که به همین ترتیب است، با این تفاوت که اصولگرایان جیب بهتر، دست بازار، تیغ تیزتر، و در نتیجه فکر راحت تری دارند و ممکن است امید بیشتری به بازیابی جایگاه خود داشته باشند. جز این که اصولگرایان هر وقت بخواهند زمین و حتی قوانین بازی را به نفع خود تغییر می دهند. اصلاح طلبان با پس انداز ناچیز خود باید صرفه جویی و صرفه جویی بیشتری داشته باشند و در صرف سرمایه های سیاسی و اجتماعی خود اسراف نکنند و وقت را تلف نکنند. به نظر می رسد اگر اصلاح طلبان که دیر بیدار شده اند بخواهند خواب بمانند و به جای پذیرش انتقادات دلسوزانه از جمله نوشته اخیر آقای عبدی، چشم خود را بر تصاویر ضد و نقیض ببندند، وضعیت آنها بدتر از واقعیت خواهد شد. واقعاً دیگر بحث در این مورد فایده ای ندارد. صورت حساب ها و دفاتر مشخص است و همه چیز را می توان به راحتی محاسبه کرد.

دیدگاهتان را بنویسید