زورگویی و رفتار خشونت آمیز نتیجه بحران اقتصادی است

زورگویی و رفتار خشونت آمیز نتیجه بحران اقتصادی است

روز جدید جوان کومچ پس از دستگیری به اقدامات خود که برای جامعه ما فاجعه است اعتراف کرد. او که یک پناهنده خارجی است، گفت که با کمک یکی از دوستانش 100 عمل خشونت آمیز انجام داده است و آخرین عمل زمانی انجام شده که اخیرا از زندان آزاد شده است. وی همچنین گفت که در موارد قبلی توسط دوربین های نصب شده در جاده ها ضبط نشده بود اما این بار به حضور دوربین توجهی نکرد و همین بی توجهی دلیل بازداشت وی شد.

اتفاقات ناگوار مانند زورگیری در شهرهای مختلف به ویژه تهران و همچنین سرقت های عجیبی که در خیابان ها و منازل، بانک ها و جاهای دیگر رخ می دهد از دو منظر قابل بررسی است. اولاً وضعیت بد اقتصادی عده ای را مجبور به دزدی و زورگیری می کند و ثانیاً قوانینی که با سارقان و زورگیران برخورد می کند به اندازه کافی برای بازدارندگی آنها مؤثر نیست. در مورد اتباع خارجی، ضعف نگرش عامل بسیار مهمی است که آنها را به انجام کارهای نادرست ترغیب می کند. وقتی این جوان خشن می گوید که قبل از خشونت های اخیر به تازگی از زندان آزاد شده است، این گفته به وضوح نشان می دهد که مجازات اعمال خلاف گذشته او بازدارنده نبوده و در نتیجه راه را برای بدعهدی های آینده هموار کرده است. به زور با قمه در بزرگراه و در دید کامل همه رهگذرانی که در خودروهای متوقف شده در ترافیک شلوغ شاهد این صحنه بودند.

اساساً سؤال این است که چرا چنین افرادی به کشور خود باز نمی گردند؟ بسیاری از مردم بر این باورند که چنین فردی باید در همان محل ارتکاب جرم و در معرض دید عموم اعدام شود. شاید این کلمه کمی اغراق آمیز به نظر برسد، اما این انتظار نشان می دهد که قوانین موجود در زمینه مجازات این گونه شیطنت داران کارآیی لازم را ندارد و یا احکامی که صادر می شود مطابق قوانین موجود نیست. اگر هر یک از این دو فرضیه درست باشد، نتیجه این است که مجازات چنین افرادی باید تشدید شود تا برخی از عوامل امنیتی ضمانت اجرا پیدا کنند.

یک رویکرد حقوقی قوی و کارآمد، اگرچه ضروری و مؤثر است، اما در هر صورت با یک فرد معلول سروکار دارد و نمی تواند مشکل را به صورت ریشه ای حل کند. درمان واقعی و جدی ناهنجاری هایی مانند سرقت که طبق گزارش های رسمی در خط مقدم جرم و جنایت قرار دارند، حل بحران اقتصادی است.

در کشور ما بحران اقتصادی چند وجهی است. دریافت حقوق های نجومی توسط برخی مدیران در مقابل حقوق کارمندان که کفاف زندگی آنها را با قیمت های سرسام آور کنونی نمی دهد، ایجاد شکاف طبقاتی در جامعه که هر روز بیشتر می شود، بیکاری گسترده. که بسیاری از خانواده ها را تحت تاثیر قرار می دهد، بی عدالتی وحشتناک در بخش ها. به طرق مختلف وجود دارد و نارضایتی را تغذیه می کند و زندگی اشرافی و لاف زدن خسته کننده طبقه مرفه، اقشار ضعیف جامعه را از جنبه های مختلف تحت فشار قرار می دهد. درست است که این نمی تواند اجازه دزدی و چاقوکشی و زورگیری باشد، اما شکم گرسنه هرگز منتظر اجازه قانون و شرع و عرف نیست. اگر به فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم معتقد باشیم که «قضاء الفقر کفر است» باید بپذیریم که فقر می تواند اقشار محروم و ضعیف جامعه را به سمت انواع انحرافات به ویژه دزدی سوق دهد. علاوه بر این، وقتی مردم محروم خبر اختلاس، رانت، سوء استفاده و حقوق های نجومی را می شنوند و اسراف می بینند، آن را مجوزی برای حل مشکلات زندگی خود به هر وسیله حتی سرقت و زورگیری و پس انداز می بینند. برای فرار از فقر و غذا دادن به زنان و فرزندان خود دریغ نکنند.

این واقعیت تلخ به خوبی نشان می دهد که دزدی و زورگویی یک رذیله است و برای ریشه کنی آن ابتدا باید به سمت بحران اقتصادی رفت و راهی برای پایان دادن به آن پیدا کرد. صرف نظر از اینکه چرا کشور ثروتمند ما دچار بحران اقتصادی شده است و مقصر این وضعیت کیست، همه باید برای حل این بحران تلاش کنند و از بحث های حاشیه ای که برای دوری و عدم سود مردم و کشور انجام می شود، خودداری کنند.

دیدگاهتان را بنویسید