التماس سالمندان موجه روزی 200 هزار تن درآمد/ فردا نوه هایم می آیند از این سوپرمارکت برایم روغن می خرید؟

التماس سالمندان موجه روزی 200 هزار تن درآمد/ فردا نوه هایم می آیند از این سوپرمارکت برایم روغن می خرید؟

روز جدید : در گذشته کودکان کار در سوپرمارکت به مردم التماس می کردند که برای آنها شیرینی، شیر و بیسکویت بخرند، اما اکنون نوع سفارش ها تغییر کرده و مردان و زنان بزرگتر سفارش خود را انجام می دهند و روغن ماهی، ماهی تن و ماکارونی می خرند. …

اکرم احمدی: با حذف ارز ترجیحی و اصلاح نظام یارانه ای، قیمت روغن مصرفی در یک ماه اخیر به قدری افزایش یافته است که به گفته برخی خرده فروشان، به دلیل کاهش قدرت خرید، به جای 4 کارتن، قیمت روغن مصرفی افزایش یافته است. کره، 2 تا 1 کارتن در ته برای ماه ها خرید کنید و حتی می توانید مقداری از این روغن ها را در فروشگاه بخورید.

به گفته این فروشندگان، عده ای دیگر از خرید روغن منصرف شده و اقدام به تهیه ماست خود کرده اند. محمود الف سوپرمارکت کوچکی دارد و معتقد است گرانی روغن خوراکی باعث شده بیشتر روغن ها در قفسه ها بماند و مشتری نداشته باشد. محمود می گوید: روغن خوراکی از 14 هزار تن به 63 هزار تن رسیده است. وقتی یک خانواده 6 روغن در ماه مصرف می کرد، الان خرید با این قیمت ها برایشان بسیار سخت است. کره همیشه پرفروش بوده است. اما الان به یکی دو نفر دیگر نمی فروشیم. چند روز پیش یکی از مشتری های همیشگیم گفت تو اینترنت سرچ کرده و طرز تهیه کره رو یاد گرفته و از این به بعد میخواد شیر بخره و خودش ماست درست کنه و از ماست کره درست کنه و با کره غذا درست کنه. گفت ما باید خودکفا باشیم. یکی دیگر از مشتریان می گوید همه خانواده ها پول جمع کرده و روغن زیتون فله ای از رودبار خریده و بین یکدیگر توزیع کرده اند. برخی از آنها به قدیم برمی گردند و صف می خرند و صف می سازند».

البته به گفته صاحب این سوپرمارکت، اینها افرادی هستند که می توانند به آن برسند و همچنان می توانند جایگزین های ارزان تری برای روغن پیدا کنند، اما کسانی هم هستند که نه تنها قدرت خرید روغن برای مصرف را ندارند، بلکه خرید بسیاری از مایحتاج اولیه نیز دشوار است. . یکی از آنها سمیه حنوم است.

خانم سمیه نمی تواند بیش از 55 سال سن داشته باشد. ظاهر مرتبی دارد. او یک روسری مشکی با گل های سفید و یک کت کرپ مشکی و یک کیف لاکی در ورودی سوپرمارکت به سر کرده است. در نگاه اول اصلا شبیه افراد نیازمند به نظر نمی رسد اما وقتی صدایش و درخواستش را می شنوید نمی توانید رد کنید. با صدایی آرام و خجالتی که عرق بر پیشانی اش نشسته، از کسانی که از سوپرمارکت بیرون می آیند التماس می کند که برایش روغن بخرند. او گفت: فردا نوه هایم به خانه من می آیند، می خواهم برای آنها غذا درست کنم، اما روغن ندارم، آیا برای من روغن مایع می خرید؟

پاسخی که او دریافت می کند اغلب مثبت است، فردی آراسته، پر از شرم و خجالت، مانع از هرگونه تعصب می شود و اکثر افرادی که سوپرمارکت را ترک می کنند با او به فروشگاه برمی گردند و روغن دیگری می خرند. اما ماجرا به لبخند خیرخواهانه و خوشحالی مرد خریدار روغن ختم نمی‌شود، داستان زمانی به پایان می‌رسد که زن روغن را روی پیشخوان سوپرمارکت می‌گذارد و 10000 تن دریافت می‌کند و صاحب فروشگاه روغن را در کنار روغن می‌گذارد. روغن های دیگر

سمیه هانوم از این کار روزانه 150 تا 200 هزار تن درآمد دارد. البته به قول خودش بعضی روزها کم می شود و مردم نسبت به روزهای دیگر کم لطفی به نظر می رسند: «آخر ماه مردم کمتر سفر می کنند و البته کمتر به ما توجه می کنند. انگار پولشان رفته است. اما دیروز (اول ژوئیه) وضعیت خیلی بهتر بود. انگار دستمزد زیادی گرفته بودند. «حتی یک خانم و یک آقا برای من ماهی تن و ماکارونی خریدند که من آنها را گرفتم.

سمیه حنوم سرپرست خانوار است و دو دختر دارد و دو سال پیش بعد از همه گیری تاج و تعطیلی کارش هم تعدیل شد و مجبور شد برای امرار معاش شغلی پیدا کند. اما چیزی پیدا نکرد که مجبورش کند یکی از جعلی ترین مشاغل دنیا را پیدا کند، به قول خودش: «شغل من به معنای واقعی کلمه تقلبی است. این یک دروغ محض است. اما من چاره ای ندارم. خوشحالم کسانی که برای من کره می خرند راضی هستند. وقتی از آنها می خواهم من را بخرند، از آنها می پرسم که آیا راضی هستند یا نه؟ اگر راضی نباشند به زور از کسی چیزی نمی خواهم. برای من هم خیلی سخت است اما در حال حاضر چاره ای ندارم. من زندگی آبرومندانه ای داشته ام و نان حلال خورده ام، امیدوارم این نان هم حلال باشد. “در حال حاضر من اینگونه زندگی می کنم تا ببینم خدا چه می خواهد.”

او که کت و شلوار بنفش به تن دارد، قد بلندی دارد، اگرچه منحنی دارد، اما چشمگیر است. آقای منوچهر خودش را معرفی کرد. داستان او با سمیه خانم فرق دارد. علاوه بر روغن، گاهی مواد دیگری مانند ماکارونی، پنیر، ماهی تن و شکلات می خواهد. او یک موتور سیکلت قدیمی با کیف دارد و خریدهایش را آنجا پنهان می کند. آقای منوچهر می گوید: «قدرت خرید مردم خیلی پایین است، اما همین مردم همچنان مهربان هستند و گاهی دلشان برای همه می سوزد.

آقای منوچهر معتقد است از محبت مردم سوء استفاده نمی کند، اما گاهی لازم است: «هزینه زندگی بسیار بالاست. من بازنشسته هستم اما تمام حقوقم خرج دارو و درمان همسرم می شود و چیزی برای خوردن و نمردن باقی مانده است، بنابراین باید این کار را انجام دهم. اکنون که قیمت روغن، ماکارونی، ماهی تن و لبنیات افزایش یافته، از مردم کمک می خواهم.

آقای منوچهر مقداری از این اقلام را برای خودش نگه می داشت و شب به خانه می برد و بقیه را نیم بها به سوپرمارکت ها می فروخت و دوباره صبح زود به سوپرمارکت جدید رفت و مردم مهربان ناشناس برایش روغن و ماهی تن خریدند. .

در گذشته کودکان کار در سوپرمارکت به مردم التماس می کردند که برایشان کیک، شیر و بیسکویت بخرند، خریدهای مردم را در دست می گرفتند و به پیشخوان پس می دادند و پولشان را دریافت می کردند، اما اکنون نوع سفارش ها تغییر کرده است. سن و سال مردان و زنان مسن خواسته های خود را مطرح می کنند و روغن و ماهی تن و ماکارونی می خرند و به پیشخوان برمی گردانند و پولشان را می گیرند و با شخص دیگری به فروشگاه برمی گردند و بارها و بارها خرید می کنند…

دیدگاهتان را بنویسید