ایران، بهشت ​​عبدالباکیها روز جدید

ایران، بهشت ​​عبدالباکیه

روز جدید : ایران بهشت ​​عبدالبیات است … اگر برج آرزوهای کلانشهر حاج حسین فروریخت از بی لیاقتی و سهل انگاری خودش بود. اگر این همه خرابکاری نمی کرد، می توانست برج های بلندتری بسازد و هیچکس از فساد او خبر نداشت. ظاهراً آنقدر به «سنگفرش» و «بیرون» و «ظرافت» اطمینان داشت که دیگر نیازی به «زیرساخت» مستحکم نداشت. آره! همین که از سنگفرش ها و داربست ها، داربست ها و نوارها مطلع شدید، کافی است.

امروز در یک نظرسنجی در صفحه اینستاگرامم پرسیدم: «به نظر شما عبدالبکی مرده است؟» 96 درصد پاسخ «نه» دادند. می دانستم که «خیلی ها» مرگ او را باور نمی کنند، اما «96 درصد» برایم تکان دهنده بود! در داستان های بعدی، گزارش رادیویی شناسایی جسد عبدالبکی را نشان دادم و دوباره پرسیدم: «هنوز باور نمی کنی عبدالبکی مرده است؟» و باز هم «94 درصد» می گوید: «باور نمی کنم. “

این همه بی اعتمادی به رسانه های رسمی – حداقل در این موضوع! شوکه کننده نیست؟ ناگفته نماند که صفحه من بازتاب دقیق جامعه ایران نیست و این نظرسنجی هم نظرسنجی دقیقی به نظر نمی رسید، اما آیا می توان منکر بی اعتمادی عمیق مردم به رسانه ملی شد؟ رسانه ای که منعکس کننده اراده و سیاست دولت است!

اما رابطه مستقیمی بین «تخریب کلان شهر» عبدالبکی و «تخریب اعتماد» مردم وجود دارد. وقتی عبدالبکی با نفوذ و روابط گسترده خود توانسته است یک “کلان شهر” غیر استاندارد بسازد که با نازکی بهار فرو می ریزد، دیگر نمی تواند انجام دهد؟! من جوابی برای این سوال ندارم، اما از یک چیز دیگر مطمئن هستم! چیزهای زیادی بر سر ما ویران شده است – فقط ما، من و شما – که شبیه برج متروپلیس نیست، اما خرابه ها را روی سر و شانه هایمان احساس می کنیم. اما صداوسیما نه تنها این تخریب را تکذیب می کند، بلکه در مجموع برای اثبات این موضوع که چیزی بر سر کسی نیفتاده است و حتی ما بهترین بنای ساخته شده و استوار را داریم!

وقتی کسی ساختمانی می سازد که به این راحتی ویران می شود و مردم بی گناه به معنای واقعی کلمه به خاک و خون کشیده می شوند، دیگر کسی او را باور نمی کند. حالا این ساختمان مثل یک کلانشهر «مشاهده» است یا یک ساختمان اقتصادی «ناپیدا»! ما زیر ویرانه ها هستیم با این تفاوت که این ویرانه ها انکار می شوند و می ترسیم دفن و فراموش شویم و هنوز کسی باور نکند…

خانواده ای با درآمد متوسط ​​می توانند در پایان سال در جنوب تهران یک «آپارتمان یک متری» در جنوب تهران بخرند و به هر نحوی اندکی پس انداز کنند. اگر یک خانواده چهارنفره بخواهد روزی یک لیوان شیر بخورد (که حداقل نیاز بدن انسان است!) هزینه ماهیانه آن یک میلیون می شود! این مردم چقدر درآمد دارند که قیمت یک لیوان شیر یک میلیون شود؟! کلان شهر اقتصاد بالای سرمان خراب است و هیچ کس نمی شنود که چقدر به دیوارهای ویران زیر ویرانه ها سنگ زدیم، اما عبدالبکی می ماند و بر ویرانه هایی که ما را مدفون می کند برج های بلندتر می سازد…

دیدگاهتان را بنویسید