این حزب به همان اندازه که متعلق به احزاب بسیج است، متعلق به طرف مقابل است.

این حزب به همان اندازه که متعلق به احزاب بسیج است، متعلق به طرف مقابل است.

روز جدید سیدعلی میرفته در روزنامه اعتماد درباره آخرین تحولات کشور می نویسد: آیا جمهوری اسلامی یک حکومت ایدئولوژیک است و در سیاست ها و برنامه های خود نظر را بر منافع ملی ترجیح می دهد؟ مهمتر از همه، آنچه منتقدان جمهوری اسلامی می گویند این است که منافع ایران در پای ایدئولوژی قربانی می شود.

نشانه ها و نشانه هایی وجود دارد که ارزش و اهمیت ایدئولوژی مذهبی/اسلامی/شیعی را یادآوری می کند. اما اگر به عنوان یک ناظر بی طرف به سیاست ها، روش ها و شعارهای نظام نگاه کنید، می بینید که با دولتی واقع بین اما عمل گرا روبرو هستید. به خصوص در روابط بین الملل از بایدها و نبایدهای ایدئولوژیک چندان خبری نیست. جمهوری اسلامی در این وادی نه تنها با غیر شیعه ها برادری می کند، بلکه متحد غیرمسلمانان است، یک پله بالاتر، متحد ملحدان.

من به عنوان یک ایرانی، عمل گرایی دولت را در این زمینه تحسین می کنم و خوشحالم که در دام اسلام گرایان منطقه نیفتاده است. اتحاد ژئوپلیتیکی ایران با چین کمونیست، روسیه خداباور و ونزوئلا چپ گواه این است که دولت منافع دیگر را بر گرایش های ایدئولوژیک ترجیح می دهد. این فقط در مورد اتحاد با چپ نیست. همین جمهوری اسلامی بیست سال پیش با آمریکا برای حذف صدام و طالبان توطئه کرد. من نمونه های دیگری در ذهن دارم که این ادعا را تایید می کند که این نظام رفتار ایدئولوژیکی ندارد. حرف من این نیست که سیاست بین‌الملل جمهوری اسلامی بدون اشتباه است و رویکرد درستی را دنبال می‌کند. خیر اگر چنین شرایطی پیش بیاید در حد توانم این سیاست ها را دنبال خواهم کرد. من پراگماتیسم او را تحسین می کنم و امیدوارم که او در برخورد با اروپا به همان اندازه واقع بین و عمل گرا باشد. اما انتقاد اصلی من به نظام این است که چرا به مصلحت در محدوده نمی اندیشد و چرا با وجود هشدارهای دلسوزانه و تاریخ و واقعیت آشکار این سرزمین، همه چیز را با شدت و تمرکز ایدئولوژی رنگ می کند. در داخل آنقدر دوز ایدئولوژیک را زیاد کردند که در سال های اخیر مجبور شدند مرحوم هاشمی را از قطار انقلاب بیاندازند. جایی که هاشمی از انقلاب کنار گذاشته می شود، آیا جایی برای دختران با حجاب گشاد وجود دارد؟

در این نظام واقع گرایان هستند که سید حسن نصرالله را می ستایند و علناً به او تبریک می گویند که کوته فکر نیست و متحدانش را در مقابل جبهه اسرائیل و آمریکا به بهانه های واهی از دست نداده است. در حزب الله لبنان هم افراطیون محجبه داریم و هم بی حجاب. اما سید حسن نصرالله درب حزب الله را به روی هیچ لبنانی نبست، دستش را به سینه دختران و پسران لبنانی علامد نبست. دست راست او زیر سر رهبران مردم ماست که اکنون به رهبری آنها نیاز داریم. از خدا می خواهیم که بزرگواران در این شرایط خطرناک فضای بیشتری به مشرب خود بدهند و دست پدرانه بر همه بگیرند. اما مطمئن باشید با این تیغی که اساتید محترم هرکدام از لیست انقلابیون را گرفتند و بریدند با استکبار جهانی چیزی ندارند که پایین بیاورند. به دلیل نظام جهانی استکبار و سلطه نیاز به ابزار و لوازمی دارد که اولین آن پذیرش هر فرد دارای شناسنامه ایرانی است.

این کشور به همان اندازه که متعلق به احزاب بسیجی است، متعلق به حزب مقابل آنهاست. به همان اندازه که زنان محجبه در این کشور سهم دارند، به همان اندازه حق دارند. خدا و دنیا، با هر معیار و معیاری، نه تنها مصلحت، حذف طرف مقابل اشتباه است، بلکه شرعاً هیچکس نمی تواند قانون دیگری را زیر پا بگذارد. این کشور ملک مشترک هشتاد میلیون ایرانی با گرایش های مختلف است. اگر این احزاب از خیابان، رسانه، آسمان، هوا، پول و شغل سهم دارند، احزاب مخالفشان هم سهمی دارند. زبان ما بی مو است که بگوییم با بهانه های واهی نمی توان حق دیگری را از بین برد یا سلب آن کرد. مواظب خودت باش، کار هم توسط خودت انجام میشه و هم تو. زمانی برای تکرار کلمات نیست، ما زمانی برای شکایت نداریم. کلام پایانی وقتی می گوییم ایران متعلق به همه ایرانیان است، منظورمان فقط خاک، جنگل و آسفالت نیست. و چنین هستند اما «ما» شرعاً و عرفا باید سهمی در دولت و مجلس و صدا و سیما داشته باشیم که متأسفانه نداریم. یعنی به آنها ندادند.

امروز ایرانیان زیادی را می شناسیم که نه نماینده ای در مجلس دارند، نه سهمی در دولت دارند و نه حقی در رسانه دارند. اگر «دیگران» بیایند و صدای بی صداها شوند، تعجب نکنید. شیاطین در کمین نشسته اند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند و کار شیطانی خود را انجام دهند. چرا نمی گیرند؟ پس به من حق بدهید که در این شرایط پیچیده بیشتر تعجب کنم که می بینم در چنین شرایطی طبل حذف و تمامیت خواهی همچنان می کوبد و … مصداق بارز این حذف و تمامیت خواهی در صدا و سیما به نمایش درآمده است. به وضوح ممکن است.

مرحوم بازرگان به طعنه می گفت که اولین رهبر انقلاب اسلامی محمدرضا شاه بود که با ظلم و تنگ نظری راه را برای انقلابیون هموار کرد. امروز هم اگر می بینید مردمی پای شبکه های سعودی نشسته اند و جلوی تلویزیون دولتی انگلیس میز می اندازند، دلیلش این است که تلویزیون خودمان آنها را جلوتر از خودش و نظام و تنگ نظرانه و خودش جلو انداخته است. -مرکزیت، پایمال کردن حقوق دیگران. بزرگترین شاعر معاصر ایران مرحوم سایه بود که محبوب مردم بود و واقعاً شاعری مردمی بود. او همچنین با زحمت شعرهایی در مورد انقلاب مردم می سرود که از بهترین سرودهای انقلاب به شمار می رود. سهم سایه در رسانه ملی چقدر بود؟ صفر سهم استاد شفیعی کدکنی در رسانه ملی چیست؟ صفر سهم مرحوم باستانی پاریسی در تلویزیون و رادیو چه بوده است؟ سهم دکتر محد؟ به اشتراک بگذارید… آیا باید دوباره به آن اشاره کنم؟ ما شاعر، اندیشمند، نویسنده، فیلسوف و دانشمند کم نداریم، اما هر وقت به رسانه ملی می روید، چهره های تکراری و ملال آور، کتک خوردن و … می بینید که می گویند استکبار دنیا با تمام وجود به میدان آمده است. نیروها برای رقابت با ایران سالامانکا من همچنین می دانم که امپریالیسم تمام وزن تاریخی، سیاسی و اقتصادی خود را بر پیکر ضعیف ما انداخته است تا استقامت ما را در هم بکوبد. با این حال، نمی‌دانم اگر بتوانیم با این بینندگان رسانه‌ها مبارزه کنیم، آیا آنها به جنگ امپریالیسم رفته‌اند؟ آیا می توان با این رسانه ها با جنگ هیبریدی نظام سلطه مقابله کرد؟ بگذارید روشن کنم که وقت آن رسیده است که صادق باشیم. آیا می خواهید با فروغی و رفیع پور و ازنب و انصارشان به جنگ استکبار جهانی بروید؟

جمهوری اسلامی با دوستان داخلی خود خوب نیست. آسان است این به دلایلی آنها را توهین می کند. مکان هایی مانند برخی روزنامه ها، رسانه ها و موسسات طوری طراحی شده اند که یک شبه دوست را به دشمن تبدیل کنند. در شعار البته سعی می کنند جذابیت را به حداکثر برسانند، اما چه کسی می داند که کار اصلی برخی افراد، کار برخی افراد، رسالت آنها طرد حداکثری است. این چند دوست باقیمانده واقعاً جای تقدیر و تشکر دارند که علیرغم سختی هایی که داشتند به جبهه دشمن نپیوستند. اما اکثر دوستانی که ردای رسمی حفاظت می پوشند و وظیفه اداری آنها دوستی است، دوستی آنها چندان ارزشمند و مفید نیست. دوستی که حقوق می گیرد و دفاعش بستگی به بودجه دارد بهتر است از خود دفاع نکند. مرحوم شهریار شعری در مورد سیدالشهدا دارد که می خواهم کلمه به کلمه بگویم و در وصف نظام استفاده کنم: دوستانش بی وفا و دشمنانش بی رحمند/ حسین دو مشکل دارد که می رود. و البته سیستم دو مشکل دارد. صدها را بخوانید. هزاران

هنگام دعوا حلوا درست نمی کنند. عرصه دعوای خیابانی جایی است که دست ها و زبان های بی قرار برای گفتن ناگفته ها و انجام ناگفته ها حرکت می کنند. در این میان آنچه بیش از دیگران به چشم و گوش می رسد، بی ادبی و بی ادبی بسیار است. افزایش ابتذال کلامی و دستی هر وطن‌پرستی را می‌ترساند. برای شرم، هر دو طرف شرم را خوردند و آبرو را به زمین انداختند. دانش آموزان چیزهایی می گویند و نشان می دهند که من از شنیدن و دیدن آن شرم دارم. متأسفانه اینجاست که باید پیکان گناهم را به سوی مؤسسات فرهنگی و آموزشی و صدا و سیما بر علیه معالیه نشانه بگیرم. از قدیم گفته اند که هر چه بیشتر بپردازید، بیشتر می خورید. به من بگو در طول این سال ها چقدر برای ادب خرج کرده ای تا بگوییم آنچه اتفاق افتاده است ارزش هزاران بار بدتر بودن را دارد. باز هم خانواده های گرم که هنوز ردی از ادب در آنها باقی مانده و گهگاه به نشانه اعتراض جلوی بچه ها لب هایشان را گاز می گیرند وگرنه در آموزش و پرورش، رسانه ملی، رسانه رسمی، برنامه های فرهنگی و از این بودجه هایی که استفاده می شود بگویید چه مقدماتی برای مدنیت و اخلاق انجام دادند و چه کردند؟ چه دانه هایی را کشتیم که حالا می خواهیم مدنیت درو کنیم؟ چه تلاشی کرده ایم که اکنون در جایگاه ادب نشسته ایم و انتظار ارادت طرفین را داریم. توفیق ادب را از خدا می خواهیم/ بی ادبی از لطف پروردگار محروم شد. از این بی ادبی همگانی دیگر چیزی نداریم، زبانم لال است، دهانم خاک است، از لطف پروردگار محرومیم که بیش از هر زمان دیگری به مهربانی او نیازمندیم. مدنیت و آزادی عدالت دینی است، اما ما نه برای اولی و نه برای دومی کاری انجام نداده ایم. برای سومی البته گرفتار نگاه شدیم و در نگاه ماندیم.

دیدگاهتان را بنویسید