ای کاش اولین مدال جهانی استانم را نمی گرفتم!

چه اتفاقی افتاد که چمدان گم شد؟

وقتی از ترکیه برگشتیم طبق روال چمدان را تحویل گرفتیم و برچسب را دریافت کردیم. به تهران که رسیدم اثاثیه همه رسید جز من. از مراسم تهران هم استقبال شد و کمی درگیر شدیم. دیدم چمدانم رفته! همه چمدان ها رسید به جز من. مدت زیادی منتظرش بودم اما هیچ وقت نیامد. من که دیدم خبری نیست رفتم پرونده تشکیل دادم و گفتند ممکن است یک نفر اشتباهی گرفته باشد. خلاصه گفتند برو ما به ترکیه ایمیل می زنیم و مشکل را حل می کنیم. وقتی چمدان شما رسید، با شما تماس می گیریم تا بیایید و به شما تحویل دهیم.

گفتند چمدان در ترکیه است اما نبود!

روز بعد با شماره ای که به من دادند تماس گرفتم. گفتند چمدان در ترکیه است و با اولین پرواز آن را به ایران می آوریم. هواپیمایی که ما پرواز کردیم ماهان بود. شرکت هواپیمایی ماهان سپس با بخش خسارت بار تماس گرفت و گفت که یک نفر این کارها را انجام می دهد. خلاصه اینکه ما با مردی که نماینده شرکت هواپیمایی ماهان بود آشنا شدیم و گفتند چمدان شما ترکیه نیست و به تهران آمده است و شاید یک نفر اشتباهی آن را برده است. به من گفتند که با سرمربی تیم صحبت کنم، بنابراین با بهداد سلیمی تماس گرفتم تا با مسئولان کمیته المپیک صحبت کنم. چون مسئول ارسال آنها بودند. خلاصه هیچ نتیجه ای حاصل نشد یا بود، نمی دانم.

تمام زندگی من در یک چمدان بوده است، حتی کفشی برای ورزش کردن ندارم

خود چمدان مهم نیست، آنچه مهم بود اسنادی بود که در آن بود. آنچه مهم بود کفش و لباس ورزشی من بود که داخل چمدان بود. امروز می خواهم تمرین کنم اما به دلیل نداشتن تجهیزات نمی توانم. با این قیمت بالا و در این شرایط بد اقتصادی باید میلیون ها تومان برای خرید کفش و سایر وسایل وزنه برداری هزینه کنم و تمریناتم را برای قهرمانی آسیا آغاز کنم.

آیا من مسئول هستم که بیایم و دوربین ها را بررسی کنم؟

یکی دو روز پیش هواپیمایی ماهان زنگ زد و گفت بیا دوربین ها را چک کن! گفتم وظیفه من است؟ گفتم تبریزی هستم و گفتند این قانون است و ما حق نداریم دوربین ها را بررسی کنیم! خلاصه اینکه فدراسیون وزنه برداری برای من بلیط تهیه کرد و من به تهران آمدم و به فرودگاه امام رفتم. دوربین ها را چک کردم اما همه چمدان ها یکسان به نظر می رسند. چگونه باید تشخیص دهم؟ باز هم پیدا نشد بالاخره به من گفتند چمدانت شارژ شده اما نشد! گفتم آقاجان به خاطر حرف شما آمدم تهران و این رفتار درست نیست.

آقای شرکت هواپیمایی ماهان! این روشی برای رفتار با یک شخصیت نیست

بعد از اینکه چمدان پیدا نشد، گفتم برگردیم تبریز. همان شخص مجبور شد برای من بلیط بخرد. به من گفتند برو فرودگاه مهرآباد پیش آقای فلانی و بگو فلانی هستی. برای ساعت 19:30 باید برای من بلیط می گرفتند. وقتی به فرودگاه رفتم گفتند برای آن زمان اصلاً بلیط نداریم! هرکی بهت گفت اشتباه میکنه! گفتند ساعت 22 وقت داریم صبر کن برات می گیریم. در خلاصه داستان، من دیگر از فرودگاه خارج نشدم و گفتم ساعت 10 شب می روم. جالب اینجاست که در نهایت فقط عذرخواهی کردند و گفتند کاری از دست ما بر نمی آید و خجالت می کشیم. خوب آقا این شرمندگی شما من را چه می کند؟ چاره ای نداشتم و به ترمینال آمدم و با اتوبوس راهی تبریز شدم. در راه به این آقا زنگ زدم و گفتم شما باید خجالت بکشید. این روش با قهرمان جهان نیست.

من دیشب فهمیدم تا مدال نگیری گرانی!

تا زمانی که مدال می گیری، باارزشی هستی، اما وقتی مدال نگرفتی و قهرمان نشدی، همه فراموش می کنند که چه بودی. اینطور نیست که من همان امیری باشم که 9 ماه پیش در استان من اولین مدال جهانی را گرفت. حتی کسی نیامد دستی به پشتم بزند و بگوید خسته نباشی پسرم! حتی به من زنگ نزدند و حوصله نمی‌کنند به من بگویند. وقتی از مسابقات به شهرم برگشتم، فقط مادر، خواهرم و برادرم آنجا بودند. اینجا فقط باید مدال بگیرید تا از شما استقبال شود.

آقای رئیس هیئت مدیره! میدونی امیرالحوقی کجاست؟

یک ماهی است که رئیس تبریز نمی داند من کجا هستم. او نمی داند چه بر سر من آمده و چگونه تمرین کردم. یکی از مسئولین تبریز زنگ نزده ببینه چیکار میکنم؟ من هرگز تاکید می کنم این آقایان را هرگز نمی بخشم. الان که به تبریز می روم آخر شب است و می روم آنها را نبینم. آیا برای شمارش باید مدال گرفته باشم؟ لعنت به چمدان من یکی دو ماه دیگر مسابقات قهرمانی آسیا آغاز می شود و به جای تمرکز روی آن مسابقات رودررو، به دنبال کسب سهمیه در تهران هستم.

ضربه آخر را از فدراسیون علی مرادی خواهم زد

فشار روحی زیادی روی من بود. در آن یک ماه نتوانستم شاهکاری بسازم. این آخرین ضربه ای بود که فدراسیون آقای علی مرادی به من زد. من به خاطر این آقا و شرکت در جلسات سه بار با اتوبوس به تهران آمدم. هر بار که می آمدم بدنم قفل می شد. سید علی حسینی شاهد تمرین من بود. برو پرونده من را قبل از اردو ببین. 150 یک زمانه و 190 دو زمانه. اما در یک ماه چه اتفاقی افتاد؟ چه رکوردهایی زدم؟ این اسناد اکنون در دسترس هستند.

من تسلیم نمی شوم، در آسیا مدال می گیرم و نمی گذارم کسی به دیدارم بیاید

من از دست همه ناراحتم و انگیزه ام برای آسیا کم بوده است، اما تصمیم خود را گرفته ام و تمام تلاشم را می کنم تا مسئولان استانم بدانند امیر هنوز زنده است. شما مثل مهره سوخته به او نگاه می کنید، اما او هست و من این را ثابت می کنم و در آسیا مدال می آورم. من این مدال را می گیرم، اما نمی گذارم کسی به دیدار من بیاید. تو مدال میخواهی نه امیر. خجالت می کشم بگویم کل استان آذربایجان شرقی برای مدالی که از دنیا گرفتم 5 میلیون به من دادند! فرمانداری 2 میلیون و PE 3 میلیون! شرمنده اگر می دانستم برای این آقایان فقط مدال مهم است نمی گرفتم. من سال هاست که وزنه می زنم، اما هیچکس در روستا از من نمی پرسد که حالم چطور است. نمی گویند برنامه بعدی شما چیست و در مسابقات قهرمانی آسیا می خواهید چه کار کنید؟ با خودم می گویم اصلا ارزش این آقایان را دارد؟ آقایان من چیزی نمی خواهم. اتفاقا بی دقتی شما بیشتر به من انگیزه می دهد تا با قدرت به سمت قهرمانی آسیا بروم.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید