بودجه معلم در آموزش و پرورش به چه کسانی تعلق می گیرد؟

بودجه معلم در آموزش و پرورش به چه کسانی تعلق می گیرد؟

ارائه آموزش عمومی یکی از وظایف دولت های مدرن است و می تواند به عنوان یک کالا و زیرساخت عمومی تلقی شود. در کشورهای توسعه یافته، دولت ها حدود 5 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف آموزش عمومی می کنند. در کشورهای با درآمد متوسط ​​و کم، این رقم بین سه تا چهار درصد است. این درصد بر اساس ارقام 1400 بودجه ایران حدود 3 درصد و طبق آمار بانک جهانی 3.7 درصد است. سوال اینجاست که آیا دولت نسبت به آموزش و پرورش و درآمد معلمان بی توجه است یا بودجه و درآمدهای کل کشور اجازه نمی دهد دولت از این حد فراتر برود و وضعیت معیشتی معلمان را بهبود بخشد؟

در شرایط کنونی ایران که هزینه های جاری آموزش و پرورش حدود 18 درصد از هزینه های دولت را تشکیل می دهد، بحران در صندوق ذخیره فرهنگیان، تعهد دولت به رتبه بندی و لزوم پرداخت پاداش پایان خدمت در حالی که سن بازنشستگی پایین است. به بودجه دولت می رود، بنابراین تصمیم بودجه برای این کار استفاده از فروش دارایی های دولتی است. با این حال، این یک راه حل موقتی است و باید دید که آیا دولت می تواند منابع پایدارتری در بودجه 1401 برای جبران کسری های جاری خود بیابد یا خیر.

وضعیت کلی نظام آموزشی ایران
نظام آموزشی از دو بخش تشکیل شده است: آموزش عمومی و آموزش فنی و حرفه ای. هدف آموزش عمومی انتقال مفاهیم دانش پایه و فراهم آوردن آموزش های پایه و پیش نیازهای سطوح عالی و بالاتر آموزش است. تا پایان دوره راهنمایی تحصیلی اجباری محسوب می شود. میانگین دوم در شاخه نظری نیز جزء آموزش عمومی است. شاخه های متوسطه فنی و حرفه ای نیز بخشی از آموزش فنی و حرفه ای است.

حدود 14 میلیون و 500 هزار دانش آموز تحصیل می کنند. جمعیت دبستان در سال 1403، متوسطه اول تا سال 1405 و متوسطه دوم در سال 1408 به حداکثر خود رسید و سپس کاهش یافت. تعداد کل کارکنان آموزشی که طی سه سال گذشته کاهش یافته است (کارکنان کمتر از بازنشستگان) در سال تحصیلی 99-1399 حدود 853 هزار نفر است که 84 درصد آنها کادر آموزشی (گروه معلمان، مدیریت مدرسه و اداره کیفیت) هستند. . نسبت معلمان به کل کارکنان 63 درصد است. همچنین در مدارس دولتی نسبت دانش آموز به معلم 24 است.

فروش دارایی های دولتی برای پرداخت حقوق و پاداش
در حساب بودجه 1400 تبصره دو بند «و» قید شده است:

به منظور تداوم پرداخت های ناشی از تعدیل مستمری ها و مستمری بگیران صندوق های بازنشستگی، بخشی از بدهی دولت به تامین اجتماعی، بخشی از پاداش پایان کار کادر مدیریتی، رتبه بندی معلمان، بخشی از مطالبات ایثارگران و بیمه تکمیلی، پاداش پایان خط خدمت و نگهداری ایثارگران و ایثارگران بازنشسته موضوع قانون وضعیت اشتغال به دولت تا سقف نهصد هزار میلیارد ریال حق الامتیاز، واگذاری سهام و اموال مجاز است. حقوق، انتقال طرح های تملک دارایی های سرمایه ای و طرح های سرمایه گذاری متعلق به دولت و شرکت های دولتی و همچنین واگذاری املاک و دارایی های مازاد را پیش بینی می کند. «تکالیف در چارچوب قوانین و مقررات به تصویب هیأت وزیران خواهد رسید».

نکته مهمی که در این بخش باید به آن توجه داشت این است که برای پرداخت بخشی از مطالبات جاری که دولت موظف است سالانه بسیاری از آنها را پرداخت کند، از منبع موقتی استفاده شده است: انتقال دارایی های دولتی. این در حالی است که دارایی ها و سهام دولت منبع محدودی است که هر سال نمی توان به آن اعتماد کرد و این ظرفیت در نهایت تخلیه می شود. با این حال، دولت باید منابع درآمد پایدار را از طریق مالیات افزایش دهد.

سهم آموزش و پرورش از بودجه 1400 است
در لایحه بودجه سال 1400 حدود 540 HMT (هزار میلیارد تن) کل هزینه های بودجه دولت (بودجه دولت برای هزینه های جاری) بوده است. از این رقم حدود 96 هکتار سهم آموزش عمومی است که به معنای سهم 17.9 درصدی از هزینه های آن است. 40 HMT از این بودجه صرف برنامه آموزش ابتدایی می شود. برنامه درسی دوره متوسطه اول نیز 27 HMT برای دولت هزینه دارد. این رقم برای دوره دوم به طور متوسط ​​حدود 15.5 HM بود. بنابراین، بیشتر هزینه های جاری آموزش عمومی صرف این سه برنامه می شود.

در بودجه تملک دارایی های ثابت (هزینه های ساخت) در سال 1400 توجه ویژه ای به پژوهشکده ها شد. زیرا بودجه ساخت این دستگاه نسبت به سال قبل 252 درصد افزایش یافته است. سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزش و پرورش نیز با افزایش 344 درصدی بودجه عمرانی خود مواجه شد. اما بخش عمده ای از بودجه عمرانی مربوط به خود آموزش عمومی است که دولت در لایحه بودجه 1400 سال به سال نتوانسته است بیش از 23 درصد افزایش دهد.

آیا دولت برای آموزش عمومی هزینه کمتری می کند؟
مجموع هزینه های جاری و ساخت برای فصل آموزش عمومی در قانون بودجه 1400 حدود 100 هکتار است. آموزش فنی و حرفه ای نیز حدود 13 هکتار برای دولت هزینه دارد. بر اساس گزارش بانک مرکزی، تولید ناخالص داخلی در سال 1378 حدود 3500 هکتار بوده است. بنابراین حدود سه درصد از تولید ناخالص داخلی کشورمان صرف آموزش عمومی می شود که اگر آموزش فنی و حرفه ای را در نظر بگیریم این درصد به 2/3 می رسد. بر اساس گزارش بانک جهانی، متوسط ​​هزینه تحصیل در جهان 3.6 درصد تولید ناخالص داخلی است. فنلاند 6.3 درصد، بریتانیا 5.2 درصد، چین 3.5 درصد و ترکیه 4.3 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را از طریق آموزش دولتی هزینه می کنند. اگر به طبقه بندی های کلی تر نگاه کنیم، خواهیم دید که این نسبت برای کشورهای OECD و با درآمد بالا (در طبقه بندی بانک جهانی) 4.9 درصد، برای کشورهای با درآمد پایین 3.2 درصد و برای کشورهای با درآمد متوسط ​​3.8 درصد است. یعنی 3.9 درصد. البته خود بانک جهانی این نسبت را برای اقتصاد ایران در سال 2019 3.7 درصد برآورد کرده است. سیستم آموزشی ایران؟ آیا وضعیت فعلی دلیل اصلی نامطلوب بودن کل درآمد ما و در واقع عدم رشد اقتصادی است که توان دولت را در هزینه های اقتصادی محدود کرده است؟ آیا مشکل عدم وجود منبع درآمد مالیاتی ثابت برای دولت است؟ یا به غیر از مخارج دولتی، عوامل دیگری هم با کیفیت نه چندان بالای آموزش عمومی در ایران مرتبط است؟

40 درصد حقوق در آموزش و پرورش به معلمان تعلق نمی گیرد
یکی از نکات بودجه 1400 این است که حدود 18 درصد از کل هزینه های آن صرف آموزش و پرورش می شود. از سوی دیگر، آمار بانک جهانی در مورد سهم آموزش از تولید ناخالص داخلی تفاوت چندانی را بین ایران و سایر کشورهای کم درآمد و متوسط ​​نشان نمی دهد. صرف نظر از کیفیت حکمرانی نظام آموزشی، این سوال مطرح می شود که آیا دولت به طور خاص علیه معلمان تبعیض قائل می شود؟ شاید یکی از بحث ها این باشد که درصد پرسنل و غیرکارمندی که حقوق می گیرند زیاد است. حدود 40 درصد از کارمندان معلم نیستند. آیا این سطح از کارکنان برای آموزش عمومی مورد نیاز است و آیا این گروه ها تاثیر بسزایی در کیفیت آموزش دارند؟

مقصر کمبود درآمد معلمان کیست؟
از نکته قبل که بگذریم، به نظر می رسد دولت در بودجه عمومی به آموزش و پرورش اهمیت قابل قبولی داده است، به طوری که از بودجه 99 تا لایحه 1400 افزایش 60 درصدی هزینه های فصل آموزش عمومی وجود دارد. در واقع، شاید باید از دو چالش رایج دیگر شکایت کرد! اول اینکه درآمدهای پایین کل کشور یک محدودیت است. زمانی که کشوری در رشد درآمد راکد است و رشد نمی کند، درآمدی از دولت نمی گیرد تا بتواند در حوزه های مختلف از جمله آموزش عمومی هزینه کند. چالش دوم توانایی کسب درآمد دولت است. در حال حاضر نظام مالیاتی حاکم دارای مشکلات فراوان و ظرفیت پایینی برای ایجاد درآمد پایدار برای دولت است. بنابراین، در نتیجه این دو چالش، بودجه دولتی محدود می شود و هرگونه تلاش برای هزینه های بالاتر از این حد، در نهایت منجر به تورم ناشی از کسری بودجه می شود که بر همه مردم – اعم از کارمندان دولت و سایرین که از مزایای آن بی بهره هستند، منجر می شود. افزایش حقوق دولتی

دیدگاهتان را بنویسید