بیش از 50 درصد از کارکنان شاغل در کشور رانت خوار و 45 درصد آنها بی اثر هستند.

بیش از 50 درصد از کارکنان شاغل در کشور رانت خوار و 45 درصد آنها بی اثر هستند.

روز جدید با توجه به شرایط و مشکلات اقتصادی و از همه مهمتر فشار روزافزون معضلات اجتماعی بر عموم جامعه، وضعیت برای بسیاری از جوانان به ویژه جوانانی که علیرغم تحصیلات عالی و تجربه لازم، از شرایط مناسبی برخوردار نیستند واقعاً نامطلوب و نگران کننده است. شغل E. این مشکل در مورد افرادی که تحصیلات و تجربه کافی ندارند اما مشاغل کاذب اما پردرآمد مانند دلالی و واسطه گری دارند نیز مهم است.

اما در این میان جایگاه کارمندان دولت با همه شرایط آشفته و سردرگمی اقتصادی و اجتماعی بر بسیاری از مشاغل ارجحیت دارد چرا که دولت در هر شرایطی سعی می کند به هر نحوی با عناوین مختلف از کارمندان خود حمایت کند. که راندمان کار و ساعات کار مفید کارکنان بخش دولتی به دلایل مختلف بسیار پایین است و برخی از آنها با هر عنوانی برای کسب درآمد بیشتر تلاش می کنند و در نهایت به وظایف خود عمل نمی کنند.

درست است که در چنین شرایط کوبنده اقتصادی بسیاری از مردم ناراضی و شاکی هستند اما در این شرایط آشفته همچنان برگ برنده با کارمندان دولت است در حالی که برخی بدون تحصیل و تجربه از رانت و پارتی بازی استفاده می کنند.خیلی ها وارد شده اند. این محل های شغلی است و برخی پس از اخذ مدارک رسمی به عنوان کارمند دولتی مشغول به کار می شوند. بدیهی است این گونه افراد از برخورد با مشتریان و پاسخگویی به مشتریان اجتناب می کنند و تکریم مشتریان را لازم نمی دانند، زیرا برای رسیدن به این رتبه و دریافت برچسب کارمند تلاشی نکرده اند، اما از حقوق، مزایایی مانند توزیع زمین و یا بیمه رایگان یا هرگونه منفعت از بیت المال در صورتی که همین افراد از کمترین احترام و شرافت محروم باشند به حدی که بسیاری از کارمندان دولت حاضر به انجام وظیفه حداقلی تعریف شده و قانونی نسبت به ارباب رجوع نباشند.

نکته مهم و جالب در سال‌های اخیر این است که افرادی که در پست‌های حساس و سرنوشت‌ساز مانند سازمان کاریابی در سراسر کشور هستند، حق و مجوز به کارگیری اعضای خانواده خود را در مناصب بسیار عالی و عالی دارند. یا اینکه مؤسسان مراکز آموزشی که مراکز سرمایه داری و هلدینگ محسوب می شوند (گاج، قلم چی و…) اقشار بسیار متمول و دهک های اول و دوم جامعه در جایگاه افراد شایسته و متخصص بدون داشتن تحصیلات و شایستگی به کار گرفته می شدند.

به عنوان مثال، جوانی که در سال 1392 از دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی فارغ التحصیل شده است، در یک شرکت باربری مشغول به کار است، در حالی که بسیاری از مدیران و مسئولان دولتی با تخصیص منابع مالی و رانت های میلیاردی مدیریتی، چنین سمت هایی را ناعادلانه و ناعادلانه به عهده گرفته اند.

از همه مهمتر افرادی که به تجارت و سرگرمی اشتغال دارند مانند افرادی که در سنین 27 سالگی در مشاغل پزشکی با حقوق ماهیانه 300 میلیون تومان درگیر جان انسانها هستند به دلیل داشتن سهمیه رتبه 5000 در کنکور البته این افراد در همه حرفه ها هستند. و مشاغل حضوری قوی و تثبیت شده دارند.
علیرغم تمامی موارد ذکر شده، توجه به مهاجرت بسیاری از نخبگان و تحصیلکردگان کشور که شاهد این همه بی عدالتی و بی عدالتی در جامعه بوده اند و علت عقب ماندگی و فساد گسترده در کل بدنه کشور (اقتصاد) ،سیاست،اجتماع و…) را ناشی از وجود باند و تبانی می دانند، مشکل مربوط به برخی معلمان کشور که مربیان نسل آینده این مرز و بوم هستند، بیشتر به چشم می آید، به طوری که برخی از آنها بیشتر به چشم می خورد. با دلایل و توجیهات مختلف از جمله نداشتن درآمد کافی و عدم حمایت های لازم از سوی دولت در آموزش و پرورش و تربیت فرزندان این مرز و بوم شکست می خورند و به نوعی انتقال می دهند اما مقوله ای به نام سنجش وجود ندارد. و پاسخگویی در قبال آنها تبلور همه این موارد بر همگان آشکار است و کارشناسان و جامعه شناسان نیز توضیحات و هشدارهای لازم را در خصوص علل مختلف شکاف های آموزشی ارائه کرده اند که اگر به زودی درمان نشود، نسل آینده در انتظار آینده ای نامعلوم و دردناک است.

البته استخدام هایی که متضمن دعوا و استفاده از دو عامل تعیین کننده پول و پارتی است وجود دارد و خواهد بود که سرنوشت و سرنوشت آن برای آینده این سرزمین غیرقابل جبران است، اما بنا به اعتراف دولت، مبنای جذب بیش از 50 درصد از نیروهای جذب در کشور به همین ترتیب است که از این میزان حدود 45 درصد آنها ناکارآمد و غیر تخصصی و یا به گفته کارشناسان سربار محسوب می شوند که هزینه های دولت را چندین برابر و برای به دلایلی، آنها در خدمات عمومی مختلف بدون اینکه کارآمد و سازنده باشند، کار می کنند. تا بتوانند از مزایا و حقوق کارکنان برخوردار شوند، بدون شک این روند مسری چندین سال است که در تمامی وزارتخانه ها و ادارات دولتی مانند قوه قضائیه، جهاد کشاورزی، بیمارستان ها، مخابرات، بانک ها و … گسترش یافته است.

از سوی دیگر، وجود مشاغل کاذب، هرچند بسیار پردرآمد، مانند پیمانکاری و دلالی، در چند سال اخیر افزایش یافته است و افرادی که پایبند به اصول و قواعد نیستند، ترجیح می دهند این مشاغل را انتخاب کنند و زندگی مردم را هدف قرار داده اند. و اموال.

حال سوال اینجاست که چرا در این شرایط و وضعیت اقتصادی که مردم تحت فشار مضاعف هستند همین دولتمردان نمک بر زخم ملت پاشیده اند و در زمان بحران اجتماعی و اقتصادی میزان پاسخگویی را به حداقل رسانده اند. و احترام به مشتریان و بازدهی کار، عزت ملت را نادیده بگیرید

این کاملاً درست است که کارمندان دولت نیز با مشکلات اقتصادی بسیار دشواری روبرو هستند، اما سؤال اینجاست که آیا آنها افراد تحصیل کرده و شایسته ای هستند که درآمد آنها برای تلاش روزانه آنها در شرایط سخت مانند رانندگی در گرما، سرما و ترافیک و غیره در شرکت های اسنپ کافی باشد؟ و تپسی؟ یا عنوان دیگر بستگی دارد، آیا آنها در این جامعه زندگی نمی کنند؟ کجا باید شکایت کنند تا حق خود را بگیرند؟ یا افرادی که با نمرات بالا در کنکور نتوانستند جایگاه شایسته خود را به دست آورند و علیرغم تلاش و کوشش در شرکت های خصوصی بسیاری از این شرکت ها با حداقل دستمزد بدون بیمه و مستمری و یا هر گونه مزایایی که کارمندان دولتی دریافت می کنند مشغول هستند، کدام سازمان یا نهاد مسئول است؟ بنابراین، کارمندان دولت در شرایط بد و بدتر نمی توانند حتی از حداقل کار مفید خودداری کنند و خود را با مشکلات مالی توجیه کنند و به خود اجازه هرگونه رفتار با ارباب رجوع را بدهند و فراموش نکنند که منبع درآمد آنها از بیت المال است. حق تک تک افراد. افراد جامعه تضمین شده است و باید موظف به احترام و رفع مشکلات مشتریان دانست. آنها باید بدانند که اگر مشتری نباشد، وجود نخواهد داشت و نمی توانند از امکانات و امکاناتی که دولت در اختیار آنها قرار داده است، بهره مند شوند. اگر برخی از آنها یک بررسی صادقانه داشته باشند و به نحوه انتصاب و سطح تخصص و اطلاعات آنها در بخش مورد نظر نگاه کنند، آیا به این نتیجه می رسند که موقعیت فعلی آنها صحیح است؟ آیا کیفیت و انصاف در کارهای رسمی یا قراردادی آنها جایی داشت؟

کارمندان دولت که تحت هر شرایط زیان آور و آزاردهنده ای مانند سرما، گرما، آلودگی هوا، تعطیلات تابستانی و زمستانی یا هر بهانه دیگری در حصر هستند، اما از همه حقوق و حقوق برخوردارند، آیا باید در ساعات کاری خود از حداقل بازدهی برخوردار باشند؟ و بهره وری و در نهایت رفتار بد مشتری؟ سوال مهم این است که کلمه مشتری به چه معناست و از همه مهمتر احترام به مشتری به چه معناست؟

و اما حرف آخر کاملا واضح و مبرهن است که کارمندان دولتی به دلیل برخورداری از امتیاز استخدام رسمی هیچ ترس و نگرانی نسبت به عواقب و نتایج سوء رفتار و کم کاری خود حتی در داخل سازمان خود ندارند.در خصوص منشی ها و تایپیست ها در مراکز دولتی حتی در وزارتخانه هایی مانند دادگستری، دادگستری و همه دستگاه های دولتی این امر بر هیچ ارباب رجوعی پوشیده نیست و مدیران سازمان ها نافرمانی و سرکشی کارکنان خود را تشخیص می دهند، بنابراین امکانات و رونق نسبی غیرمنتظره است. این امر موجب غرور افسارگسیخته و کاذب در برخی از آنها شده و در نتیجه رفتار ناشیانه و نامناسب کارمندان، مشتریان و ارباب رجوع دچار ناامیدی و ناامیدی شده اند، در حالی که اگر عموم مردم به اندازه کافی آگاه شده بودند. از حقوق و حقوق شهروندی خود، هیچ کارمندی اجازه ندارد به مشتری بی احترامی یا توهین کند و یا برای انجام وظیفه قانونی خود درخواست دریافت مبالغ و امتیازی تحت هر نام و عنوانی نداشته باشد، لذا در این زمینه باید می گویند از ماست…

دیدگاهتان را بنویسید