تندروها به دنبال تبدیل جمهوری اسلامی به یک سیستم طالبان مانند هستند

تندروها به دنبال تبدیل جمهوری اسلامی به یک سیستم طالبان مانند هستند

به عقیده بسیاری از فعالان و تحلیلگران سیاسی، حاکمیت قانون مهمترین دلیل شکل گیری انقلاب 57 بود و ایرانیان برای ایجاد ساختاری قانونی، توسعه یافته و پوپولیستی به استقرار جمهوری اسلامی رأی دادند. بررسی بیانات بنیانگذار انقلاب اسلامی در سال های قبل و بعد از انقلاب نیز نشان می دهد که ایشان راز جمهوری اسلامی را در بودن در کنار مردم و تحقق اراده آنان می دانستند. اما این مبانی در دوره هایی به حدی تحریف و دگرگون شده است که امروزه اساساً انتخاب افراد مورد نظر از طیفی متشکل از افراد با نظارت اختیاری غیرممکن است.

به گزارش روزنامه اعتماد، این در حالی است که بسیاری از فعالان سیاسی معتقدند پس از سال 68 و رحلت امام (ره) تغییراتی در قانون اساسی ایجاد شد که بعدها تفسیر نادرستی از آن صورت گرفت. موضوع زمانی پیچیده تر می شود که برخی افراد و گرایش ها برای افزایش اختیارات شورای نگهبان و ادارات استانی این نهاد تلاش می کنند.

محمدتقی فاضل میبدی، عضو مجمع فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم در گفتگو با «اعتماد» با نگاهی به محتوای انقلاب، قانون اساسی و گفتمان جمهوری اسلامی به بررسی ریشه این موارد می پردازد. انحرافات و افول فاضل معتقد است: اساس مشروعیت هر نظامی این است که هر نسلی می تواند تصمیم بگیرد که چه حکومتی می خواهد.

نظام حاکمیتی کشور در دوران اخیر تا چه اندازه به وعده های داده شده در جریان شکل گیری انقلاب اسلامی در سال 57 عمل کرده است؟ چقدر به آن وعده ها نزدیک هستیم و چقدر با آن وعده ها فاصله داریم؟

اساساً مهمترین تفاوت نظام جمهوری اسلامی با سلطنت پهلوی این بود که نظام قبل از انقلاب شخصی و سلطنتی بود. شخصیت شاه چند وجهی بود، او را فراتر از قانون و حاکم قانون می دانستند. اما بعد از انقلاب قانون و اراده مردم بر تمام نقاط کشور حاکم بود. امام (ره) که به عنوان شخص اول انقلاب بر اساس مطالبه مردم، نظام گذشته را منسوخ کرد و در بهشت ​​زهرا فرمودند: «اگر پدران ما و نسل های قبل از ما 50 سال در راه حکومت قانون می نوشتند. پیش چه حقی داشتند؟” امروز چه کسی برای ما تصمیم می گیرد؟ این کلمه در آن زمان معنای زیادی داشت و در دل و ذهن ایرانیان نشسته بود. یعنی هر ملتی باید در زمان خودش تصمیم بگیرد. در واقع اساس مشروعیت هر نظامی این است که هر نسلی می تواند در مورد شکل حکومتی که می خواهد تصمیم بگیرد.

اما این نسل چگونه محقق خواهد شد؟ حتما قبول دارید که نمی توان انتظار داشت که کل نظام سیاسی با ظهور هر نسل تغییر کند و بر یک نظام سیاسی جدید حکومت کند. چگونه می توان این بیانیه متناقض، یعنی لزوم پاسخگویی به مطالبات مردم و اهمیت ثبات سیاسی را با هم تطبیق داد؟

معمولاً انتخابات تعیین می کند که نسل های جدید چه می خواهند و آیا آن ساختار سیاسی را می پذیرند یا خیر. اگر بیش از 60 تا 70 درصد در انتخابات سراسری شرکت کردند و نمایندگان واقعی مردم برای شرکت در انتخابات ثبت نام کردند و خود را در معرض رای مردم قرار دادند، به این معنی است که اکثریت مردم و نسل ساختار سیاسی را می پذیرند. . اما اگر میدان تنگ بود، نظام کاندیداهای مورد نظر مردم را مسدود می کرد و مردم مشارکت حداقلی در انتخابات داشتند، یعنی مردم مطالبات مختلفی دارند که در نظام سیاسی کنونی محقق نمی شود. امام راحل (ره) برای دفاع از نظام جمهوری تلاش زیادی کرد. سعی می کرد ارتباط مردم با ساختار سیاسی و اداری قطع نشود. به همین دلیل موضوعاتی چون تکیه بر آرای مردم، تکیه بر مطالبات مردم، اصالت اراده مردم و… در بیانات امام (ره) جدی بود.

آیا در دهه اول انقلاب گروه ها و جریان هایی بودند که نظام جمهوری را نپذیرفتند یا بعد از رحلت امام این جریان ها فرصت گسترش یافتند؟

از اول انقلاب، افراد و گروه هایی بودند که با دیدگاه امام در مورد جمهوریت مخالف بودند. من شخصاً در موارد مختلف شاهد گفته ها و اعمال مرحوم مصباح یزدی بوده ام که اصلاً نظام جمهوری و رأی مردم را قبول نداشتند. از نظر مصباح، اسلام امری است که مستقیماً از جانب خداوند برمی‌آید و شخصی که می‌خواهد این اسلام را رهبری کند، از سوی خداوند منصوب می‌شود (انتصاب عام یا خاص برای او فرقی نمی‌کند). در واقع بر اساس این دیدگاه، رای مردم هیچ نقشی در انتخاب نظام سیاسی نداشت. این خلاصه سخنان مصباح است. در زمان امام سکوت کردند اما بعد از رحلت امام نظر خود را علنا ​​اعلام کردند البته افراد و جریاناتی هم بودند که پس از رحلت امام مخفیانه چنین نظراتی داشتند اما جرأت نداشتند. برای بیان آنها این افراد و جریانات در زمان حیات امام (ره) به دلیل مخالفت با افکار امام جرأت نداشتند نظرات خود را بیان کنند. اما پس از رحلت امام آرام آرام این جریان شکل گرفت و توسعه یافت. این جریان روز به روز به دنبال کاهش نقش جمهوری در نظام و تبدیل ساختار به نظام خلافت اسلامی است.

آیا این گرایش ضدجمهوری نمونه ساختار مطلوب حکومت آنها بود؟ مثلاً می خواستند ساختاری شبیه سر اسلام بسازند یا مدل دیگری در ذهن داشتند؟

آنها به دنبال تبدیل جمهوری اسلامی به نظامی مشابه حکومت طالبان یا عثمانی در قرون گذشته در سرزمین های اسلامی هستند. از منظر فقهی استدلال آنها این است که همانطور که مردم در انتخاب مرجع برای تبعیت نقشی ندارند و برخی صاحب نظران یک فرد را مرجع معرفی می کنند، در مورد انتخاب سیاستمداران و رهبران عمومی هم همینطور است و انتخاب مردم نباید بازی کند. نقشی در این . به نظر من این جریان ها، انتخاب ها در جامعه دینی، مبنای شرعی و دینی ندارد. این پیشنهاد در حال کار، سرمایه گذاری و اجراست… تا زمانی که جمهوری اسلامی به خلافت اسلامی تبدیل شود. من شخصا معتقدم که گروه هایی مانند جبهه پایداری و… رای مردم، انتخابات و جمهوری خواهی در نظام اسلامی را قبول ندارند و از درون در صدد براندازی یا باطل کردن آن هستند.

امام (ره) در فاصله زمانی پیروزی انقلاب تا رحلت ایشان چگونه با دیدگاه افرادی مانند آیت الله مصباح برخورد کرد؟
تاکید امام بر اهمیت جمهوریت و صدای مردم در سخنان خود و از سوی دیگر این که افرادی مانند مصباح و یارانش هیچ مقاله، سخنرانی، نوشته، بیانیه و تحلیلی در رابطه با تبیین مواضع امام (ره) در قبال جمهوریت، دو مورد را نشان می دهد. هر دو طرف افکار متضادی دارند. در دهه اول انقلاب کتاب، مقاله یا سخنرانی خاصی از سازمان مصباح در تبیین جایگاه امام در جمهوری وجود ندارد، اما امام دهه ها مصاحبه، سخنرانی و نوشته هایی دارد که بر جمهوریت و مردم تاکید دارد. رای. علاوه بر این، امام بارها تأکید کرده اند که انحراف از جمهوریت در واقع انحراف از اصل انقلاب است.

اما اتفاقی که افتاد این است که پس از پایان دهه اول انقلاب و از دهه 70 به بعد، اندیشه های آیت الله مصباح به قدری توسط شاگردان و دستان اجرایی ایشان تثبیت و گسترش یافت که در سال 1400 اکثر نهادهای حاکمیتی این را دریافت کردند. جاری؟

پس از وقایع کرداد دوم در سال 1355، گروهی که احساس خطر می کردند (چه از نظر منافع مادی و چه از نظر منافع سیاسی و حاکمیتی و مسئله قدرت) تصور می کردند که اگر سخنرانی سیدمحمد خاتمی در مورد مردم سالاری دینی و تعامل و شایسته سالاری باشد. و… تثبیت، ممکن است عرصه بر جولان آنها تنگ باشد. خاتمی بر اصل انتخاب مردم و تحقق اراده عمومی پافشاری می کرد و این به معنای تنگ شدن عرصه بر بسیاری از تندروها و جریان های سیاسی غیرمحبوب بود. از آن زمان برنامه ریزی های زیادی برای جلوگیری از نهادینه شدن گفتمان خاتمی انجام شد. در همان زمان تلاش شد تا دولت خاتمی از بین برود تا خاتمی موفق نشود.

هر روز بحران جدیدی برای دولت اصلاحات در حال شکل گیری بود، یک نوسان جزئی در بازارها کافی بود تا محجبه ها به خیابان ها بیایند. برنامه این بود که اجازه اصلاحات در عرصه های سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و غیره داده نشود. حوزه های دولت و مجلس روزنامه کیهان همیشه دنبال بهانه ای برای فضاسازی علیه خاتمی بود. اگر اتفاقی که اخیرا در وزارت امور خارجه افتاد و وزیر خارجه عربستان به خاطر عکس سردار شهید سلیمانی روی دیوار اتاق را ترک کرد و گفت در حالی که عکس سردار روی دیوار است در کنفرانس شرکت نمی کنم. در دولت سید محمد خاتمی یا حتی دولت حسن روحانی، جریانات رادیکال راست خیابان ها را پر کردند و علیه حکومتی که ارزش ها را تخریب می کرد شعار می دادند! اما امروز این اتفاق می افتد. آب در دل دولت و جریان های همسو حرکت نمی کند. حتی ممکن است برای آن به دولت پاداش دهند.

رویدادهای اخیر نشان داده است که مسئله ارزش ها برای این جنبش های رادیکال راست مطرح نیست. اگر به ارزش ها اهمیت نمی دهند، پس به چه گزاره ای اعتقاد دارند؟

این افراد فقط به فکر منافع خود هستند و منافع ملت برایشان مهم نیست. آهسته آهسته به بدنه سیستم نفوذ کردند و قدرت گرفتند. اینها افرادی هستند که معتقدند هدف وسیله را توجیه می کند. بنابراین، آنها افراد ارزشمندی نیستند. مثلاً با تهمت و دروغ داستان هایی از رابطه خاتمی با جورج سوروس می گفتند. بعداً وقتی مشخص شد که این در واقع دروغ بوده است، از عذرخواهی خودداری کردند. آنها این دروغ ها را برای از بین بردن جنبش جعلی جمهوری خواهی که به دنبال تحقق خواسته های مردم جامعه و زمینه سازی برای تشکیل خلافت اسلامی توسط طالبان بود، گفتند. ارتباط نزدیک این جنبش با طالبان عمدتاً به دلیل وابستگی فکری و عملی جبهه تثبیت با طالبان است.

برای این جریان های تندرو ایرانی، طالبان جریان اصیل منطقه ای است، اما اصلاح طلبان دشمن خونی هستند! در انتخابات 1400 شاهد بودیم که حتی افراد همسو با اصولگرایان نیز از این جریان حذف شدند، افرادی مانند علی لاریجانی و دیگران رفتند زیرا نگران بودند که جمهوری خواهی در ذهن این افراد ارزش داشته باشد. امیدواریم انتخابات آینده زمینه را فراهم کند تا این روند به اراده و اراده مردم سپرده شود و خواست مردم محقق شود. البته شورای نگهبان قبلاً این انتخابات را اعلام کرده است. مردم توسط شورای نگهبان انتخاب می شوند و پس از آن مردم باید فرد یا افرادی را از بین خود انتخاب کنند.

همان جریاناتی که اکثریت مجلس و دولت را به تصرف خود درآورده اند خواهان تغییر قانون انتخابات هستند. تغییری که چهره های دلسوز کشور از آن به پایان جمهوری تعبیر کردند. پرده بعدی قدرت این جنبش رادیکال و ضدجمهوری چه خواهد بود؟ آیا آنها همچنان می توانند برنامه های خود را عملی کنند یا باید منتظر تحول دیگری با حضور انسان باشیم؟

من فکر می کنم آنها به دنبال عدم برگزاری انتخابات مستقیم در کشور هستند. پیش از این دو نهاد مهم تصمیم گیری در کشور را مردم تعیین می کردند، یکی رئیس جمهور و دیگری مجلس. این جریانات رادیکال به گونه ای برنامه ریزی می کنند که انتخاب این نهادها یا غیرمستقیم باشد یا اگر مستقیم باشد، آنقدر فیلتر را تنگ می کنند که افراد مورد نظرشان حتی با رای بسیار کم پیروز می شوند. به هر حال این حرکت تلاش می کند تا رئیس جمهور، مجلس و شوراهای شهر بر اساس خواست مردم و مشارکت حداکثری شهروندان تشکیل نشود.

به گونه ای که شورای نگهبان می خواهد انتخاباتی را با مشارکت کمتر از 50 درصد برگزار کند. زیبایی نظام ما این نیست که با همه وعده ها و شعارها و هزینه هایی که برای جایگزینی نظام شاهنشاهی و مردم مداری با نظام قانون مداری انجام شده است، یک گروه اقلیت به جای اکثریت جامعه و رای مردم تصمیم بگیرند. به حساب نمیاد مردم برای فلان جریان نمی نشینند که بلایی سر کشور بیاورد، بدون شک وقتی ملت احساس کرد اراده ای برای اصلاح اوضاع ندارد، اقدام می کند.

دیدگاهتان را بنویسید