دختر آیت الله مهدوی: پدرم می گفت اگر چلوکباب می خورید برای خدا بخورید

دختر آیت الله مهدوی: پدرم می گفت اگر چلوکباب می خورید برای خدا بخورید

آیت الله مهدوی مردی معتدل و عادل به تمام معنا بود و طبق قانون عمل می کرد. جناح چپ، راست، اصولگرا و اصلاح طلب برای او فرقی نمی کرد، چون معیارشان درست بود، همه کارهایش را با انگیزه الهی انجام می داد و به گفته ی راست، شاید این جمله را از آنها شنیده باشید که « اگر چلوکباب را هم می خورید “برای خدا بخورید تا بتوانید برای خدا کار کنید. “

مریم مهدوی کنی فرزند مرحوم آیت الله مهدوی کنی گفت: آیت الله مهدوی کنی مردی معتدل و عادل به تمام معنا بود و طبق قانون عمل می کرد. جناح چپ، راست، اصولگرا و اصلاح طلب برای او فرقی نمی کرد، چون معیارشان درست بود، همه کارهایش را با انگیزه الهی انجام می داد و به گفته ی راست، شاید این جمله را از آنها شنیده باشید که « اگر چلوکباب را هم می خورید “برای خدا بخورید تا بتوانید برای خدا کار کنید. “انگیزه و هدف او در همه مسائل رضایت خدا بود ، در عین حال آنها رفتار محکم و ملایمی داشتند که حتی با مخالفان خود نیز بی ادبانه رفتار نمی کرد.

وی افزود: زمانی که بحث کفر پیش می آمد و اسلام یا انقلاب از مسیر خود منحرف می شد، ایستادگی می کرد و در عین حال به دلیل روحیه آرامی که داشتند، برخورد لطیف و منعطف بود، نرمی و عدالت آنان جوانان را جذب می کرد.

مهدویکانی گفت: ایشان هوش خاصی داشتند و همین باعث می شد جریان ها را خوب بشناسد، مثلاً در جریانات دوم خرداد در دولت آقای خاتمی خیلی مشخص نبود که ایشان موضوع قانون اساسی و اسلام و … را مطرح می کند. موضوع بازگشت به قانون اساسی. داستان به زودی شناخته شد. در آن روزها بسیاری از مردم می گفتند که این استدلال درست نیست ، اما ما دیدیم چه اتفاقی افتاد.

فرزند مرحوم مهدویکانی گفت: یادم هست سال های گذشته در پخش عزاداری اردوغان در روز عاشورا می گفتند باورم نمی شود مسئله اسلام و شیعه برایش مهم باشد در حالی که همه می گفتند حکومتی است. تمایل زیادی به اسلام دارد و ما دیدیم چه اتفاقی افتاد. در شرایط داخلی و جریانات هم همین طور بود، احساس می کردند قبل از وقوع یک مشکل متوجه مشکلاتی شده بودند، این موضوع به نوعی برایشان مشکل ساز بود و به نوعی به انقلاب، نظام و اسلام کمک کرد.

وی همچنین بیان کرد: حاج آقا در بحث های اخلاقی بر اساس تفکرات خود عمل می کردند و از این مبنا در زندگی خانوادگی و اجتماعی استفاده می کردند. وی اخلاق را اساس احکام اسلامی می داند و معتقد است که اخلاق باید در عمل با مسائل حکومتی، سیاسی و فقهی همراه شود. آنها همچنین در مقدمه کتاب خود به این موضوع اشاره کردند ، معتقد بودند که این یک سیاست اسلامی مبتنی بر اخلاق است ، اخلاق اسلامی را نیز در رفتار خود رعایت کردند ، جدایی اخلاق و سیاست را از یکدیگر نمی پذیرفتند.

مهدویکانی در مورد نظرات سیاسی پدرش در زمان انتخابات گفت: “در انتخابات مختلف ، آنها به دنبال” افراد خوب “بودند ، یعنی بهترین افراد موجود را پیدا کردند. در برخی موارد ، آنها حتی از “افراد خوب” استفاده کردند. هر چقدر هم که بد باشد، باز هم یکی بهتر از دیگری است. من می توانم با اطمینان بگویم که در جریانات مختلف ، چه در انتخابات پارلمانی و چه در انتخابات ریاست جمهوری ، آنها واقعاً پای ایده های خاصی که داشتند ایستادند. آنها ممکن است به طور رسمی سیاست های خود را اعلام نکرده باشند، اما تقریباً همه از نظرات آنها آگاه هستند. زمانی که احساس خطر کردند، نظر خود را آشکارا بیان کردند و ایستادند.

وی ادامه داد: کلمه “تحقیر” برای من عجیب بود ، من فکر نمی کنم آنها از اصول آنها پیروی کردند ، یعنی حتی از دوستان انقلابی خود ، که می دانستند برای انقلاب کار می کنند ، اطاعت نکردند ، اجازه ندادند. مردم به آنها توهین می کنند یا البته اجازه می دهند از انقلاب آزرده شوند ، محکم بایستند و به هر دو طرف توجه کنند. آنها در انتخابات بر اساس ایده های خود عمل کردند و از جریانات سیاسی پیروی نکردند. نظر خود آنها بود و در جایی که آنها آن را تشخیص دادند ، محکم و مصمم ایستادند. اگر به دانشجویان آنها نگاه کنید ، دانشجویان و فارغ التحصیلانی با گرایش های سیاسی متفاوت را در دانشگاه امام صادق (ع) خواهید دید.

فرزند مرحوم مهدوی گفت: نمی توان گفت مردم با طرز فکر خاصی دانشگاه را ترک می کنند. وجه مشترک همه دانشجویان این است که به انقلاب و اسلام اعتقاد دارند، از آقای آشنا گرفته تا دکتر همایون، زاهدی اوفا، ایوبی، جلیلی و علی بهاگری. اما همه آنها دانشجوی دانشگاه امام صادق (ع) بوده و از طیف خاصی نیستند. هیچ کدام کوچکترین آسیبی از انقلاب نمی خواهند و پایبند به اسلام و انقلاب هستند، سلیقه شان فرق می کند و ممکن است تعریف مسائل اسلامی متفاوت باشد، اما هیچ کدام نمی گویند جمهوری اسلامی ایران و انقلاب نیست.

وی گفت: “در بحث رهبری و ولایت فقیه ، آنها به شدت به این موضوع با تعصب و در قلب خود اعتقاد داشتند ، نه به این دلیل که انقلابی شده اند ، بلکه به این دلیل که تمام زندگی خود را وقف بحث ولایت فقیه کرده اند. فقیه.»

مریم مهدویکانی در مورد مشکلات شخصی و خانوادگی پدر نیز گفت: «اینطور نبود که آنها ذائقه ای را به فرزندان خود القا کنند. من در دبیرستان رشته تجربی را انتخاب کرده بودم و در رشته پیراپزشکی قبول شدم. به خاطر دارم که به من گفتند: “آیا شما از تحصیل در رشته الهیات خوشتان نمی آمد؟” من گفتم: “چرا ، اما رشته من تجربی بود و می خواهم در همان رشته تحصیلم را ادامه دهم.” یک دوره الهیات به من پیشنهاد شد ، اما هرگز مجبور به تحصیل الهیات نشدم.

وی خاطرنشان کرد: در دوران انقلاب فرهنگی کلاس های درس تعطیل شد. بعد از انقلاب فرهنگی دو ترم در کلاس های پیراپزشکی شرکت کردم، اما بعد متوجه شدم که تحصیل در این رشته واقعاً آن چیزی نیست که می خواهم و پدرم هم درست می گفت، بنابراین رشته الهیات را تغییر دادم، اما هیچ وقت نگفتند چرا. به آنها گوش نده

مهدوی کنی افزود: پس از اتمام تحصیل مجبور شدم در دانشگاه الزهرا مشغول به کار شوم. وقتی تقریباً کار اداری تمام شد، به من گفتند: «احتمالاً در دانشگاه امام صادق (ع) یک گروه پرستار ایجاد خواهیم کرد. فکرش را بکن، دیدم کار درستی است. ایشان با امام صادق(ع) همکاری می کنند، بنابراین بحث تدریس در دانشگاه الزهرا را دنبال نکردم. چند ماه بعد مجتمع دانشگاهی خواهران امام صادق (ع) تأسیس شد و کار را شروع کردیم.

وی در مورد نظرات مرحوم مهدویکانی در مورد دموکراسی گفت: در زمینه دموکراسی ، حاج آقا تأکید کرد که اولین معیار مشروعیت اسلام و سپس پذیرش مردم است ، سپس ابتدا مشروعیت و سپس پذیرش ملاک است. در مورد مسائل عبادت، واقعیت این است که زندگی آنها بر اساس ساعات نماز تنظیم می شود، برنامه ریزی اعمالشان بر اساس نماز است که «اگر مثلاً به سفر رفتیم، وقتی به نماز رسیدید حرکت می کنیم. نماز ظهر را در شهر خاصی بخوانید و نمازهای ما را اول بخوانید. “

دیدگاهتان را بنویسید