دو خواهر شهید که شهادتشان را می دانستند/ تاکید دخترانم بر ولایت فقیه بود.

ساعت: 13:36
تاریخ انتشار: ۱۳۰۱/۱۰/۱۳
کد خبر: 1921760

در گفتگو با پدر دو شهید به ماجرای تشییع در کرمان اشاره شده است.

سید محمد سادات حسینی با اشاره به اینکه دختر کوچکم در سفر کربلای معلی وصیت نامه خود را نوشت و اعلام کرد که در سال 1377 شهید می شود، گفت: روز تشییع شهید سلیمانی دختر بزرگم غسل کرد و به من گفت دان. از اینکه امروز دو جسد برایت می آورند عصبانی نباش.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از آرماند; در آستانه سومین سالگرد شهادت سردار سپهبد شهید سلیمانی هستیم. گرمایی که با گذشت بیش از هزار روز سرد نشده است، نه تنها برای مردم ایران، بلکه برای مسلمانان و آزادی خواهان جهان.

در مراسم تشییع پیکر حاج قاسم در شهر کرمان تعدادی از شرکت کنندگان در این مراسم بر اثر ازدحام جمعیت به درجه شهادت نائل آمدند که از جمله آنها می توان به دو خواهر سیده مهدیه و سیده فاطمه سادات حسینی اشاره کرد.

سید محمد سادات حسینی پدر این دو شهید در گفتگو با خبرنگار ما؛ وی گفت: دختر خردسالم فاطمه السادات در سال 92 هنگام سفر به کربلا وصیت نامه خود را نوشت. او در وصیت نامه خود گفته بود که در سال 1377 کشته می شوم و مهریه ام را به بهزیستی می دهم.

پدر دو شهید سادات حسینی ادامه داد: دو دخترم مهدیه السادات و فاطمه السادات اصرار داشتند خمس بدهند و وقتی به راین آمدند غذا نخوردند و گفتند تا نخوری خمس بده. مال و مال شما حلال می شود، ما از این غذا نمی خوریم. ما نمی خوریم

گفت: دختر بزرگم مهدی السادات معلم بود و دو خودکار در جیبش بود.

سادات حسینی بیان کرد: روز تشییع پیکر شهید سلیمانی، دختر بزرگم مهدیه السادات غسل شهادت داد و به همه گفت آزمایش بدهیم و به من گفت امروز دو جسد را برایت می آورند، پس خیر. نگران بودن.

پدر دو شهید سادات حسینی با بیان اینکه خود در جنگ مجروح شده است، گفت: دخترانم شب ها کف پایم را می بوسیدند و فاطمه السادات تا نیمه های شب همیشه بیدار بود و نماز شب می خواند. هر دو هدفشان شهادت بود و پیروان یک مرجع دینی بودند و می گفتند رهبر را تنها نگذاریم.

وی تصریح کرد: هر دو دخترم همیشه به زیر دستان کمک می کردند، به پدر و مادرشان احترام می گذاشتند و علاقه و احترام خاصی به مرجعیت داشتند. آنها می دانستند که چنین اتفاقی برایشان خواهد افتاد. خودش می گفت من با خواهرم شهید می شوم.

سادات حسینی گفت: با دخترانم در محل تجمع بودیم و البته بعد از شروع مراسم از جلوی آنها به راه افتادم که متوجه شدم آنها دختران من هستند.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید