سروش محلاتی: ناکامی های امروز ریشه در عدم موفقیت در مبارزه با حصر و تقدیس دارد/ امام در پیامی خطاب به روحانیت، خطر حصر و تقدیس در حوزه های علمیه کم نیست.

سروش محلاتی: ناکامی های امروز ریشه در عدم موفقیت در مبارزه با حصر و تقدیس دارد/ امام در پیامی خطاب به روحانیت، خطر حصر و تقدیس در حوزه های علمیه کم نیست.

آیت الله محمد سروش محلاتی در سومین کنگره ملی حزب توسعه ملی گفت: شرایط سخت و دشوار کشور بارها این سوال را در بین مردم و اموال مطرح می کند که در وهله اول مشکل ما چیست؟ ریشه مشکل؟ پاسخ های متفاوتی در این زمینه داده می شود و هرکس بنا به درک خود به این سوال پاسخ می دهد. برخی به ناکارآمدی نظام اشاره می کنند و دلیل آن را فقدان اختیارات مؤثر، محدودیت انتخابات و اعمال سلیقه به ویژه نظارت اختیاری می دانند. تحلیل های دیگر نیز به همین ترتیب ارائه شده است.

وی افزود: حدس من این است که ما در مقاطعی در مبارزه با سنگسار و تقدیس موفق بوده ایم و در زمان های دیگر در این نبرد موفق نبوده ایم و ناکامی های امروز ریشه در عدم موفقیت در این نبرد دارد. و به عبارت دیگر، از زمانی که تهجر از مقام مغلوب به مسلط درآمد، همه چیز تغییر کرده است.

سروش محلاتی گفت: بسیاری از مسائل مانند انتخابات، مسائل زنان، مسائل هنری، مسائل قومیتی، اقلیت های مذهبی، آزادی های سیاسی و ده ها موضوع دیگر کم و بیش به موضوع سنگسار مربوط می شود. و اگر دیدگاه غالب مطالبه گر باشد، چنین پیامدهایی طبیعی و طبیعی است.

وی ادامه داد: زمانی که انقلاب شروع شد، چه حضور روحانیت و شخص امام و چه حضور سایر اقشار به ویژه دانشگاهیان، نوعی حرکت ضد قهقرایی و اپوزیسیون بود. برای کسانی که این اصطلاحات را با جزئیات درک نکرده اند ممکن است دشوار باشد.

وی گفت: می خواهم به اسنادی در این رابطه اشاره کنم. به عنوان مثال امام خمینی (ره) که اولین نقش رهبری نهضت را ایفا کرد، در پیامی به سیدحمید روحانی در زمینه گردآوری تاریخ تعبیری دارند که «ما باید نشان دهیم که مردم چگونه در برابر ظلم و ستم، حصار و عقب ماندگی قیام کردند. ” بنابراین تعبیر ایشان از یک سو این است که قیام مردم علیه ظلم و ستم بود و از طرف دیگر به تعبیر ایشان قیام مردم علیه حصار و عقب ماندگی بود.

سروش محلاتی گفت: قیام علیه ظلم و استبداد روشن و مربوط به رژیم پهلوی است، اما قیام علیه حصار و عقب ماندگی چیست؟ برای پاسخ به این موضوع به چند نمونه اشاره می کنم. من در مواردی دارم وقتی اظهار نظر می کنند، مثلاً در منشور روحانیت می گویند باید برای شاگردان جوان تصویر شود که چگونه در دوران نفوذ مقدسین جاهل و افراد ساده لوح بی سواد، برخی شهامت خود را از دست داده اند.

گفت: تعبیر دیگری دارم که این عصر را توصیف می کند. این گلوله هایی که علیه انقلابیون شلیک شد، با عبارت «از درون جبهه یک گلوله موذیانه و مقدس، آبی و سنگی می افتد»، درگیری بسیار آشکاری را نشان می دهد که امام در سخنان خود بر آن تأکید داشتند.

گفت: تعبیر دیگری دارم; وقتی در ابتدای مبارزه، عده ای سخت گیر و عقب مانده همه چیز را حرام می دانند، ایشان می گوید خون دلی که پدر پیرت از آن گروه سخت خورده خورده بود، هرگز با فشار و سختی دیگران نخورد. یعنی این همه فشار رژیم از یک طرف و فشار سنگ تراشان از طرف دیگر باعث شد امام بگوید خون دلی که از دیوارهای سنگی می خورند بیشتر است.

سروش محلاتی گفت: امام در جای دیگر می فرمایند ماجرای سنگسار تمام نشده است. بنابراین به نظر من موضوع تقابل تهجار و انقلاب نیاز به تبیین و بسط دارد. باید دید آیا جریان تهجار با پیروزی انقلاب شکست خورده است یا از بین رفته است؟ حضرت امام در این باره می فرمایند; مقدسین و روحانیون سخت گیر کم نبودند و نیستند. و سپس در نامه ای که در مورد شاه نوشته اند این نکته را اضافه می کند که تحت تأثیر شخصیت های مقدس و آخوندهای بی سواد نباشید، زیرا اگر این کار با اعلام و انتشار حکم الهی انجام شود، جایگاه و جایگاه ما در نزد. از اولیای احمق و آخوندهای بی سواد اگر سواد مضر است تا جایی که ممکن است باشد.

این استاد حوزه گفت: امام در پیامی خطاب به روحانیت می فرمایند که در حوزه های علمیه، دیوارهای سنگی و ابلهان مقدس هیچ خطر کوچکی ندارد. این احساس خطری است که امام نسبت به آینده داشت. آنها همچنین نگران حکومت روشنفکر معنوی مرئی و متحجر بودند. امام نیز در تسلیت درگذشت آیت الله سید روح الله خاتمی نوشتند که ایشان تمام عمر با نافرمانی و عقب ماندگی مبارزه کرده اند.

وی گفت: می خواهم این سوال را مطرح کنم که بعد از امام اصلاً بحث تقابل جریان روشنفکری انقلاب با سنگ نگاره مطرح شد؟ و سوال دوم این است که سواران دیروز کجا هستند و چرا دیگر نمی جنگند؟ با نفوذ در نظام توانستند آرام آرام به ایده ها و آرمان های خود جامه عمل بپوشانند. بنابراین می بینیم که افرادی بودند که در دهه اول انقلاب با ایشان ارتباط داشتند، اما در دهه دوم و سوم با ایشان دوست صمیمی شدند. مشکل آنها در دهه اول چه بود؟ که امام در برابر افکار متحجر آنها ایستاد.

گفت: اگر امام نبود، امروز موسیقی و سینما چه وضعیتی داشت؟ این حضرت امام بود که به صداوسیما نامه نوشت و گفت پخش فیلم های نقدی در تلویزیون عموما خوب است. از این رو، امام و سنگ کشان به طور کامل درگیر شدند. به گونه ای که حتی جریان مذکور تلاش کرد از طریق شورای نگهبان از حضور و انتخاب زنان در انتخابات جلوگیری کند که باز هم با مخالفت امام مواجه شد.

سروش محلاتی در سومین کنگره حزب توسعه ملی گفت: دیوارهای سنگی در دهه اول انقلاب هم وجود داشت، اما نتوانست منشأ کار باشد، یعنی امام اجازه ندادند. اما پس از رحلت امام، نهضت متحجران آرام آرام به نظام نزدیک شد و موفق شد افکار خود را به مسئولین تزریق کند و زنگ خطر امام در مورد خطر متحجران خاموش شد. نتیجه این نفوذ در بخشهای مختلف کم کم به شکل رسمی و غیررسمی خود را نشان دادند، در همین نگاه «حجاب» در دو سه دهه اخیر چه گذشت و تا کجا پیش رفت، در زمان امام می خواستند در دانشگاه ها وارد عمل شوند. و بین دانش آموزان دختر و پسر مانعی ایجاد کرد که با مقاومت ایشان مواجه شد اما اخیراً شاهد چنین اقداماتی در جامعه هستیم و کار به جایی رسیده است که حلال ممنوع و حلال رسماً متوقف می شود و می دانید چه زمانی حلال متوقف می شود، عکس العمل طبیعی این است که از حلال به حرام برود.

وی افزود: خاطرات سال 1357 آقای هاشمی نکات جالبی دارد، نقل قول های متعددی از علمای قم وجود دارد که قابل توجه است. یکی از آنها این است که با شنبه 23 خرداد همراه است. آقای هاشمی نوشت: «ساعت 10 صبح با هلی کوپتر به حرم امام رفتم، حضرت آیت الله خامنه ای سخنرانی کردند. با آقایان خاتمی و کروبی صحبت کردیم و گفتند که مسئولان به حضور عده ای از زنان با عبا و شال و بی حجاب در مجلس اعتراض دارند و ممکن است اعتراض خود را اعلام کنند. یعنی معاون با حجاب کامل غیر قابل تحمل بود، چون چتر نداشت! آیا کسی می تواند در مورد زنانی که در زمان امام با حجاب اسلامی بودند چنین سخنی بگوید؟ ممکن است این دانشمندان امروز از قبر برخیزند و شکل جامعه امروز را ببینند. ما مقصریم و باید بپذیریم که دیدگاه ما اشتباه بوده است.

وی ادامه داد: در خاطرات ۲۵ خرداد ۱۳۵۸ آقای هاشمی نیز آمده است: «آقای علی لاریجانی آمد و گفت: مراجع قم به آقایان سیدمحمد خاتمی و کروبی پیغام داده اند که اگر شامل می شدند. یک سنی در هیئت رئیس مجلس بیانیه ای علیه آن صادر می کنند. می دهند و می جنگند و مصوبات مجلس را باطل اعلام می کنند. اینها تفکراتی نیست که در انقلاب وجود داشت. هیچ کدام از شخصیت هایی مثل امام، آقای بهشتی، مطهری، طالقانی، باهنر و منتظری چنین فکری نداشتند.

سروش محلاتی گفت: فراموش نکرده ایم که هر روز اخباری مبنی بر سرقت مجسمه از پارک یا میدان به گوش می رسید که وزن آنها گاهی به 700 کیلوگرم و قد آنها به 2 متر می رسید. حتی برای جابجایی برخی از آنها به جرثقیل نیاز بود، 12 مجسمه بردند و 12 سال از این اتفاق می گذرد، اما هنوز سارقان این رویداد شناسایی نشده اند! برخی سایت ها در این رابطه می نویسند: وجود جرثقیل، جابجایی طولانی مدت و زیر نظر گرفتن دوربین های مدار بسته حاکی از آن است که سارقان با لباس رسمی کارکنان نظامی یا شهرداری این کار را انجام داده اند و یا به صورت تصادفی این سرقت ها را انجام داده اند. ; احتمال دوم بیشتر است. دلایل اصلی این اتفاق به انگیزه های مذهبی و البته با کمی هماهنگی برمی گردد. لایه های پنهان این مشکل اهمیت بیشتری دارند. وقتی ملا عمر در افغانستان رسماً اعلام کرد که مجسمه بودا در بامیان باید تخریب شود، استدلالش این بود که غربی ها به گرسنگی ما اهمیت نمی دهند، اما به این مجسمه اهمیت می دهند و این توهین برای ما توهین آمیز است. بنابراین او رسما مسئولیت را بر عهده گرفت و آن را منفجر کرد. اما با این تفاوت که در افغانستان طالبان رسما این کار را کردند، اما در اینجا اتفاقات مشابهی در حال رخ دادن است و معلوم نیست چه کسی این کار را انجام داده است و تمایلی به معرفی خود و افشای انگیزه آنها وجود ندارد. مشکل اینجاست که حصارکشی برگشته و با اینکه در ادارات عمومی و رسمی نیست، اما در عین حال فرض بر این است که توافقاتی در این باره وجود دارد.

وی بیان کرد: در سال 1387 که دولت بعد از انتخابات تشکیل شد، رئیس دولت سه وزیر زن را در نظر گرفت اما علما گفتند این کار درست نیست. در اواخر همان سال بحث استاندار و فرماندار زن مطرح شد، اما یکی از علما در دیدار با برخی از نمایندگان مجلس گفت: «به قم که مرکز تشیع است می آیند و اعلام می کنند که می خواهند منصوب کنند. یک فرماندار زن می خواهی با قرآن و پیامبر بجنگی؟! اینها را خلاف شرع می گویید» در حالی که یک بار در این کشور که قانون اساسی نوشته می شد، بزرگانی مثل شهید بهشتی معتقد بودند که زنان می توانند رئیس جمهور شوند، این تفکری بود که در انقلاب وجود داشت.

ایشان در بخشی دیگر از سخنان خود فرمودند: «تهجر با پرچم و رسمی آمد، حتی وقتی پرچم و رسمی نباشد، در لایه های پنهان حضور دارد.» امام می فرمودند آخوندهای بی سواد، همین بی سوادها پمپاژ می کنند. افکار خود را در 24 ساعت شبانه روز در رسانه ها وارد جامعه می کنند. نیرو نیز از آنها حمایت می کند. فکر می کنم در جامعه با مشکل فکری و فرهنگی مواجه هستیم. اگر با این مشکل مواجه نشویم، فردا نام جمهوری اسلامی امارت طالبانی خواهد بود. یعنی کارمان را از طالقانی شروع کردیم و به طالبانی می رسیم. اما زمانی به صراحت می گفتند که خطر تحجر در حوزه های علمیه کم نیست، اما امروز هیچکس جرأت نمی کند در حوزه های علمیه از تحجر و قداست صحبت کند.

دیدگاهتان را بنویسید