شما تازه به همان بارج ظریف رسیده اید

شما تازه به همان بارج ظریف رسیده اید

روز جدید * عملکرد دولت در ماه‌های اخیر تا چه اندازه در بین مردم امید ایجاد کرده است و رویکرد شرق‌گرا تا چه اندازه می‌تواند منافع ملی ما را تامین کند؟ وی برای پاسخ به این سوالات با حسین انصاری راد، فعال سیاسی اصلاح طلب گفت وگو کرد. انصاری راد معتقد است: «دوران سلطه، فرمانبرداری و سازش گذشته است. امروز در دنیا شرایطی وجود ندارد که ما از تحت سلطه یک کشور بترسیم. به همین دلیل عدم ارتباط با کشورهای دنیا منطقی نیست، بلکه باید با همه کشورهای دنیا از جمله آمریکا ارتباط برقرار کرد. اگر بین روابط خود با غرب و شرق تعادل برقرار کنیم، می‌توانیم از فرصت‌های بیشتری برای انعقاد قراردادهای اقتصادی استفاده کنیم و مجبور نباشیم به گونه‌ای عمل کنیم که منافع ملی خود را در نظر نگیریم. روابط روسیه با ایران خوب نیست و نمی تواند کشور قابل اعتمادی برای ما باشد. چین مانند یک تاجر یک طرفه است که همیشه کارش را تمام می کند.» ماحصل این گفتگو را در ادامه می خوانید.

نمایندگی دولت یازدهم و مجلس که در شرایط فعلی نماینده گفتمان اصولگرایی در قدرت هستند تا چه اندازه توانسته این گفتمان را احیا کند؟ آیا کار دولت و مجلس نسبت به گذشته مقبولیت و مشروعیت گفتمان اصولگرایی را افزایش داده است؟

انتخابات مجلس یازدهم و همچنین 1400 انتخابات ریاست جمهوری به گونه ای برگزار شد که جریان های سیاسی به ویژه جریان های اصلاح طلب در انتخابات حضور محدودی داشتند و به همین دلیل انتخابات در شرایط مساوی برگزار نشد. به همین دلیل میزان مشارکت در این دو انتخابات نسبت به گذشته کمتر بود. باید بپذیریم که تأسیس جمهوری اسلامی و انقلاب 57 بر اساس خواست مردم بوده و امام خمینی (ره) همواره بر این نکته تأکید داشته اند. امام با این عنوان که مردم مرا قبول دارند دستور تشکیل دولت موقت دادند. او همواره خود را نماینده اراده مردم می دانسته است. شکل نظام را هم مردم انتخاب کردند و مردم بودند که با رای قاطع جمهوری اسلامی را انتخاب کردند و این نوع نظام اداره جامعه را برگزیدند. از سوی دیگر انتخابات مجلس شورای ملی خبرگان برگزار شد و خبرگان مردم با حمایت مردم قانون اساسی را تصویب کردند. اولین انتخابات ریاست جمهوری پس از انقلاب در فضایی کاملا آزاد و با حضور تمامی جریانات سیاسی و فکری برگزار شد و اراده مردم در این زمینه نقش تعیین کننده ای داشت.

انتخابات مجلس اول که من هم در آن حضور داشتم بر اساس رای مردم بود و مردم انتخاب کردند که کدام گروه و جریان وارد مجلس شوند. اما در انتخابات مجلس یازدهم تنها یک جناح سیاسی در صحنه حضور داشت -اصولگرایان و سایر جریانات سیاسی به ویژه اصلاح طلبان یا نماینده نداشتند یا محدودیت داشتند. شرایط به گونه ای بود که حتی افراد و گروه های مستقل نیز در انتخابات حضور نداشتند. به همین دلیل مجلسی که تشکیل شده رویکرد اصولی دارد و اصلاح طلبان حضور ندارند. این در حالی است که در دولت اصلاحات و مجلس ششم، اصلاح طلبان در اکثریت بودند و منشأ خدمات فراوانی به کشور شدند.

آیا مجالسی که با تضاد آرا و با حضور اصلاح طلبان و اصولگرایان تشکیل می شوند، نمی توانند کمک بیشتری به کشور کنند؟

بدون شک باید تضاد نظر و اختلاف سلیقه وجود داشته باشد. از همین تفاوت در اصول و سلایق عقلانی است که تصمیمات درست نشات می گیرد. بعد از مجلس ششم اما شرایطی در انتخابات مجلس به وجود آمد که اصلاح طلبان تا حد امکان نتوانستند در انتخابات شرکت کنند و شرایط به گونه ای بود که همیشه محدود بودند. این محدودیت ها در برخی از مقاطع مانند مجلس دهم تا حدودی کاهش یافت، اما در اکثر انتخابات وجود داشت. نتیجه این محدودیت ها تشکیل مجلس یازدهم است که اکثریت آن را اصولگرایان تشکیل می دهند و هنوز نمی توانند اقدام مناسبی برای بهبود وضعیت کشور انجام دهند. واقعیت این است که پس از انتخابات مجلس ششم، اصلاح طلبان از صحنه انتخابات اخراج شدند و تا امروز وضعیت کمی متفاوت است. این وضعیت در 1400 انتخابات ریاست جمهوری نیز وجود دارد. این عامل در کنار ناکارآمدی هایی که در گذشته وجود داشته، امید مردم به آینده را کمرنگ کرده و در برخی زمینه ها یأس و ناامیدی را به دنبال داشته است. اگر به میزان مشارکت مردم در دو انتخابات ریاست جمهوری 1392 و 1396 نگاه کنیم، متوجه می شویم که میزان مشارکت در این دو انتخابات پرشور و بالا بوده است. دلیل این امر این بود که جریان های سیاسی در این دو انتخابات در صحنه انتخابات حضور داشتند و به همین دلیل مردم با مشارکت بالایی در انتخابات شرکت کردند. آرای آقای روحانی در انتخابات سال 96 حدود 24 میلیون نفر بود. اما آرایی که آقای رئیسی در 1400 انتخابات به دست آورد بسیار کمتر از این رقم بود.

آقای رئیسی تا چه اندازه توانسته اند در جامعه امید ایجاد کنند، آیا رفتار دولت و آینده نگری نشان از افزایش امید به زندگی مردم دارد؟

اگر واقع بینانه به موضوع نگاه کنیم باز هم امیدی در بین مردم نیست. اما آقای رئیسی در تبلیغات انتخاباتی و مناظره های تلویزیونی به مردم وعده و شعار داد. اما وجود راهی که ایشان در اداره کشور طی کرده امید و رضایتی در بین مردم ایجاد نمی کند. در این چند ماه که آقای رئیسی کشور را هدایت کرده است، نه از تورم کاسته شده است و نه دیگر مشکلات اقتصادی و فرهنگی مردم. ضمناً روند مشکلات همچنان رو به افزایش است و مردم در زندگی خود با مشکلات زیادی روبرو هستند. اگر دولت تاکنون دستاوردی داشته است، باید در زندگی مردم منعکس شود. تنها در این شرایط است که مردم می توانند به آینده امیدوار باشند و از کار دولت راضی باشند. امروز همه مشکلات کشور به سیاست خارجی گره خورده است و به همین دلیل مردم منتظرند تا نتیجه مذاکرات مشخص شود تا تاثیر آن بر زندگی مردم مشخص شود. این در حالی است که نباید همه مسائل کشور به سیاست خارجی و مذاکرات هسته ای پیوند خورد و دولت باید هر چه زودتر این مسیر را طی کند و رهبری کشور را از اسارت سیاست خارجی رها کند. مذاکرات هسته ای می تواند در دولت آقای روحانی به نتیجه برسد و هم رئیس جمهور وقت و هم تیم مذاکره کننده او در یک زمان مشخص کنند که اگر اجازه داده شود، مذاکرات همزمان انجام می شود. اگر امروز این اتفاق بیفتد، دولت به جای مذاکره، از مزایا و آثار تحریم ها به جای صرف وقت برای مذاکره استفاده می کند.

برای پیوند حاکمیت کشور با سیاست خارجی چه باید کرد؟ این وضعیت در دهه های اخیر همیشه در کشور وجود داشته، اما همچنان استخوانی در گلو باقی مانده است. نظر شما در این باره چیست؟

تحریم های اعمال شده علیه مردم ایران در دهه های اخیر، مردم را از بسیاری از مزایای اقتصادی و اجتماعی محروم کرده است. تحریم ها روابط اقتصادی ما با کشورهای جهان را با چالش های جدی مواجه کرده است که عامل مهمی در مشکلات اقتصادی داخلی است. برای مردم ایران مهم است که حتی اگر تحریم ها یک روز زودتر برداشته شوند. این در حالی است که دولت چندین ماه را صرف مذاکره با کشورهای غربی کرده و هنوز به نتیجه نهایی نرسیده است. امروز روند مذاکرات تازه به نقطه ای رسیده است که در دولت روحانی به آن رسیده است. امیدواریم هر چه زودتر مذاکرات به نتیجه برسد و تحریم ها برداشته شود. آنچه در این میان از دست رفته، زمان بوده است و اگر مذاکرات زودتر به نتیجه می رسید، امروز مردم از لغو تحریم ها منتفع می شدند. هر زمان که تحریم ها برداشته شود و ایران بتواند آزادانه در عرصه جهانی تجارت کند، نفت و گاز خود را بفروشد و پول خود را دریافت کند، نگرانی و مشکلات مردم کمتر می شود. کسانی که امروز می خواهند تحریم ها لغو شود، در زمان امضای آن مخالفان جدی بودند و باید تکمیل می شد. حتی پس از روی کار آمدن بایدن، دولت روحانی می توانست مذاکرات را به نتیجه برساند و تحریم ها را لغو کند، اما اجازه ندادند. امروز با این همه آسیب، تازه به نقطه ای که آقای روحانی و تیم مذاکره کننده ایرانی بودند، برگشتیم. ما از هر گشایشی که در زندگی مردم رخ می دهد استقبال می کنیم و معتقدیم زمان را نباید تلف کرد و باید به موقع تصمیم گرفت. امروز متأسفانه کارشناسان مستقل و چهره های اصلاح طلب نمی توانند نظرات همیشگی خود را بیان کنند. خواسته ملت ایران در شرایط کنونی سازش با غرب و شرق است. قانون اساسی نیز بر سیاست شرقی و غربی تأکیدی ندارد.

آیا رویکرد دولت اصلی و نگاه به شرق را در دستور کار خود می دانید؟

باید بپذیریم که شرایط امروز مانند گذشته و دوران سلطه و تسلیم و سازش و مفاهیم مشابه گذشته نیست و بنابراین باید در یک عرصه بین المللی متعادل بمانیم. نگاه ما باید در راستای منافع ملی و با رویکرد سازش با غرب و شرق باشد. توازن شرق و غرب ممکن است به نفع منافع ملی ما باشد. این واقعیت که ما فقط به یک طرف تکیه می کنیم و طرف دیگر را ترک می کنیم در واقع باعث می شود که بسیاری از فرصت ها را از دست بدهیم. در چنین شرایطی ایران به بن بست رسیده و مجبور به پذیرش شروط یکجانبه است. اگر هم با غرب و هم با شرق در ارتباط باشیم، در روابط اقتصادی و سیاسی باز خواهیم بود و شرایط به گونه ای نمی شود که مجبور به پذیرش موضع دیگران باشیم. امروز اینطور نیست و ما چاره ای جز پذیرش شروط آنها در برابر کشورهایی مانند چین و روسیه نداریم. دوران سلطه و فرمانبرداری و سازش به پایان رسیده است. هیچ شرایطی در جهان امروز وجود ندارد که ما از تحت سلطه یک کشور هراس داشته باشیم. به همین دلیل عدم ارتباط با کشورهای دنیا منطقی نیست، بلکه باید با همه کشورهای دنیا از جمله آمریکا ارتباط برقرار کرد. اگر بین روابط خود با غرب و شرق تعادل برقرار کنیم، می‌توانیم از فرصت‌های بیشتری برای انعقاد قراردادهای اقتصادی استفاده کنیم و مجبور نباشیم به گونه‌ای عمل کنیم که منافع ملی خود را در نظر نگیریم. تاریخ روسیه با ایران خوب نیست و نمی تواند کشور قابل اعتمادی برای ما باشد. چین مانند یک تاجر یک طرفه است که همیشه تجارت خود را به نفع خود تمام می کند. ما باید آگاه باشیم که اعتماد به این دو کشور ما را نابود می کند. به همین دلیل باید رفتار خود را در عرصه بین المللی متعادل کنیم تا بتوانیم با آغوش باز با کشورهای جهان روابط اقتصادی داشته باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید