عبدالله نوری: ارزش دولت و ماندن در قدرت چقدر است؟

عبدالله نوری: ارزش دولت و ماندن در قدرت چقدر است؟

به نام خدا
دریای خون از درد جلوی چشمانم می جوشید
اگر الان دهانم را ببندم روحم از درون می جوشد
سه ماه پیش و پس از مرگ جانسوز دختر ایرانی «مهسا امینی» در حین بازداشت توسط گشت هدف، کشور وارد مرحله پرتلاطمی شد که همچنان در اوج است. جمع کثیری از جوانان، زنان و اقشار مختلف جامعه به این اتفاق تلخ و ناگوار اعتراض کردند و جنبشی را به راه انداختند که ریشه در نارضایتی گسترده ناشی از عدم برآورده کردن انتظارات و خواسته‌های عمومی از سوی دولت داشت.

در شرایطی که در پرتو انسدادهای سیاسی و اجتماعی و شکست اصلاحات، امیدی به بهبود اوضاع مظلوم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نبود، بسیاری از مردم نسبت به این وضعیت به ویژه محرومیت از زندگی آبرومندانه اعتراض کردند. پایمال شدن حقوق اساسی خود با شعارها، «زن، زندگی، آزادی» معنادار و تأثیرگذار به خیابان ها آمد، مظلومان را به صدا درآورد و خواستار آزادی و رفع فساد و تبعیض و اجرای عدالت و حکمرانی روشن، عادلانه و مسئولانه شد. از سوی دیگر، حکومت به جای گوش دادن به صدای معترضان و پرداختن به ریشه ها و زمینه داخلی اعتراضات و نقش خود در مشکلات گسترده، مسیر خشونت و سرکوب را در پیش گرفت و آن را فرافکنی و نسبت داد. عوامل و رسانه ها و آتش اعتراض در شهرها از کردستان تا سیستان و بلوچستان، از خراسان تا خوزستان و دیگر نقاط این مرز و بوم، ایران فضای آتشین تری را ایجاد کرده است.
وضعیت اسفناک کنونی و درگیری‌های شدید و شدید و توهین‌ها و الفاظ رکیک بی‌سابقه به معترضان، بسیاری را که صادقانه و با نیات و انگیزه‌های ملی در انقلاب ۵۷ و جنگ تحمیلی و محاکمه‌های پس از آن نقش آفرینی کردند، شوکه و ترحم کرده است. برای بسیاری از سؤالات، به ویژه جوانان، پاسخی جز سکوت یا ابراز تأسف و ندامت ندارند.
به سیان پرفلک، کودک شیرین پرحرف این سرزمین نگاه کنید، کشتن او لرزه بر دل هر مرد وجدان و شرافتی فرو می برد. مادرش می گوید او توسط پلیس کشته شده است، اما مقامات آن را تکذیب می کنند. البته هنوز فراموش نکرده ایم که تا فاجعه سرنگونی هواپیمای اوکراینی، دولت مسئولیت سرنگونی آن را بر عهده نگرفت و جنایت آن را توطئه و دروغ بیگانگان خواند.
آیا این خشونت به غیر از صدها مرگ اعم از کودکان و زنان و دستگیری هزاران نفر به ویژه جوانان و برهم زدن آرامش و بنیان خانواده آنها و دامن زدن به نارضایتی و افزایش نفرت عمومی، دستاورد دیگری داشته است؟ این حجم عظیم خشونت و نفرت نسبت به اعضای جامعه، از دانشمندان گرفته تا معلمان، پزشکان، وکلا، هنرمندان، ورزشکاران، کارگران تا کشاورزان و از روزنامه نگاران تا هرکسی که گفتار، رفتار و کردار دولت را نمی پذیرد، از نیروهای رادیکال مستقر در حکومتی که مجهز به قدرت اسلحه، سرکوب، رسانه، تریبون و نظریه پرداز خشونت است، ریشه آن کجاست؟
چرا حکومت به جای اصلاح شیوه حکومت داری و اطاعت از خواست اکثریت مردم، به خشونت علیه نسل جدید و جوانانی که از مشکلات عدیده به ستوه آمده و به آینده ای روشن ناامید هستند، متوسل شد؟ این نوع رفتار چه ربطی به نمایش رحیمانه پیامبر اسلام (ص) دارد که خداوند در وصف آن حضرت می فرماید: «به برکت رحمت خدا نرم دل و پر از مهر مردم شده ای و اگر اگر تندخو و سنگدل بودند، قطعاً از شما پراکنده می‌شوند.» (آل عمران – 159) آیا امیرالمؤمنین مالک اشتر توصیه نمی‌کند که «قلب شما پر از مهربانی و محبت انسانی باشد و باید با آنها مهربان و مهربان باش و گمان نکن که خوردن آنها طعمه ای است مانند درنده.»
سیاست نادرست داخلی و استراتژی تقابلی و پرهزینه در سیاست خارجی که دولت در سال های اخیر در پیش گرفته است، نتیجه ای جز خروج کشور از چرخه توسعه و فرو بردن بخش بزرگی از مردم به زیر آستانه نداشته است. فقر مطلق، هرچند خردمندانه، عقلانی و عادلانه و بر اساس خواست اکثریت مردم، می تواند ایران را در جایگاه مناسبی در جهان قرار دهد و زندگی مردم را بهبود بخشد و آنها را از ثروت فراوان بهره مند سازد. بسیاری از مردم تعجب می کنند که این سیاست ها جدا از ناامیدی و مشکلات شدید اقتصادی و فرهنگی، ثمره هایی را برای مردم ایران به ارمغان آورده است که دولت همچنان بر ادامه آن اصرار دارد و چرا با وجود مشکلات فوق العاده ای که در عرصه های مختلف با آن مواجه است و آینده تاریک است. جلو است، به جای تعامل و همدلی، اعتراض و خشم این جوانان خسته را با خشونت لجام گسیخته ای چون گلوله، زندان و قتل پاسخ می دهد.
اکثر کارشناسان مستقل در همه زمینه ها از سیاست خارجی گرفته تا اقتصاد و فرهنگ مخالف مسیری هستند که دولت انتخاب و اجرا می کند و آینده ایران را با تمدن کهن و بزرگش بسیار بیشتر متاثر از وضعیت شرم آور کنونی می دانند. . اما به دلیل جایگاه رفیع و محوری رهبر نظام در ساختار قدرت، نظر و ترجیحات رهبر ملاک بسیاری از تصمیمات و اقدامات است. بن‌بستی که اکنون کشور در آن به سر می‌برد به این دلیل است که حرف و نظر اکثریت مردم شنیده نشد و یا حرف و نظر مردم بر اساس تصمیم‌ها تفسیر شد. این مردم معترض، منتقد، رنجور و رنج دیده چگونه می توانند مخالفت خود را با سیاست ها و سیاست هایی که شامل نظرات و تصمیمات رهبری نظام است، ابراز کنند؟ مردمی که مخالف بسیاری از این تصمیمات هستند و فکر می کنند به ضرر اموال و ملت است چگونه می توان ساکت ماند؟ چگونه می توان وظیفه ملی و اخلاقی امر به معروف و نهی از منکر را که در قرآن و سنت نیز بر آن تاکید شده در قبال حکومت انجام داد؟ امام علی علیه السلام تأکید می کند: «هرگز امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. زیرا بدکاران بر شما مسلط خواهند شد و دعای شما دیگر مستجاب نخواهد شد و خداوند امتهای پیشین را به همین دلیل لعنت کرد که امر به معروف کردند.» و نهی از منکر را ترک کردند.
مردم به شعارها و آرمان های انقلاب 57 که به دنبال آزادی بیان و آزادی اندیشه و محکومیت استبداد و دیکتاتوری بود، نگاه می کنند، اما تفاوت این اهداف را با واقعیت امروز ایران و حکومت مستقر از زمین تا کنون می بینند. بهشت. کسانی که روند کنونی را با استناد به اختیارات رهبری در قانون اساسی توجیه می کنند با این سوال جدی مواجه هستند که اگر اکثریت مردم خواهان تغییرات اساسی در قانون اساسی و شکل حکومت هستند چه باید بکنند؟ آیا این گفته بنیانگذار جمهوری اسلامی است که “پدران ما به چه حقی برای ما چنین کاری می کردند؟” آیا آن را محدود به حکومت پهلوی می دانند؟ با توجه به تبعات سوء رفتارها و رفتارهای دولت، آیا ممکن نیست جریانی ضدایرانی مانند اسرائیل که به آسانی دست به ترور، انفجار و سرقت اسناد می زند، در محافل تصمیم گیری دولت برای حکومت بر ضد ملی نفوذ کرده و ایران را برگرداند. به زمینی سوخته تبدیل شود و جوانان معترض این سرزمین را با روش های استبدادی و مخالفت با هر نوع آزادی و با سرکوب و خشونت گسترده از اصل دین و آموزه های آن متنفر کنند؟
سکوت مراجع و علمای شیعه در مقابل تشدید تنش ها و رفتارهای نابهنجار حکومت برای بسیاری از مردم به سوال تبدیل شده است و می پرسند آیا این رفتار را درست می دانند؟ آیا کشتن اخلاق و انسانیت با تهدید و خشونت آشکار مسئولین علیه اعتراض مردم توجیه اخلاقی و شرعی دارد؟ اگر نه، چگونه به وظیفه شرعی خود در امر به معروف و نهی از منکر عمل می کنند؟ آیا دفاع از دین خدا را به دیگران واگذار کردند؟ آیا حکومت با کشیدن عنوان اسلام و نتایج و عملکرد خود در عرصه های مختلف به رضایت اکثریت مردم و سربلندی اسلام و تشیع رسیده است؟
اگر ننگ دنیا و عذاب آخرت را برای خود بخریم، حکومت و ماندن در قدرت چه ارزشی دارد، به قول امام علی (ع) خطاب به ابن عباس: «به خدا این کفش ها برای من عزیزتر است. از حکومت تو، مگر اینکه درست باشد.» من دروغ را حفظ یا رد می کنم.
به فرض اینکه چند روزی با برخوردهای خشونت آمیز صلح برقرار شود، اما ادامه این حکومت بدون رضایت اکثریت مردم با مشکلات فراوانی همراه خواهد بود و اگر فرصتی باشد، تنها راه برون رفت از بسیاری از مشکلات است. بحران های موجود و آتی اقدامات اساسی خواهد بود و رضایت مردم به سرعت حاصل می شود. برای ملت ایران حیات شرافتمندانه، طول عمر، عزت ملی، سربلندی، توسعه و تأمین منافع ایران مهم و ارزشمند است، نه حفظ و بقای دولت مستقر.
من به خانواده‌های قربانیان خشونت‌های اخیر تسلیت می‌گویم و با همه قربانیان همدردی می‌کنم، به عنوان یک ایرانی، از همه ایرانیان در سراسر جهان که به دنبال هر تغییری در ایران هستند، می‌خواهم که کثرت‌گرایی و تنوع افکار و عقاید را به رسمیت بشناسند. جریان ها در همه فعالیت ها و حرف هایشان، حفظ تمامیت ارضی ایران، حفظ منابع و منافع ملی ایران، حفظ همه زیرساخت ها و صنایع ایران و حفظ جان همه ایرانیان باید مبنای وحدت و اتحاد آنها باشد. اجماع، وفاق. اعمال و رفتار خشونت آمیز، گسترش هرج و مرج و هرج و مرج و غبارآلودگی کلی فضای کشور، زمینه مساعدی را برای افزایش سرکوب و اعمال حداکثری قدرت و ارعاب حکومت ایجاد کرد.
یک گوش پنبه ای ایجاد کنید
اگر نمی دهید، این روزی است که باید بدهید
عبدالله نوری
26 دسامبر 1401

+ بهار نیوز

دیدگاهتان را بنویسید