غزال چرا و چگونه به ترکیه رفت؟ / ماجرای ازدواج او با یک سوری چه بود؟ پدر غزل: خون دخترم را نمی بخشم

غزال چرا و چگونه به ترکیه رفت؟  / ماجرای ازدواج او با یک سوری چه بود؟  پدر غزل: خون دخترم را نمی بخشم

روز جدید : قتل یک زن 17 ساله توسط همسرش در اهواز یکی از تلخ ترین جنایات امسال بود. جنایتی که گسترده بود. پیش از این مادر متهم مدعی شده بود که عروسش در فضای مجازی با یک سوری آشنا شده و به همین دلیل به ترکیه رفته و در نهایت پس از بازگشت به ایران توسط همسرش سجاد کشته شده است. پدر مقتول نیز جزئیات جدیدی از این حادثه ارائه کرد.

پدر غزال گفت: در ازدواج دخترم هیچ اجباری نبوده و اتفاقی نبوده که شوهرش بهترین زندگی را برای او فراهم کرده است. او به خانه برمی گشت و زندگی اش را می کرد. این دعواها بین یک زوج عادی است و غزال هنوز درخواست طلاق نداده است. بزرگان خانواده واسطه آشتی آنها شدند.

وی درباره علت موافقت با ازدواج غزال در سنین پایین توضیح داد: درست است که غزال برای ازدواج کم سن و سال بود و حتی زمانی که می خواستیم غزل را به عقد سجاد دربیاوریم، از دادگاه گواهی رشد گرفتیم، اما جسمی نبود. موضوع.

پدر غزال نیز به سجاد گفت: برو محل کارش در بازار، اطرافیانش بهتر می توانند نظر بدهند، اما پسری بود که هر روز سر کار می رفت و گاهی تا غروب در بازار بود، علاوه بر این که باشگاه و ورزشکار بود، سیگاری و سیگاری بود. سیگاری و هیچ صفی وجود نداشت.

پدر غزال درباره خروج دخترش از خانه شوهرش گفت: شبی که غزال از خانه همسرش می رود سوار پراید از خیابان می شود، پیش پرداخت می شود. من و پدر سجاد دو ماه پیگیر این قضیه بودیم و گلایه داشتیم که چرا آن وقت شب این پراید توسط دوربین های بزرگراه یا 60 متری شناسایی نشد. چرا در وسط شهر ساعت 23 این پراید هیچ وقت شناسایی نشد. آیا ما در روستایی هستیم که شرایط شناسایی این غرور وجود نداشت؟ دخترم ناپدید شده بود اما شکایت ما به جایی نرسید و بالاخره وقتی با دخترم تماس گرفتیم متوجه شدیم که او در ترکیه است.

این مرد درباره بازگشت دخترش از ترکیه گفت: روز پنجشنبه از ترکیه وارد تهران شدیم، اما وقتی وارد شدیم، به دلیل نداشتن پاسپورت غزال، نیروهای امنیتی فرودگاه جلوی ما را گرفتند و پلیس اینترپل به ما برگه ای داد تا غزالی را از ترکیه ترک کنیم. در دادگاه تهران پس از تایید ورود قانونی متن ترانه به ایران، از ترمینال سوار اتوبوس شدیم و جمعه شب به اهواز رسیدیم و برای دیدن مادرش به خانه می روم و روز شنبه متن ترانه را به کلانتری تحویل می دهم. غزال با من به خانه آمد و با خودم گفتم حالا که غزل آمده، از شنبه شکایت قبلی را از سر بگیریم و حداقل با کمک دخترم، باند دختران اهواز را دستگیر کنیم.

غزال از دیدن مادرش خیلی خوشحال شد، وقتی دیدیم اتفاق خاصی نیفتاده، تحویل غزال را به کلانتری یا اداره اطلاعات به روز یکشنبه موکول کردم. همان روز بعد از صرف صبحانه از خانه خارج شدم. بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله به خانه ما رفت و از غزال خواست سریع سوار ماشین شود تا به کلانتری برود که ماشین سجاد وسط خیابان متوقف شد. جاده، و واقع شد و غزل کشته شد.

پدر غزال ادامه داد: پدر سجاد از ابتدا تا انتها به پلیس بین الملل شکایت کرد و او فرار غزال به ترکیه را زیر نظر داشت، در حالی که وقتی به ترکیه رفتیم پدر سجاد گفت: باید به عنوان پدر دختر با من بیای، زیرا می توانی. و برای اینکه متن را به من ندهم در سفر به ترکیه او را همراهی کردم و برای اینکه با مشکلی مواجه نشویم مترجمی از ارومیه را با خود به ترکیه بردیم، ابتدا به آنکارا رفتیم و کارهای حقوقی از جمله. ترجمه شناسنامه و … در سفارت انجام دادیم. پس از ردیابی پلیس اینترپل، آدرس غزال را ردیابی کردیم. پلیس آدرس کمپین‌هایی را که سوری‌ها در آن زندگی می‌کردند به ما داد، به نام کمپین‌های مرسین و طرسوس، و پلیس این سوری را در کمپ مرسین دستگیر کرد، البته حدود یک هفته در کمپ‌ها و دفاتر مختلف در ترکیه بود.

او درباره دیدار با دخترش گفت: چند ماه بعد دخترم را دیدم، او را در آغوش گرفتم و بوسیدم، او را مقصر دانستم و از غزال خواستم به زندگی برگردد. غزال به اشتباه خودش اعتراض نکرد. پذیرفته. جریان ورود ترکیه را که پرسیدم غزل تعریف کرد: شبی که از خانه خارج شدم در تهران به سه نفر که ایرانی بودند تحویل دادند که دو نفر از آنها مرا اذیت می کردند، گفت یک شب در تهران ماندم و بعد از آن. این مرز هوی را ترک کرد. آنها قاچاقچی هستند و فقط پول را می دانند و عبدالجامونگ (سوری) به آنها پول می دهد.

پدر غزال در پاسخ به این سوال که اگر عبد جامونگ واقعا غزل را دوست داشت باید با این قاچاقچیان برای سوء استفاده از دختر شما برخورد می کرد؟ او گفت: «مگر اینها به این چیزها علاقه نداشته باشند، عبدالجومونگ هم از ترس دولت ترکیه و گرفتار نشدن دخترم را به عقد او در می آورد و با او ازدواج می کند.» قبل از اینکه به ترکیه برویم، برایمان کارها مشخص شد. عبد جامونگ که در ابتدا با ارسال عکس هایی از ما و دامادمان ما را عصبی کرد. من به غزال گفتم با تو اینطور رفتار کند یا به غزال گفتم بچه را سقط کن. یادت هست که غزل در را برایت قفل کرد؟ به او گفتم این کار را بکند. این رفتار ما را خیلی عصبی کرد، دو بار قول داد که اگر فلان مبلغ را واریز کنی، دخترت را پس می دهم.اما غزل را پس نداد. وقتی به او گفتیم این دختر ازدواج کرده و بچه دارد، چرا زندگی او را خراب کنیم! گفت: غزل مرا دوست دارد، اگر دوست نداشت به ترکیه نمی رسید. ما عبدالجومونگ را در ترکیه ندیده ایم، اما می دانیم که او دستگیر شده است.
پدر غزال ادامه داد: بعد از این ماجرا مادرش از شدت ناراحتی چیزی نگفت و بیمار است.

وی در پاسخ به این سوال که آیا امکان موافقت و اهدای خون غزل وجود دارد، گفت: حالم خوش نیست، خیلی ناراحتم و از سجاد گلایه کردم.

دیدگاهتان را بنویسید