وزیر آموزش و پرورش در جایگاه نیروی امنیتی و ارعاب به جای همکار/ عدم اراده برای حل مشکلات

وزیر آموزش و پرورش در جایگاه نیروی امنیتی و ارعاب به جای همکار/ عدم اراده برای حل مشکلات

روز جدید سلمان موسوی فعال صنفی معلمان در تحلیل اعتراضات معلمان گفت: وزیر آموزش و پرورش در نقش همکار، مدیر و فردی که وظیفه حمایت و همراهی معلمان را بر عهده دارد نیست، بلکه در جایگاه نگهبانی و نیروی ارعاب و تهدید قرار دارد. و می ترساند!

سید سلمان موسوی از فعالان صنفی معلمان در یادداشتی که برای رویداد۲۴ فرستاده است، نوشت: آنچه این قشر بزرگوار فرهنگی را به خیابان ها کشاند، علاوه بر خاستگاه تاریخی آن، بدبختی ها و فجایعی بود که شاهد و شاهد آن بودیم.

علاوه بر غارت نقش و جایگاه آموزش و پرورش در ایران و خالی کردن این رسالت از محتوا و به حاشیه راندن معلمان در تولید محتوای فکری و فرهنگی و نیز غارت اصالت و خشکاندن ریشه این نهاد می تواند مشکلات داخلی را تحت تاثیر قرار دهد. ناآرامی وی به بلاتکلیفی بازار سرمایه گذاری، بحران مسکن و خودرو و سایر مشکلات و مسائلی اشاره کرد که نه تنها معلمان، بلکه سایر اقشار جامعه را نیز نسبت به گذشته آسیب پذیرتر کرده است.

بنابراین هر یک از این مشکلات به خودی خود می تواند مایه ناامیدی شهروندان به ویژه معلمان منطقه باشد. از سوی دیگر الزام قانونی و درخواست معلمان در اجرای طرح رتبه بندی معلمان که از حمایت قانون و حمایت آن برای اجرا برخوردار است، اگرچه در این شرایط نمی تواند معجزه کند، اما شفابخش و تسکین موقت است. زندگی روانی و زیستی معلمان. حال این سوال پیش می آید که چرا معلمان خیابان را برای بیان مطالبات خود انتخاب کردند؟

متأسفانه تفکر حاکم بر ساختار اجرایی و مدیریتی کشور به گونه‌ای تعریف و تنظیم شده است که هر فردی در مراحل ارتقاء و ارتقای جایگاه شخصی خود، در زمان حضور، وظایف و مسئولیت‌های خود را در اولویت قرار می‌دهد. در رسالت اصلی و اصالت اثر. در مقابل مخاطب فراموش می شود که باید مدافع و پشتیبان در حل مشکلات و مشکلات او باشد.

وقتی وزیر آموزش و پرورش نه در نقش همکار، نه در نقش مدیر اجرایی و نه فردی که وظیفه حمایت و همراهی معلمان را دارد، بلکه در جایگاه نیروی محافظ و ارعاب و به جای همدلی و هماهنگی با معلمان است. سیستمی که حیثیت و حیثیت او را توسط معلمان سلب می کند، تهدید و ارعاب می کند و طبیعتاً نه تنها معلمان، بلکه سایر اقشار جامعه را نیز به خیابان می کشاند، زیرا گوش شنیدن و اراده ای برای حل مشکلات و پیگیری نمی بیند. خواسته ها.

اما نحوه برخورد با این تحرکات و اعتراضات مدنی که معلمان با بلوغ و بلوغ رفتاری نشان می دهند نیز جای بحث دارد. مایه تاسف است که تجربه چندین ساله رژیم در برخورد با مسالمت آمیزترین حضور در خیابان ها همیشه خشونت آمیز بوده و هزینه زیادی برای نخبگان داشته است. این قیمت گزاف نه تنها نتوانسته نرخ بهره و سود برابر را به همراه داشته باشد، بلکه باعث کاهش سرمایه اجتماعی، کاهش اعتماد و کاهش امید به اصلاح و بهبود در افق آینده شده است.

اکنون شاهد این خشونت رفتاری و برخوردهای امنیتی این بار با معلمان فهیم و حرفه ای هستیم. آیا می توانید مانند گذشته به راحتی حریم و حرمت این کارمند را مشخص کنید و آنها را به طرق مختلف و با عناوین مختلف از صحنه حذف کنید؟ بی شک آخرین تحولات و تصمیم گیری ها و تصمیم گیری هایی که جامعه به ویژه در سال های اخیر از خود نشان داده است، نه تنها معلمان، بلکه تفکر و تفکر حاکم در عرصه های مختلف سیاسی- اجتماعی و اقتصادی ایران را در مواجهه با روحیه مشترک نشان می دهد. ارتباط بین فکری تا پدیده ها و موضوعات. معلمان با حرکت و حضور خود در خیابان پیام های متفاوتی به جامعه و دولت دادند. پیام اول این است که معلمان نبوغ و عقلانی و مطالبه‌گرایانه خود را از مراقبت افراد و گروه‌ها جدا کرده و با تکیه بر اعمال اراده‌محور در جهت تحقق خواسته‌ها و شعارهای خود گام‌های خودگردان و خودمحورانه برداشته‌اند.

درس دیگر معلمان به فعالان مدنی و سیاسی این بود که با تکیه بر سرمایه اجتماعی و حضور همه جانبه مردم به عنوان پشتوانه ای قوی می توان ظرفیت و پتانسیل بهتری برای هرگونه تغییر و اصلاح در امور ایجاد کرد.

حضور مسالمت آمیز و مطالبات مدنی معلمان نشان داده است که صندوق رای به تنهایی نمی تواند به ریشه کنی ناکارآمدی، فساد، سوء مدیریت و فقر در اشکال مختلف فرهنگی، فکری و اقتصادی کمک کند. معلمان از کلاس درس به خیابان ها آمدند تا به معیشت خود اعتراض کنند تا جامعه ای را دیکته کنند که خشونت پرهیز، آزادی و مطالبه گری را رعایت کند.

دیدگاهتان را بنویسید