وزیر شعار داد؛ وزیر گرایش برنامه …

وزیر شعار داد؛  وزیر گرایش برنامه …

روز جدید : در حالی که زمزمه هایی مبنی بر ترمیم کابینه به گوش می رسید و نمایندگان مجلس خواستار استیضاح برخی وزرا از جمله حجت عبدالملکی وزیر کار و رفاه اجتماعی شده بودند، سرانجام وی از ریاست جمهوری استعفا داد و رئیس جمهور نیز با استعفای وی موافقت کرد. اخبار ضد و نقیضی درباره علت استعفای وی منتشر شده است که مهمترین آن اختلاف عبدالمالکی با تیم اقتصادی دولت بود. آنچه در این زمینه مهم است این است که آیا تغییرات در دولت به همین صورت خواهد بود یا استعفای عبدالمالکی در آینده برای برخی دیگر از وزرا تکرار خواهد شد. آرمان ملی برای تحلیل و بررسی این موضوع با علی صوفی، وزیر تعاون دولت اصلاحات گفت وگو کرد. صوفی معتقد است: از اظهارات و اقدامات برخی وزرا از جمله عبدالملکی به خوبی دریافتیم که رویکرد برخی وزرا برنامه ای نیست و جنبه شعاری و احساسی دارد. نکته مهم دیگر این است که در انتخاب اعضای کابینه سهمیه اصولگرایان وجود داشت و برخی وزرا سهمیه طیف خاصی از جریان اصولگرا بودند. من معتقدم عبدالملکی یکی از وزرایی بود که با سهمیه وارد کابینه شد. دفتر آقای رئیسی متکی به تجربه گرایی نبود. او در دفترش از افرادی استفاده نکرده که در گذشته تجربه مدیریتی داشته باشند، اما اکثر کسانی که وارد دفتر می شوند جوان و کم تجربه هستند. از سوی دیگر، انتخاب اعضای کابینه نیز متاثر از مسائل سیاسی بود و به همین دلیل افراد منتخب در حوزه کاری خود تجربه ای نداشتند یا اگر هم داشتند آنقدر بزرگ نبودند که بتوانند برای چالش های جامعه راه حل پیدا کنند. «نتیجه این گفتگو را در ادامه بخوانید.

با استعفای حجت عبدالملکی از وزارت کار و رفاه اجتماعی، اولین نخست وزیر از سمت خود استعفا داد. با این حال گمانه زنی های مختلفی در مورد تغییر کابینه وجود داشت. دلیل رفتن عبدالمالکی چه بود؟ فکر می کنید کابینه همچنان با تغییرات دیگری سنگینی می کند؟

کابینه آقای رئیسی با رویکردی که وی در انتخابات ریاست جمهوری داشت انتخاب شد. رویکردی که در انتخابات داشتند غیرحرفه‌ای بود، زیرا با رقیب جدی روبرو نبودند و اکثراً از نظر ایدئولوژی کاندیدای ریاست جمهوری بودند. حضور مردم در انتخابات برای تشکیل یک پایگاه اجتماعی قوی برای دولت در میان اقشار مختلف مردم کافی نبود. شرایط به گونه ای بود که آقای رئیسی به خود زحمت نمی داد مردم را متقاعد کند که به او رای دهند. به همین دلیل در شرایط بحران های اجتماعی به ویژه بحران های اقتصادی و معیشتی، دولت با چالش های برنامه ریزی مواجه است و می بینیم که علیرغم شعارهایی که در ایام انتخابات درباره تورم و وضعیت معیشتی مردم سر داده شد، در عمل هزینه ها بالا رفته است. مشکلات اقتصادی عمیق تر شده است. آقای رئیسی معتقد است که مشکلات اقتصادی مردم داخلی است و نباید مشکلات داخلی را به سیاست خارجی مرتبط کرد. به همین دلیل تلاش او برای بهبود مدیریت داخلی کشور بود. اما اینطور نیست زیرا رویکرد دولت سیزدهم برنامه محور نیست. از سوی دیگر هیچ برنامه ای از سوی دولت برای انتخاب اعضای کابینه وجود نداشت. این موضوع به ویژه در مورد تیم اقتصادی دولت وجود داشت و شاهد بودیم که هیچ هماهنگی بین تیم اقتصادی دولت وجود نداشت و شایعات استعفای عبدالملکی نشان می دهد که یکی از دلایل اصلی استعفا عدم هماهنگی تیم اقتصادی بوده است. انتظار مردم از دولت این بود که موج تورمی را که در دولت روحانی در جامعه ایجاد کرده بود متوقف کند و پس از مدتی شرایط تغییر کند و قیمت ها شروع به کاهش کند. اما در عمل این اتفاق نیفتاد.

چرا این اتفاق نیفتاد؟

از اظهارات و اقدامات برخی وزرا از جمله عبدالملکی به خوبی متوجه شدیم که رویکرد برخی وزرا برنامه ای نیست و جنبه شعاری و احساسی دارد. نکته حائز اهمیت دیگر این است که در انتخاب اعضای کابینه سهمیه اصولگرایان و برخی وزرا سهمیه طیف خاصی از جریان اصولگرا بودند. من معتقدم عبدالمالکی یکی از آن وزرا بوده است. دفتر آقای رئیسی متکی به تجربه گرایی نبود. او در دفترش از افرادی استفاده نکرده که در گذشته تجربه مدیریتی داشته باشند، اما اکثر کسانی که وارد دفتر می شوند جوان و کم تجربه هستند. از سوی دیگر، حرفه ای گری در انتخاب اعضای کابینه نیز تحت تأثیر مسائل سیاسی قرار گرفت و به همین دلیل منتخبان در زمینه کاری خود تجربه چندانی نداشتند و یا اگر هم داشتند، آنقدر قوی نبودند که راه حلی برای آن بیابند. چالش های جامعه این امر به ویژه در مورد تیم اقتصادی دولت وجود داشت. آقای عبدالملکی از جمله افرادی بود که با این رویکرد وارد کابینه شد و یکی از مهم ترین وزارتخانه های اقتصادی دولت را بر عهده گرفت. وقتی وزیری با میل به مشارکت و بدون تجربه و تخصص کافی روی کار می آید، نوع نگاهش به جایگاهش متفاوت است. به همین دلیل وقتی وزارت را به دست گرفت، اقوام و دوستان خود را منصوب کردند و از طرفی بدون حساب و کتاب روسای وزارتخانه را برکنار کردند.

در مورد سایر وزارتخانه ها هم همینطور بود؟

تا جایی که من می دانم انتخاب معاونان وزیر در دولت برای وزرا نیست. کمیته ای در دولت وجود دارد که وظیفه عزل و انتخاب مدیران را بر عهده دارد. اکثر این مدیران افرادی هستند که سلایق سیاسی متفاوتی نسبت به دولت دارند. وزرا برخی از مدیران را برکنار می کنند اما کمیسیونی وجود ندارد که بر اساس شایسته سالاری عمل کند و افراد واجد شرایط را جایگزین کند. به همین دلیل، این احتمال وجود دارد که این اخراج ها و نصب ها در نهایت منجر به ناکارآمدی دولت شود. دولت باید تلاش کند آنها را به گونه ای حذف و نصب کند که در نهایت کارایی دولت را افزایش دهد. دولت باید از مدیرانی استفاده کند که در کارنامه خود تحرک و پویایی ایجاد کنند و بتوانند به خوبی ماموریت هایی را که به مجموعه خود محول شده انجام دهند. برخی از وزرا با برکناری مدیران خود را تغییر نمی دهند و حتی در مواردی سرپرست جایگزین می کنند. این وضعیت در استان ها نیز وجود دارد و استانداران برخی از استانداران را برکنار می کنند و به جای آن از ناظر استفاده می کنند. عبدالملکی در زمان تصدی این وزارتخانه تعداد زیادی از مدیران را برکنار کرد و این نشان می دهد که او به فکر کار نیست بلکه به فکر منافع سیاسی خود است. البته او این رویکرد را در میان اصولگرایان احمدی نژاد توسعه داد. زمانی که به ریاست جمهوری رسید، انگار در کشوری انقلابی بود، همه مدیران اصلاح طلب و ناسازگار را در وزارتخانه ها و نهادهای مختلف برکنار کرد و تعداد زیادی از مدیران را به یکباره استخدام کرد.

تکرار رویکرد احمدی نژاد در عزل و نصب مدیران دولتی چقدر جدی است؟

احمدی نژاد بدعت جدیدی را در بین روسای جمهور مطرح کرده و با مدیران ناسازگار به گونه ای برخورد کرده است که همه مدیرانی که با او مخالف هستند باید خانه نشین شوند. نتیجه چنین وضعیتی خالی شدن عرصه حاکمیتی کشور توسط مدیران متخصص و متعهد بود. در دولت آقای هاشمی اینطور نبود. وی معتقد است که هر دو جریان سیاسی کشور باید در دولت حضور داشته باشند و از این رو از نیروهای توانمند هر دو جریان سیاسی برای افزایش اثربخشی دولت خود استفاده می کنند. هدف او تلاش و کوشش برای توسعه و پیشرفت کشور بود. رویکرد ایشان نشان می‌دهد که آقای هاشمی روی کار حساس‌تر بود تا حساسیت سیاسی به اعضای کابینه. این وضعیت در دولت اصلاحات تا حد زیادی رصد می شد و حساسیت رئیس دولت اصلاحات انتخاب مدیران بر اساس شایسته سالاری بود. اما باید بپذیریم که دولت اصلاحات سیاسی تر از دولت آقای هاشمی بود و توسعه سیاسی بیشتری را در دستور کار خود قرار داد. دولت آقای روحانی نیز همین رویکرد را دنبال می کند. او در دولت اول خود بسیار موفق بود، اما در دولت دوم نتوانست رضایت مردم را جلب کند. اما ماهیت دولت سیزدهم متفاوت است و رویکردی که این دولت در انتخاب مدیران در پیش گرفته با روسای جمهور نامبرده متفاوت است و بیشتر به دولت احمدی نژاد شباهت دارد. من معتقدم آقای رئیسی انسان دلسوزی است و واقعاً برای حل مشکلات کشور تلاش می کند. شاید دلیل اصلی حضور در انتخابات همین باشد. اما دلسوز بودن برای اداره کشور کافی نیست، بلکه نیازمند استفاده از نیروهای متخصص، موثر و توانمند است. حکمرانی کار بسیار دشواری است. اما در شرایط کنونی کشور در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی با چالش های جدی مواجه است و از این رو کار برای دولت سخت خواهد بود. یکی از رویکردهای اصولگرایان رفع حساسیت هایی است که در موضوعات مختلف ایجاد می شود.

دیدگاهتان را بنویسید