پاکستان عامل روابط چین و عربستان سعودی است

پاکستان عامل روابط چین و عربستان سعودی است

سفر شی جین پینگ، رئیس جمهوری خلق چین به خاورمیانه و امضای قراردادهایی با عربستان سعودی و امارات متحده عربی، برخی را به این تحلیل واداشت که این چین است که به خاورمیانه روی آورده است. برخی نیز این تحلیل را ارائه می دهند که اعراب در غیاب حضور آمریکا در منطقه به دنبال جایگزین دیگری هستند تا امنیت خود را تضمین کنند و عملا دست تهران را در معادلات خاورمیانه با حضور چین در منطقه گره بزنند. به نظر می‌رسید که هیچ‌کدام از این تحلیل‌ها نباید مورد توجه قرار گیرد، زیرا چین تصمیم گرفت به حیاط خلوت آمریکا بیاید و در واقع با آنچه که توسط ایالات متحده تحت عنوان سیاست مهار چین طراحی می‌شود، مخالفت کند. این راه حل سال ها پیش در آفریقا آغاز شد و طرح دوم آن برای خاورمیانه تئوریزه شد و اکنون چین قصد دارد بخش خاورمیانه از این سیاست را اجرا کند. البته در این بین چین تصمیماتی گرفته است که شاید به مذاق تهران خوش نیاید چرا که قرار بود پکن قراردادی 25 ساله به ارزش 400 میلیارد دلار با تهران امضا کند اما با رقیب منطقه ای خود ایران قراردادی 35 میلیارد دلاری امضا کرد. گفتگوی «آرمان ملی» با عبدالرضا فرجی راد، دیپلمات و کارشناس روابط بین الملل. فرجیراد معتقد است: به هر حال چین تصمیم به همکاری با عربستان گرفته است و این تهران است که نباید اجازه دهد عربستان جایگزین چین شود. ایران باید موقعیت ژئوپلیتیک خود را بشناسد و بر اساس آن موقعیت با جهان روابط اقتصادی برقرار کند.

سفر اخیر شی جین پینگ رئیس جمهور چین به خاورمیانه و عربستان سعودی و امضای معاهده با اعراب را چگونه ارزیابی می کنید؟

از حدود یک دهه پیش، چینی ها طوری رفتار می کنند که گویی عربستان سعودی برای آنها در خاورمیانه مهم است. چین یک سیاست بلندمدت در ذهن دارد که به گونه ای تعریف شده است که با استراتژی ایالات متحده آمریکا علیه چین که تحت عنوان استراتژی مهار چین منتشر شده است، در تضاد است. بر اساس این استراتژی، آنها قصد دارند بر انرژی جهان مسلط شوند. آمریکایی ها به شدت با چین در خلیج فارس بازی می کنند. از سوی دیگر، سعودی ها و اماراتی ها در یکی دو دهه گذشته از آمریکایی ها دلسرد شده اند و به آنها بی اعتماد هستند. این بی اعتمادی شامل وضعیت دموکرات های دوره اوباما و جمهوری خواهان پس از ترامپ نیز می شود. در جنگ یمن نیز ثابت شد که آمریکا آمادگی ورود به درگیری به نفع عربستان را ندارد. از این منظر چینی ها یک استراتژی بلندمدت در پیش گرفتند که اولا انرژی خود را برای مدت طولانی تامین کنند و ثانیا با بستن قرارداد با اعراب مقداری از پولی را که برای خرید انرژی پرداخت می کنند پس می گیرند. . چینی ها با نفوذ به این کشورها، پولی را که اعراب بابت خرید انرژی از چین دریافت کرده اند، به بهانه های مختلف از جمله تامین نیازهای خود، پس می دهند. چینی ها قبلا وارد این بازی شده اند.

چرا اعراب ناگهان تصمیم گرفتند شرکای استراتژیک خود را تغییر دهند و به شرق روی آورند؟

اعراب منطقه دیگر تنها به آمریکا و اروپا متکی نیستند. آنها می خواهند بین چین و غرب در سیاست خارجی تعادل ایجاد کنند. اعراب برای خود یک استراتژی بلند مدت آماده کرده اند. از سوی دیگر، نوعی رقابت برای توسعه در بین کشورهای عربی به ویژه در میان کشورهای امارات، عربستان سعودی و … وجود دارد، به طوری که این کشورها در حال حاضر از فناوری روز دنیا برای ساخت شهرهای هوشمند خود و افزایش رفاه خود استفاده می کنند. اجازه دهید اعراب تولید تسلیحات مشترک و ایجاد نیروگاه هسته ای را در نظر بگیرند. اعراب آشکارا اعلام می کنند که اگر قرار است به کشوری انرژی بدهیم، باید از آن کشور برای رسیدن به برنامه های توسعه خود استفاده کنیم. در اینجا منظور آنها کشور چین است.

مشکل اینجا سرمایه گذاری است. چرا سرمایه گذاری چین در کشورهای عربی سریعتر از سایر نقاط جهان در حال افزایش است؟

سرمایه گذاری چین در کشورهای عربی ارزان تر است و چینی ها به دلیل فناوری که به دست آورده اند، پروژه را سریعتر و به موقع تحویل می دهند. از سوی دیگر مشکل حقوق بشری برای اعراب ایجاد نمی کنند. این در حالی است که در سال های اخیر آمریکایی ها در رویارویی با عربستان به مسائل حقوق بشری توجه کرده اند.

چرا اعراب به شریک ایران در منطقه نزدیک شدند؟

اعراب معتقدند که ایران بیش از گذشته به چین نزدیک می شود. به خصوص زمانی که قرار بود توافق هسته ای امضا شود، ایران یک قرارداد 25 ساله با چینی ها امضا کرد. این قرارداد همه را از اعراب گرفته تا کارشناسان داخلی به این نتیجه رسانده است که این قرارداد در نهایت با ایران امضا خواهد شد. از این منظر اعراب سعی کردند کار اقتصادی را با چین آغاز کنند. چون فکر می کردند ممکن است توافق با تهران تکمیل نشود. عرب ها چینی ها را تشویق می کنند که اگر قرار است با ما قرارداد سودآور و بلندمدت ببندید باید سرمایه گذاری در ایران را کنار بگذارید. چین چندین سال است که نشست‌های چین و عربی را در پکن برگزار می‌کند و برخی از این نشست‌ها در منطقه خلیج فارس نیز برگزار می‌شود و در نهایت دو کشور به توافق رسیدند که چین منافع اعراب و کشورهای حاشیه خلیج فارس را در نظر بگیرد. عرب ها به طور کلی. من اولویت دارم که اعراب نسبت به آمریکا کاری انجام ندهند که چین را متضرر کند و در واقع دوست صمیمی اعراب تلقی شود.

آیا معتقدید چین به نوعی قرارداد 25 ساله با ایران را تعلیق کرده است و این توافق منجر به معاهده نمی شود؟

ظاهرا چین قرارداد 25 ساله با ایران را کنار گذاشته است. سیاست خارجی چین به سمت اقتصاد است. از این منظر، چین اعراب را انتخاب کرده است، زیرا در ایران چشم اندازی برای ادامه مسیر خود با ایران نمی بیند. نه توافق هسته ای حاصل شده، نه پولی در ایران وجود دارد، نه برنامه توسعه دقیقی اجرا می شود و نه سیستم بانکی ایران باز است. در واقع معاهده ای که چین با کشورهای عربی می بندد یک معاهده و یک اقدام راهبردی است. یادآور می‌شویم که ایران در حال حاضر هیچ توافق اقتصادی با چین ندارد و آنها تنها بر حفظ روابط با یکدیگر در آینده توافق کرده‌اند. این توافق هیچ سود اقتصادی ندارد، اما چین با سعودی ها قراردادی به ارزش 35 میلیارد دلار امضا کرده است و اگر به زیر آن برسد، باید هزینه آن را بپردازد.

اگر معاهده ای وجود ندارد، پس چرا مقامات تهران بر روابط اقتصادی با چین اصرار دارند؟

ایران در حال حاضر بیش از 90 درصد از صادرات نفت خود را به چین می فروشد. چین بزرگترین مصرف کننده نفت در جهان است. در حال حاضر بخش قابل توجهی از نفت مورد نیاز چین توسط عربستان سعودی تامین می شود. البته چین کار راهبردی خود را با عربستان سعودی و کشورهای منطقه خلیج فارس انجام می دهد و حرف های اعتمادساز خود را برای آنها می زند و بر اساس نیاز خود و البته در شرایط فعلی که ایران با تحریم مواجه است، از ایران نفت می خرد. شاید آنچه آنها ارائه می دهند همان چیزی باشد که تهران به آن نیاز دارد.

درست است که چین نوعی نگاه استراتژیک به خاورمیانه پیدا کرده است، اما در نهایت با علنی کردن این دیدگاه در سیاست خارجی به دنبال چه چیزی است؟

پاسخ به این سوال مستلزم بررسی دقیق تری از فعالیت های چین در منطقه است. به نظر می رسد نباید نقش پاکستان را در این بخش نادیده گرفت. چین قرار است 60 میلیارد دلار در پاکستان سرمایه گذاری کند و تاکنون 12 میلیارد دلار سرمایه گذاری شده است. تمرکز این سرمایه گذاری گوادر، بندری در جنوب پاکستان در دریای عمان است. بدین ترتیب دریای عمان و شمال اقیانوس هند به خلیج فارس متصل می شوند. همان بندر گواداری که چین از طریق آن مرزهای غربی خود را به اقیانوس هند متصل می کند، در چند سال آینده به مرکزی برای استقرار انواع کشتی های چینی از کشتی های جنگی گرفته تا کشتی های تجاری و حتی زیردریایی های چینی تبدیل خواهد شد. کشوری که چنین ایده بلندمدتی دارد در حال ایجاد پیوندی با متحدان عرب پاکستان است که خلیج فارس را به اقیانوس هند وصل می کند، خلیج فارس، جایی که چین رقابت استراتژیک و ژئوپلیتیکی با غرب و ایالات متحده دارد. دولت ها و چین قصد دارند از این مسیر برای مقابله با سیاست های ضد چینی آمریکا استفاده کنند. در سمینارهای چینی شرکت کردم و با آنها صحبت کردم.

در این شرایط ایران باید چگونه رفتار کند تا سهم خود از معادلات منطقه را از دست ندهد؟

ایران نباید در این مورد متضرر شود. چین تصمیم به انجام یک کار راهبردی بزرگ گرفته و تصمیم نهایی خود را گرفته است و این تصمیم فقط برای منطقه خلیج فارس نیست، بلکه برای دریای عمان و شمال اقیانوس هند نیز هست. در واقع چین با این اقدام اعراب را در شمال اقیانوس هند به هم متصل می کند. وی در حال حاضر به نام همکاری اقتصادی با کشورهای منطقه فعالیت می کند. در آینده کارهای استراتژیک اقتصادی و نظامی انجام خواهد داد. بنابراین اکنون نیز می بینیم که او در حال ساخت یک شهر نظامی در امارات است که آمریکا نیز در مورد آن هشدار داده است. دارد موشک بالستیک مشترک با عربستان می سازد و کارهای دیگر را در خفا انجام می دهد و فراموش نکنیم که تل آویو هم پشت این قضیه است. یعنی از زمانی که اعراب زیر میزی و استراتژیک با تل آویو شروع به کار کردند، راحت تر به سمت چین حرکت کردند و تل آویو هم در این زمینه از آمریکا اخطار دریافت کرد، اما او به آن گوش نکرد و دارند می روند. مثل اعراب و این بدان معنا نیست که تل آویو، ریاض و ابوظبی با آمریکا قطع شده اند، بلکه آنها قصد دارند سیاست مستقل تری داشته باشند، به آمریکا و توافقی که با ایران بسته شده است اعتماد ندارند. منجر به کاهش اعتماد اعراب به آمریکا شد.

البته توافق هم روی هواست؟

آمریکایی‌ها همچنان به دنبال توافق با تهران هستند، اگرچه کار سخت‌تر می‌شود و هیچ آمادگی در ایالات متحده برای مقابله با تهران وجود ندارد، مگر اینکه ایران اقداماتی را انجام دهد که احتمالاً موضع آمریکا را تغییر دهد، که تهران قبلاً اعلام کرده است که به دنبال آن است.

تقابل چین با ایران و همچنین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را چگونه ارزیابی می کنید؟

چین تصمیم راهبردی برای همکاری با عربستان گرفته و نمی‌خواهد با ایران به بن‌بست برسد، اما کشورهای عربی جنوب خلیج فارس را به عنوان اولویت خود انتخاب کرده و طبیعتاً برای طرف مقابل اعتمادسازی کرده و پیامی را منتقل می‌کند. به آنها که تا آنجایی که روابط اقتصادی با اعراب مشخص است، طبیعتاً باید مواضعی نیز اتخاذ کند. البته چینی ها اعلام کردند که معاون وزیر امور خارجه چین به تهران خواهد آمد و توضیحاتی را ارائه خواهد کرد. چین همیشه توضیحاتی می دهد و می گویند که شی جین پینگ این حرف ها را زده تا پروژه ها را از عربستان بگیرد، اما مهم این است که چینی های منطقه اولویت خود را عربستان سعودی قرار داده اند و سیاست خارجی آنها اقتصاد محور است و آنها هم این حرف ها را می زنند. نمی توانند اقتصادی محور باشند البته قصد دارند با ایران هم کار کنند. ایران با آمریکا مخالف است، اما آنها به دنبال توسعه روابط با عربستان هستند.

دیدگاهتان را بنویسید