پیشنهادی متفاوت از رسانه های اصلاح طلب به سیاستمداران ایرانی

در بخشی از این یادداشت آمده است: تحریم ظالمانه بر کشور و ملت تحمیل شده است. لازمه چنین شرایطی حرکت به سمت همگرایی و پرهیز از تفرقه و واگرایی است. این مهم شامل مجموعه مدیریت و مردم می شود. تفاوت ها هم در ساختار سیاسی و هم در حوزه اجتماعی محسوس است.

دلیل اصلی ما در این شرایط این است که نتوانسته ایم یک گفتمان سیاسی متحد کننده در مورد سازگاری ایجاد کنیم. برعکس، ما به سمت درگیری های گفتمانی و مبارزه کور برای قدرت پیش می رویم.

گرایش رسانه ملی به عنوان سخنگوی اصلی دولت، مسیر «دیگرسازی» یا «مجوزیت» را طی می کند.

از سوی دیگر، مخالفان نتوانسته اند اعتماد لازم را برای طرف مقابل خود به دست آورند. مخالفان گفتمان رسمی در درون خود دچار افراط و تفریط شده اند که خود دچار نوعی گسست و واگرایی و فراتر از مرزها شده است.

در منظر نظریه سازگاری ملی، مخالفان گفتمان رسمی باید در هر حال مشارکت در جرم اختلاف را مد نظر قرار دهند. مشکل اصلی اما این است که بخش‌های تأثیرگذار حکومت بر طبل اختلاف، تجزیه‌طلبی سیاسی و شکاف مفهومی می‌کوبند.

بنابراین در عرصه سیاسی نیاز مبرمی به تلاش برای توجیه سازگاری و همگرایی داریم و باید بدانیم که بدون نیروی متحد کننده ای که بتواند همه را به سازش برساند، هرج و مرج به شکلی مخرب تشدید خواهد شد.

منظور از سازگاری حفظ کثرات و دستیابی به قدرت همزیستی است نه یکسان ساختن آنها. مشکل اینجاست که اصولاً گفتمان «هماهنگی سیاسی» در کشور نداریم و ظاهراً لزوم آن را درک نمی کنیم. توجه به این امر بر عهده نظریه پردازان سیاسی است که بتوانند گفتمان سازگاری را به صورت مفهومی سامان دهند.

سازوکارهای قانونی و قانونی برای روشن شدن گفتمان سازگاری لازم است و من خودم به آن توجه کرده ام. اما این سازوکارهای قانونی کافی نیست. زیرا در ایران حقوق اساسی برای قدرت اعمال نشده است، بلکه قدرت از قانون استفاده کرده و از همان سازوکارهای قانونی برای ناسازگاری اجتماعی و سیاسی سوء استفاده می شود.

انطباق ملی هنوز به یک نظریه سیاسی تبدیل نشده است، چه رسد به اینکه به یک گفتمان مسلط در روند تاریخی تبدیل شود و در سراسر جامعه گسترش یابد. این خود نیازمند مهارتی برای زندگی اجتماعی، بلوغ سیاسی خردمندانه و عاقلانه و مبتنی بر تجربه طولانی زندگی سیاسی است که اکثر جریان های سیاسی ایران چه در داخل و چه خارج از حکومت از آن بی بهره اند.

برعکس، تاریخ سیاسی ایران گروه هایی از جوانان و پیران نابالغ سیاسی را نشان می دهد که راه افراط و تفریط را در پیش گرفتند و یک شبه به دنبال تغییرات اساسی و حذف همه بودند. این یکی از ویژگی های بعد از مشروطه در ایران است. «حذف» به جای تطبیق سیاسی تئوریزه شده است. تئوری سازگاری ملی می تواند ما را به کثرت گرایی پرشور سال 57 بازگرداند و شور سیاسی و امید اجتماعی را بیدار کند و قدرت ملی ایجاد کند. البته این امر منوط به بررسی مفاهیم و ساختار حقوق اساسی در ایران است.

دیدگاهتان را بنویسید