کی گفته ایران رو بگیریم و بریم؟

روز جدید : مهاجرت ورزشکاران ایرانی در سال های اخیر شیب تندتری به خود گرفته است. حداقل مهاجرت «نخبگان ورزشی» به این شکل بوده و نسبت به دهه های گذشته افزایش چشمگیری داشته است. با این حال، این پدیده جدیدی نیست و مدت زیادی است که وجود داشته است. فضای مجازی و سرعت انتشار اخبار بیش از سال های گذشته به این فضا دامن زده است. این در حالی است که حتی اگر پدیده مهاجرت ورزشکاران تازگی نداشته باشد، مهاجرت قهرمانان و مدال آوران المپیکی ایران به حدی رسیده است که ناگفته نماند اتفاق خطرناکی است. ورزش ایران در سال های اخیر دو چهره بسیار مهم را از دست داده و برای هر یک از آنها آسیب های زیادی دیده است. کیمیا علیزاده، اولین و تنها زن مدال آور المپیکی ایران، یکی از این چهره هاست. او به هلند رفت و سپس به آلمان پناهنده شد. کیمیا در المپیک توکیو در همان بازی نخست نماینده ایران را شکست داد و در فاصله یک قدمی کسب مدال برنز فرصت تکرار درخشش خود را از دست داد.

چهره مهم دیگر سعید ملای است. قهرمان نامدار جودوی ایران که به دلیل سیاست موجود ورزشکاران ایرانی در رقابت نکردن با ورزشکاران اسرائیلی به آلمان مهاجرت کرده بود، در المپیک توکیو با پرچم مغولستان به مدال نقره دست یافت و به عنوان اولین ایرانی در این رشته صاحب مدال نقره المپیک شد. . می گویند افتخار مدال او نصیب مغول شد.

اگر کیمیا و سعید شخصیت های شناخته شده و در سطح قهرمانان المپیکی مهاجر از ایران بودند، دلایل آنها علاوه بر دغدغه ورزشی تا حدودی سیاسی بود. اما این مشکل برای بیش از 90 درصد ورزشکاران مهاجر ایرانی صدق نمی کند. بسیاری از آنها تنها به دلیل عدم حمایت مالی یا فراهم نشدن شرایط لازم از ایران مهاجرت می کنند. داستان برخی از این ورزشکاران گاهی بسیار غم انگیز است. چندی بعد یکی از شرکت کنندگان ملی ایران به دلیل دریافت ۵۰۰ دلار در ماه از ایران مهاجرت کرد. حادثه ای تلخ که شاید عمق فاجعه را به خوبی نشان دهد.
اکنون در چنین شرایطی که مهاجرت ورزشکاران افزایش یافته و در رسانه های مختلف دنیا بازتاب پیدا کرده است، انتظار می رود مسئولان عالی رتبه ورزش ایران با دقت و البته به شدت از مهاجرت بیشتر ورزشکاران از ایران جلوگیری کنند. برنامه ریزی هدفمندتر درست است که مهاجرت ورزشکاران نسبت به برخی اقشار زیاد نیست اما با توجه به اینکه قهرمانی آنها در مسابقات بین المللی بسیار خوب جلوه می کند اهمیت آنها دو چندان می شود.

انتظارات از مسئولین اما ظاهرا در حد حرف چرا که اخیرا ذبیح الله پورشیب قهرمان کشوری و قهرمان کاراته ایران که مدال های رنگارنگ زیادی کسب کرده است با حضور در برنامه سلام صبح باخیر از اتفاقی بسیار عجیب خبر داد. وی در سخنان خود به این موضوع اشاره کرد که یکی از مسئولان ورزش ایران در پاسخ به گلایه آنها برای رسیدگی به ورزشکاران گفته است که هر که می خواهد چمدانش را ببندد و با خیال راحت برود!

پورشیب در بخشی از سخنان خود می گوید: «خداوند شاهد است; امام حسین را دو رئیس فدراسیون و یکی دو ورزشکار دیگر می دیدند. نمی دانم این کارمند از حرف های من چه فهمید. به او گفتم که اصلا بازیکن نیست، مثلا یک ایرانی باید مربی برود. خب اگر پول کمتری به این مربی در ایران بدهید می ماند چون اینجا برایش بهتر است. حیف که این مرد سرمایه ماست چرا او را از کشورمان دور کنیم. گفت: برو، افتخار است، همه می روند، برو! وقتی این را گفت واقعا ناراحت شدم. با خودم گفتم باید با ورزشکاران بدتر از اینها صحبت کرد.»

خیلی عجیب است که یکی از مسئولان عالی رتبه ورزش بخواهد به جای حل مشکلات علناً ورزشکاران را به مهاجرت از ایران تشویق کند. جالب اینجاست که جایگاه این مرد یکی از مهمترین پست های ورزش این روزهای ایران است که ربط زیادی به ورزشکاران دارد.

در نگاه اول مشخص است که این مسئول باید عضو کمیته ملی المپیک ایران یا وزارت ورزش باشد. برای آشنایی بیشتر با این ماجرا کافیست به مطلبی که روز گذشته توسط یکی از روزنامه های مرتبط با صدا و سیما منتشر شده مراجعه کنید تا علامت سوال اول حذف شود. «جام جم» برای بررسی این موضوع از عنوان «خودگلی وزارت ورزش» استفاده کرد تا مشخص شود مقام مورد نظر در وزارت ورزش بوده است.

ردپایی نشان می دهد که مردی که پورشیب ها را به مهاجرت از ایران سوق داد، در گذشته سخنان بسیار تندی علیه ورزشکاران ایرانی پناهنده یا مهاجرت کرده است. نکته جالب اینکه در دوران مدیریت وی تعدادی از ورزشکاران ایرانی در گذشته مهاجرت کردند که در کارنامه چنین مقامی نیز دیده می شود. حالا واقعاً آن طور که قهرمان کاراته ایران می گوید، معلوم نیست این مسئول از صحبت های ذبیح الله چه حرفی زده است که به صراحت به او گفته که هرکس چنین اصطلاحاتی را نمی خواهد چمدان هایش را ببندد و از ایران برود! اگر چنین مشکلی دل این فرد است پس چه انتقاد تند به ورزشکارانی که قبلا ایران را ترک کرده اند چیست؟

واضح است که ورزشکاران ایرانی به ویژه ورزشکارانی که در رشته های غیرفوتبالی و انفرادی تمرین و تلاش می کنند، از نظر مالی و امکانات شرایط چندان خوبی ندارند. همین چند وقت پیش دو وزنه بردار ایرانی به همراه یک شناگر ایرانی مهاجرت و پناهندگی خود را از ایران اعلام کردند. قسمت غم انگیز ماجرا این است که هر سه از وضعیت تغذیه اردوی تیم ملی گلایه کردند!

حالا ورزشکاری که در چنین شرایط و سختی باید برای کسب مقام و مدال تلاش کند، مطمئناً انتظار حمایت های معنوی و مادی بیشتری را خواهد داشت. عجیب است که گاهی چنین حمایت هایی نه تنها اجرا نمی شود، بلکه به گفته ذبیح الله پورشیب، در موارد متعددی ورزشکاران ایرانی با الفاظ تند مجبور به مهاجرت از ایران می شوند. آنچه در داستان بحث برانگیز است این است که مشخصا هیچ انگیزه و شاید قدرتی برای برخورد با چنین مقاماتی که مدیریت خود را تمام نمی کنند و صرفاً صندلی خود را از جایی به جای دیگر جابه جا می کنند وجود ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید