آقای احمدی نژاد و خاتمی و روحانی کجایی؟

آقای احمدی نژاد و خاتمی و روحانی کجایی؟

روز جدید : سوال رایج این است که چرا اکثر فعالان اصلاحات در اعتراضات اخیر سکوت کرده اند؟ البته این سکوت مختص آنها نیست. دو رئیس جمهور سابق نیز همین سیاست را داشتند و بسیاری از اصولگرایان و آقایان قم نیز سکوت را ترجیح دادند.

روزنامه هم میهن نوشت: سوال رایج این است که چرا اکثر فعالان اصلاح طلب در اعتراضات اخیر سکوت کردند؟ البته این سکوت مختص آنها نیست. دو رئیس جمهور قبلی نیز همین سیاست را داشتند و بسیاری از اصولگرایان و آقایان قمی نیز سکوت را ترجیح دادند.

گرچه دلایل این سکوت ها در برخی موارد متفاوت است، اما در یک چیز مشترکند و آن اینکه هیچ کدام خود را مسبب چنین وضعیتی و موضع گیری نمی دانند و نمی توانند جانب معترضین را بگیرند. ، و نه می خواهند سمت سازه را اشغال کنند. در واقع بازی در این زمینه فراتر از توان آنهاست. هر موضعی که بگیرند به نفع اهداف سیاسی آنها نیست زیرا نمی توانند موضعی بگیرند که حداقل یکی از دو طرف را راضی کند.

در این بازی صفر و یک قطعا هر کدام از موقعیت های آنها از سوی دو طرف محکوم می شود و به میانه محکوم می شوند و این باعث ایجاد تفرقه حتی در بین هواداران خودشان می شود و آنها جرات بازی در میانه را نخواهند داشت و به آن افتخار کنید بنابراین، آنها با وجود تمام هزینه‌های اتخاذ موضع روشن، به سود سکوت ارزش بیشتری می‌دهند.

در این میان سکوت اصلاح طلبان تا حدودی متفاوت است. آقای خاتمی در ابتدا موضعی اتخاذ کرد که دولت دوست نداشت و معترضان به آن توجهی نداشتند. اما دلیل اصلی سکوت آنها را باید در ضعف استراتژیک آنها جستجو کرد. نقصی که نه برای مردم و معترضان و نه برای دولت رفع نشده است. اصلاحات در عمل و پس از سال 2008 تا حد زیادی پایه های خود را از دست داده اند. چرا؟ به این دلیل ساده که آنها ارتباط خود را با نسلی که 10 سال قبل از آن تاریخ به دنیا آمده بودند از دست دادند.

این نسل هیچ ارتباط عاطفی، اخلاقی، سیاسی و فکری با آنها ندارند و اساساً با یکدیگر بیگانه هستند. از این رو مرگ مهسا همان لحظه ای بود که این نسل بیگانه آنها را به میدان آورد و همه را از دولت گرفته تا نیروهای سیاسی مات و مبهوت کرد و این سکوت نتیجه مواجهه آنها با موقعیتی پیش بینی نشده است. شرایطی که احساس می کنند با میدان بیگانه شده اند و نمی دانند چه موضعی بگیرند، نه اینکه بدانند چه جایگاهی مناسب است، اما نمی خواهند آن را بگیرند.

این سکوت اختیار آنها نیست، بلکه وضعیت در سرنوشت آنهاست. آنها مانند موجودات هوازی هستند که اکنون در آب غوطه ور هستند و سیستم آنها برای جذب اکسیژن از آب آماده نیست. البته این وضعیت برای دولت هم وجود دارد. برایشان سخت تر است چون در میدان بودند و همه امکانات ارتباط با این نسل مانند تحصیل، دانشگاه، رسانه، پول و … را داشتند و در نهایت آنها را نشناختند و آنها را دشمن فریب خورده قلمداد کردند. بنابراین دولت در مقابل این حادثه سکوت اختیار کرد. مقابله با نیروهای امنیتی و انتظامی بیشتر شبیه یک رفتار و واکنش غریزی است تا یک موضع گیری متعارف سیاسی.

اکنون به جز برخی از تحلیلگران که توانسته اند مشکل و واقعه را درک کنند، سیاستمداران اعم از دولت و منتقدان و حتی براندازان هنوز نحوه مواجهه با این پدیده را درک نکرده اند، حتی اگر آن را درک کنند، نمی توانند موقعیت را اشغال می کنند، زیرا قرار دادن این تحلیل و درک در سیستم، تفکر و نتیجه گیری استراتژیک خودشان کاری است که زمان می برد.

دیدگاهتان را بنویسید