آقای مصباحی! لذت ملت یا درایت دولت؟

آقای مصباحی!  لذت ملت یا درایت دولت؟

مجیدرضا حریری رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین در واکنش به اظهارات مصباحی مقدم از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت: جناب آقای مصباحی مقدم! با احترام به اطلاع می رساند وعده غذایی عمومی در چین 4 وعده می باشد.

غلامرضا مصباحی مقدم یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: چینی ها به یک یا دو وعده غذا قناعت می کنند اما مردم ما اینطور نیستند.

غلامرضا مصباحی مقدم، یکی از اعضای هیئت امکان سنجی اخیراً با سایت جماران گفت و گو کرده و انتقاداتی را نیز نسبت به نکات معتبری که در این مصاحبه بیان کرده، مطرح کرده است:

چین 4 دهه رشد بیش از 10 درصدی را تجربه کرده است و توانسته کشوری به شدت فقیر با جمعیت زیاد را ترک کند و به کشوری تبدیل شود که رتبه دوم اقتصاد جهانی را دارد. بنابراین این نشان می دهد که ممکن است. چین ظرفیت ما را ندارد. موقعیت جغرافیایی چین موقعیت ما نیست. چین به خوبی وضعیت و شرایط ما نیست. موقعیت انرژی که ما داریم چین را ندارد. البته وضعیت جمعیتی که چین دارد را نداریم. این جمعیت راضی هستند، جمعیتی که به دو نفر یا یک وعده غذا در روز قناعت می کنند. این یک فرهنگ کاملا متفاوت است.”

کاملاً درست بگویم تو. طی 4 دهه گذشته، چین با رشد اقتصادی بالا و مستمر توانسته 800 میلیون نفر را از خط فقر خارج کند و تنها 3 سال پیش، 90 میلیون فقیر باقی مانده را طی 8 سال، یعنی روز پیروزی، از فقر مطلق خارج کرد. بر فقر مطلق، فقر جشن گرفته شد

چین؛ قبل از توسعه، مردم حتی کفش و لباس مناسب نداشتند، اما بعد از توسعه، پیشرفته ترین آسمان خراش ها و بهترین تکنولوژی را دارند.

البته عوامل زیادی در رسیدن به این نقطه روشن موثر بوده است، اما اولین و مهمترین دلیل این حرکت و پیروزی تاریخی، نگاه مقامات چینی به توسعه کشورشان است.

پس از مرگ مائو تسه تونگ در سال 1976 و در شرایطی که چین در فقر، فساد و ویرانی غوطه ور بود و صدها میلیون نفر به معنای واقعی کلمه نگران نان خود بودند، “دنگ شیائوپینگ” امور این کشور پهناور و پرجمعیت را مدیریت می کرد و به طور مطلق. بیچاره را در دست گرفت. او شعارهای ایدئولوژیک مائو را کنار گذاشت و همه شعارهای کمونیستی را با این شعار جایگزین کرد: «عمل تنها معیار حقیقت است».

برای دنگ در لبخند زدن به همکارانش در دولت و نظارت بر کار مسئولان فقط کارایی آنها اهمیت داشت. او توسعه صنعتی را در دستور کار قرار داد، صنعت و کشاورزی را مدرن کرد، به آرامی اصول اقتصاد آزاد را در چین پایه گذاری کرد و موفق شد مشکل تغذیه و پوشاک مردم خود را حل کند و تولید ناخالص ملی چین را تا سال 1980 دو برابر کرد.

وضعیت اسفبار مردم چین

در دوران حکومت شعاری مائو

اینکه آقای مصباحی مقدم رضایت مردم چین به یک یا دو وعده غذایی را یکی از دلایل توسعه چین می داند نیز از آن حرف های عجیب است، زیرا اگر قرار باشد با نخوردن آن را توسعه دهیم، در در سالهای اخیر باید شاهد بیشترین پیشرفت در ایران باشیم زیرا در آن سالها میزان مصرف گوشت، لبنیات، میوه جات و … در ایران در حال کاهش و کاهش است و حتی بهار امسال اعلام شد که حجم خرید مواد غذایی از سوی مردم نسبت به سال گذشته 30 تا 35 درصد کاهش یافته است و بالعکس. ، تعداد افراد ثروتمند چینی مدام در حال افزایش است و صرف یک یا دو وعده غذایی در چین مربوط به گذشته است و ما ایرانی ها هستیم که طبق آمار کمتر غذا می خوریم. جهت اطلاع جناب آقای مصباحی مقدم باید گفت که مصرف سرانه گوشت (قرمز، مرغ، ماهی) در ایران 34 کیلوگرم در سال و در چین بیش از 60 کیلوگرم است. یعنی چینی هایی که آقای مصباحی مقدم می گویند به یکی دو وعده قناعت می کنند، فقط از ایرانی ها بیشتر گوشت می خورند و دیگر مواد غذایی را کنار می گذارند! (آخرین آمار چین مربوط به سال 2017 است و ما آمار جدیدی پیدا نکردیم و این تعداد قطعاً در حال حاضر افزایش یافته است زیرا آمار واردات و تولید گوشت چین در آن سال ها افزایش یافته است).

راستی به قول آقای مصباحی مقدم و یارانش مردم ایران چقدر نباید بخورند تا کشورشان پیشرفت کند؟ و راستش غذاشون چطوره؟!

اگر چین آنقدر رشد کرده است که به تنهایی 10 درصد از جمعیت جهان را از فقر خارج کرده است، به این دلیل نیست که مردم هنوز یک یا دو وعده غذایی در روز می خورند. دلیل آن این بود (و هنوز هم هست) که برای مقامات چینی معیار اصلی بهبود شاخص های اقتصادی، سود ملی و غنی سازی کشور و رفاه مردم است.

به عنوان مثال، اگر مقامات چینی می دیدند که تحریم ها در کشورشان باعث فقر می شود، از طریق مذاکره و مبادلات کاری برای رفع تحریم ها انجام می دهند، نه اینکه به این موضوع افتخار کنند که پس از آن توانسته اند پول خود را از کره خارج کنند. چندین سال است که جنوب را به قطر منتقل کنید و تحت نظارت آمریکا غذا و دارو بخرید و آن را یک دستاورد دیپلماتیک یا یک گشایش اقتصادی بنامید!

آقای مصباحی مقدم به درستی به ظرفیت‌های ایران از جمله ذخایر ارزشمند زیرزمینی و موقعیت ایران برای ترانزیت غرب به شرق و شمال به جنوب اشاره کردند، اما نگفته‌اند که اینها به تنهایی منجر به توسعه کشور نمی‌شود، بلکه دیدگاه مدیریتی است که اگر توسعه گرا باشد از کویری مثل دبی می توان آن را توسعه داد، نه از بهشتی مثل ایران!

مثلاً در این میدان نفتی که مزیت نسبی ایران است، به دلیل سیاست خارجی پرتنشی که داریم، سال‌ها است که صنایع مرتبط به روز نشده و میلیاردها دلار ضرر یا عدم منفعت متوجه مردم شده است. ایران

یا مشکل ترانزیتی که آقای مصباحی مقدم به درستی به آن اشاره کردند، آیا این کار با نگاه به نقشه جغرافیایی کشور انجام می شود؟ آیا با وضعیت درآمدی این کشور (که تحت تاثیر سیاست خارجی ایران است) می توان از نیازهای اولیه فراتر رفت و زیرساخت های ترانزیتی بندری، جاده ای و ریلی را فراهم کرد؟

یا تصور کنید رانندگان خارجی در این مسیرها تردد می کنند و ناگهان متوجه می شوند که در این یکی دو هزار کیلومتری ایران، بر خلاف مسیر قبل و بعد از مسیر، نمی توانند از کارت های بانکی بین المللی استفاده کنند یا شبکه های ارتباطی آنها فیلتر شده است. هست و…!

لازم به ذکر است که دنیا منتظر این قطعه از کره زمین نیست و جایگزین مسیرهای ترانزیتی دیگر می شود. نمونه آن ترکیه است که منتظر ما نماند و با مقامات عراقی مذاکره کرد که ترکیه را از طریق بزرگراه سیلوپی – بصره به خلیج فارس متصل کند یا چین ایران را از جاده تاریخی ابریشم خارج کرد.

چه کسی باید آنها را انجام دهد؟ مردم بی غذا یا مسئولان کم دوستی و دغدغه توسعه و عادی سازی روابط با دنیا؟!

مصباحی مقدم درباره دلایل ناکامی ها گفت: اخباری که در ردیف وزرا داریم که مشخص است تغییرات را انجام می دهند و مشکلی وجود ندارد. در مقوله پارلمانی هم همینطور است. اما وقتی به سطح مدیرکل و معاونت می رسیم، تعداد آنها آنقدر زیاد می شود که یک دولت نمی تواند همه آنها را تغییر دهد و جایگزین کند. علاوه بر این، در هر دوره ای با هر روندی، دولت ها مهرکار می ساختند، یعنی. مهره کاشتند. بذرهایی که با دولت کاشته شد دیگر درست کار نمی کند و همراهی نمی کند و در نتیجه کار پیش نمی رود.

شکی نیست که ضعف حاکمیتی در همه سطوح گسترده است، اما اتفاقاً اگر قرار است گشایش حاصل شود، باید در نقاط بالاتر هرم حکمرانی و در راستای منافع ملی تصمیمات عملی اتخاذ شود. چه کاری می تواند انجام دهد

دوره کوتاه اجرای برجام را به یاد بیاورید. وقتی تصمیم درستی در رأس هرم گرفته شد، آثار مثبت آن در سراسر هرم گسترش یافت، از مدیران میانی گذشت و به توده مردم رسید و تورم تک رقمی شد. بنابراین می بینید که راه حل های مهم بالا موثرتر از اعدام در بدن هستند.

دیدگاهتان را بنویسید