آیا جایگاه اسرائیل و آمریکا در خاورمیانه تغییر می کند؟ / اعراب و تل آویو علیه ایران از ناتو در خاورمیانه؟

آیا جایگاه اسرائیل و آمریکا در خاورمیانه تغییر می کند؟  / اعراب و تل آویو علیه ایران از ناتو در خاورمیانه؟

رونو : توافقنامه احیای برجام که در وین در حال شکل گیری است تمام نشده است. اما این درها را به روی همکاری استراتژیک بی سابقه بین اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای حاشیه خلیج فارس باز می کند تا عناصری را اضافه کند که به نظر می رسد آشکارا در توافق وجود ندارد.

گیل مورشانو در جروزالم پست نوشت: احیای برجام که ممکن است در وین اتفاق بیفتد، اسرائیل و کشورهای منطقه را در وضعیت بسیار بدتری نسبت به سال 2015 که توافق قبلی امضا شد، قرار می دهد. از آن زمان تاکنون ایران پیشرفت قابل توجهی در غنی سازی اورانیوم داشته و ماه ها تا دستیابی به تسلیحات نظامی فاصله دارد. در این میان یک نکته روشن وجود دارد: «توافق با ابراهیم» و فرصتی که برای همکاری راهبردی اسرائیل و کشورهای عربی منطقه ایجاد می کند.

وی گفت: «برخی معتقدند از زمان توافق ابراهیم هیچ تغییر قابل توجهی صورت نگرفته است، زیرا حتی قبل از آن توافق، همکاری اطلاعاتی بین اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس وجود داشت». اما تبدیل روابط عادی به فرصتی برای همکاری های دیپلماتیک، ساخت «چترهای محافظ» در چارچوب همکاری های امنیتی چندجانبه با کشورهای منطقه را ممکن می سازد. بنابراین، در کنفرانس اخیر در مورد سیاه پوستان، تمایل اسرائیل برای ایجاد یک اتحادیه دفاعی منطقه ای دوباره ظاهر شد. در این زمینه برخی حتی از تشکیل «ناتو در خاورمیانه» صحبت می کنند.

شکی نیست که اتحاد استراتژیک اسرائیل و کشورهای منطقه می تواند پیامدهای مهمی برای تل آویو داشته باشد – نه تنها برای محدود کردن نفوذ ایران، بلکه برای تعمیق نقش اسرائیل در منطقه و حذف مفهوم جنگ. با این حال، کاملاً واضح است که صحبت از ناتو در منطقه منطقی به نظر نمی رسد، زیرا می خواهد کشورها به هر حمله ای با حملات دیگری پاسخ دهند.

امنیت جمعی نه تنها بر اساس منافع، بلکه بر مؤلفه های هویت مشترک استوار است. حضور اسرائیل در خاورمیانه در دو سال گذشته راه درازی را پیموده است، اما هنوز با مفهوم رایج هویت فاصله دارد. در هر صورت، تا زمانی که بین دولت اسرائیل و شرکای احتمالی آن در مرزهای اسرائیل تفاوت اساسی وجود دارد، صحبت از هویت و منافع مشترک بی اساس به نظر می رسد.

در حوزه وحدت دفاع جمعی، الگویی پدید آمده است که شامل گفتگوهای راهبردی مستمر، هماهنگی امنیتی و سیاستی، همکاری اطلاعاتی، رزمایش مشترک و تهیه تسلیحات مدرن است. ایده پیشنهادی نفتالی بنت، نخست وزیر اسرائیل برای همکاری در زمینه پدافند هوایی می تواند اولین گام در این راستا باشد. در نگاه اول به نظر می رسد این مدل در شرایط فعلی قابل اجرا باشد. در قلب چنین اتحادیه دفاعی منطقه ای وجود یک تهدید مشترک است. در این زمینه تردیدی نیست که اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس تهدید مشترکی دارند و کشوری غیر از ایران نیست. تلاش جمهوری اسلامی ایران برای توسعه توان هسته ای نظامی خود، تلاش برای افزایش نفوذ منطقه ای خود در عراق، سوریه، لبنان، یمن و بحرین و فعالیت های دریایی این کشور در خلیج فارس و دریای سرخ یک تهدید بالقوه است.

اما در حالی که اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس یک تهدید مشترک دارند، روش‌های عمل آنها کاملاً متفاوت است. در اسرائیل، مردم تمایل دارند که منطقه را به اردوگاه های روشن با مرزهای محکم و سازش ناپذیر تبدیل کنند. به همین دلیل است که ما حاضریم امارات و عربستان سعودی (همراه با مصر) را در نبرد با ایران در «طرف خود» قرار دهیم. با این حال، مطالعه عمیق استراتژی خلیج فارس در مورد روابط با ایران در سال گذشته تصویر بسیار پیچیده تری ارائه می دهد: تلاش کشورهای خلیج فارس برای حفظ کانال های باز ارتباط با تهران و حتی رسیدن به تفاهم با آن. سفر مشاور امنیت ملی امارات متحده عربی به ایران در دسامبر گذشته و از سرگیری مذاکرات بین عربستان سعودی و ایران نشان دهنده یک اصل کلیدی استراتژی خلیج فارس است که همکاری با همه بازیگران از جمله ایران برای کاهش خطرات احتمالی است.

استراتژی کشورهای حاشیه خلیج فارس قابل درک است. اگرچه امارات متحده عربی یک قدرت منطقه‌ای است که نفوذ آن از اقیانوس هند تا شاخ آفریقا را در بر می‌گیرد، اما کشوری کوچک با توانایی‌های نظامی محدود است که مرز دریایی طولانی با ایران دارد. نیروگاه ها و مسیرهای تجاری دریایی بسیار آسیب پذیر هستند. امارات و عربستان سعودی نیز به خوبی از محدودیت های مداخله آمریکا در صورت تشدید تنش ها با ایران آگاه هستند. واکنش ضعیف دولت ترامپ به حمله سال 2019 به تاسیسات آرامکو در عربستان سعودی باعث شده است تا آنها متوجه شوند که در صورت حمله نظامی به این تاسیسات، حداکثر چیزی که ایالات متحده می تواند ارائه دهد تحریم های اقتصادی است.

ایجاد یک اتحاد امنیتی با اسرائیل، توانایی امارات را برای ایجاد تعادل بین ریسک‌ها و پایان دادن به بازی چندجانبه تضعیف می‌کند و به این کشور رویارویی مستقیم با ایران می‌دهد. بنابراین قابل درک است که چرا افرادی در امارات (و به ویژه در عربستان سعودی) وجود دارند که باید قبل از ایجاد یک لایه امنیتی رسمی با اسرائیل بیشتر فکر کنند.

در مواجهه با این محدودیت‌ها، حمایت ایالات متحده به عنوان شرط کلیدی برای اتحاد منطقه‌ای بین اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس در حال ظهور است. راه رسیدن به یک اتحادیه امنیتی منطقه ای از واشنگتن می گذرد و تضمین های امنیتی ایالات متحده یک عامل کلیدی است. ایالات متحده تنها بازیگری است که خلیج فارس را برای همکاری امنیتی با تل آویو تشویق می کند. مقر آمریکا در خلیج فارس و حضور دائمی ناوگان پنجم در منطقه گواه این گفته است.

با این حال، حمایت ایالات متحده از یک اتحادیه منطقه ای مستلزم تغییر اساسی و تقریباً کامل رویکرد فعلی واشنگتن در قبال خاورمیانه است. سال گذشته شاهد کاهش تعهد ایالات متحده به منطقه، اگر نگوییم عقب نشینی کامل بودیم.

به نظر می رسد رویکرد آمریکا این است که قصد دارد به اهداف خود در خاورمیانه دست یابد تا بر اهداف مهم تری تمرکز کند. آمادگی کشور برای بررسی حذف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران از لیست سازمان های تروریستی این تصور را تقویت می کند.

با این وجود، احیای آتی شورای امنیت سازمان ملل فرصتی را برای بازتعریف روابط ایالات متحده با کشورهای منطقه فراهم می کند. از آنجایی که توافق هسته ای به مسائل منطقه ای نمی پردازد، دولت های منطقه از جمله اسرائیل باید به دنبال تضمین های امنیتی جداگانه ای از سوی ایالات متحده و جامعه بین المللی برای محدود کردن فعالیت های منطقه ای ایران باشند. منافع ایالات متحده روشن است – ایران تهاجمی ثبات منطقه را تضعیف خواهد کرد و درها را به روی یک درگیری منطقه ای گسترده تر که تولید انرژی و مسیرهای تجارت جهانی را تضعیف می کند، باز خواهد کرد. همچنین به طور غیرمستقیم رقبای اصلی خود، روسیه و چین را قادر می سازد تا نفوذ خود را در منطقه گسترش دهند.

اسرائیل نقش ویژه ای در برقراری روابط استراتژیک بین آمریکا و منطقه دارد. روابط استراتژیک و نفوذ سیاسی آنها در واشنگتن ثابت شده است که انگیزه مهمی برای شرکای منطقه ای برای ایجاد روابط با تل آویو است.

نشست اخیر سران نقاب بر نقش منحصر به فرد اسرائیل به عنوان رابط بین کشورهای خلیج فارس و ایالات متحده، به ویژه با توجه به سرد شدن روابط ایالات متحده و خلیج فارس در دوره بایدن، تأکید کرد. بنابراین نقش ها جای خود را به یکدیگر داده اند. در حالی که ایالات متحده قبلا با حمایت از توافق با ابراهیم روابط اسرائیل با کشورهای خلیج فارس را تسهیل می کرد، اسرائیل اکنون روابط بین خلیج فارس و واشنگتن را حفظ و تقویت می کند.

توافقنامه احیای برجام که در وین در حال شکل گیری است کامل نیست. اما این درها را به روی همکاری استراتژیک بی سابقه بین اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای حاشیه خلیج فارس باز می کند تا عناصری را اضافه کند که به نظر می رسد آشکارا در توافق وجود ندارد.

گفتگوهای استراتژیک اخیر بین اسرائیل و اعراب اهمیت استراتژیک تل آویو برای منطقه و ارزش ادغام آن را بازتعریف می کند. اسرائیل باید این روابط را تقویت کند، نه به عنوان یک حرکت تقابلی علیه ایالات متحده، بلکه به عنوان اتحادیه ای که ایالات متحده را به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از معماری منطقه می پذیرد.

دیدگاهتان را بنویسید