احمد مسجدجامعی: اگر آقای هاشمی بود بین نگرانی و اعتراض فرق می گذاشت. حق اعتراض به رسمیت شناخته شد/ رسانه های رسمی و نیمه رسمی گران قیمت جدید و سنتی کارایی خود را از دست دادند. آنها حرفه ای عمل نمی کنند و قابل اعتماد نیستند

احمد مسجدجامعی: اگر آقای هاشمی بود بین نگرانی و اعتراض فرق می گذاشت.  حق اعتراض به رسمیت شناخته شد/ رسانه های رسمی و نیمه رسمی گران قیمت جدید و سنتی کارایی خود را از دست دادند.  آنها حرفه ای عمل نمی کنند و قابل اعتماد نیستند

احمد مسجدجامعی، وزیر فرهنگ و رهبری اسلامی در دولت اصلاحات نوشت: اگر آقای هاشمی در راس کار بود، قیام و اعتراض را از هم تشخیص می داد و حق اعتراض را به صراحت در قانون اساسی به رسمیت می شناخت و بر یافتن وی با تاکید بر راه حل عملی آنچه که حداقل دو بار از سوی بخشداری من ارائه شده است، تلاش کرد تا حداکثر توجه را به اعتراضات داشته باشد و از شدت برخورد خشن با مردم و معترضان بکاهد.

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: روزنامه جمهوری اسلامی در آستانه ششمین سالگرد درگذشت استوانه انقلاب اسلامی، سیاستمدار ضروری معاصر آیت الله هاشمی رفسنجانی رضوان الله تعالی علیه از کارشناسان بپرسید که آیا آیت الله هاشمی رفسنجانی هم اکنون در بین ما هستند، ایشان چگونه با شرایط موجود برخورد کردند؟

جمعی از کارشناسان به این سوال و همچنین درخواست نقل خاطره ایشان پاسخ دادند که متن این پاسخ ها را به نظر خوانندگان محترم روزنامه منتقل می کنیم.

اینها متن سوال هستند.

1- پاییز 1401 با خاطرات دردناک اعتراضات و آشوب ها و خسارات جانی و مالی فراوان برای کشورمان همراه است. در این شرایط سخت، جای خالی آیت الله هاشمی رفسنجانی که ماهرانه بحران ها را کنترل می کرد، خالی است. اگر آنها در این لحظه در بین ما بودند، فکر می کنید چه کار می کردند؟

2- لطفا خاطره ای از نوع حکومت آیت الله هاشمی رفسنجانی بگویید.
اگر آقای هاشمی بود حق اعتراض را به رسمیت می شناخت
و بر یافتن راه حل عملی برای آن تاکید دارد
احمد مسجد جامع

احمد مسجدجامعی، وزیر فرهنگ و رهبری اسلامی در دولت اصلاحات، از صاحب نظران فرهنگی و سیاسی کشور است که در چند دهه گذشته منشأ اقبال فراوان فرهنگی بوده است. از کارشناس مسئول در سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی تا خدمت در معاونت اجتماعی وزارت کشور و سپس مسئول وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس شورای فرهنگ عمومی و عضویت در چندین هیئت مدیره معتمدین نهادهای دینی و فرهنگی به نماینده مردم تهران و رئیس شورای اسلامی شهر تهران و سایر مسئولیت ها در کارنامه وی.

حضور پسندیده مسجد جامعی در مسئولیت های مختلف فرهنگی کشورش باعث اعتماد مقامات از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی به وی شده است، از این رو روزنامه اسلامی با طرح دو سوال با عنوان “اگر هاشمی بود…” نظر وی را در مورد نحوه برخورد آیت الله جویا شد. با اتفاقات اخیر از کشور پرسیده شد. ضمن تشکر از دکتر احمد مسجدی، توجه خوانندگان محترم مقاله را به دیدگاه ایشان جلب می نماییم.

***

روزنامه جمهوری اسلامی از من پرسید که اگر آقای هاشمی در شرایط فعلی زنده بود چه می کردید؟ البته پاسخ به این سوال حدس و گمان است. آیت الله هاشمی مانند دیگر سیاستمداران برجسته مدرن در مناصب سیاسی فراز و نشیب هایی داشته است. رویکرد جدیدی از او در دو دهه آخر عمرش دیده می شود. آنچه می گویم بر اساس این تاپیک است، کسانی که با اخلاق و شیوه کار او آشنایی بیشتری دارند، می توانند نقاط ضعف یادداشت من را اصلاح کنند.

آنچه این روزها کشور به آن نیاز دارد دستیابی به تصویری مشترک از افزایش اعتماد متقابل اجتماعی به عنوان یک سرمایه گذاری بزرگ است که به لطف آن رفاقت و همدلی جایگزین رویارویی و رودرروی و در کار و زندگی روزمره آرامشی اطمینان بخش خواهد شد.

اولین قدم در این راه، وجود نهادها یا افرادی همفکر است که با گفت‌وگوی متقابل، بین نظام، کارشناسان و نظرات گروه‌های مختلف شهروندان ارتباط برقرار کرده و با درایت، همکاری و نیت خیر، حرکتی مستمر برای جمع‌بندی و وحدت داشته باشند. دیدگاه ها و انتقال پیام های قابل اعتماد و قابل اعتماد. بین این و آن باشد

در طول سال ها، نظام چنین شخصیت مهمی را از دست داده است. آقای هاشمی چنین موضعی داشت و قدرت و بیان لازم را داشت. در دوره امام راحل به دلیل ارتباط نزدیکی که با ایشان داشتند، برخی از مهمترین وظایف را بر عهده داشتند و به خوبی از عهده آن بر می آمدند. یکی از فرماندهان ارشد نظامی اخیراً به عنوان راهی برای متقاعد کردن همه به پذیرش قطعنامه، علی‌رغم تلاش رسانه ملی برای کم‌اهمیت جلوه دادن نقش آقای هاشمی در انقلاب و جنگ، گفت که ای کاش سیاستمداران راه حلی برای پایان دادن به جنگ قبل از کربلا پیدا می‌کردند. عملیات 5. یکی از علمای تاریخ نظامی با اشارات فراوان پاسخ داد که عده ای اقدام کردند. اما دادرسی پیدا نشد. آقای هاشمی در رهبری هم همین جایگاه رفیع را داشت، هرچند این جایگاه تا آخر برای ایشان باقی نماند.

شاید اگر بزرگوار بود در شرایط کنونی می توانست سر چشمه را بگیرد تا کار در این مکان ها به تعویق نیفتد.

در انتخابات گذشته، حذف نامزدهای معروفی که حتی در قدرت بودند، از تب و تاب رقابت کافی نیست. از این رو این امر تأثیر منفی بر مشارکت عمومی و در نتیجه پایین‌ترین مشارکت مردمی در تاریخ از زمان انقلاب داشته است، اگرچه همه شخصیت‌ها و گروه‌های تأثیرگذار به صحنه آمده بودند و مردم را به حضور فعال در انتخابات فراخوانده و نامزدهای خود را معرفی می‌کردند. پیوستن نیروها با حضور ناقص مردان به وجود می آید. در تمام نظرسنجی ها، درصدی از پاسخ دهندگان همیشه وضعیت موجود را بهترین وضعیت می دانند، حتی اگر این رقم کاهش یابد. اما ایمان به مدنیت در چند انتخابات اخیر کمتر مورد پذیرش قرار گرفت و این نارضایتی عمومی مورد توجه نظام قرار نگرفت، هرچند عده ای دست به کار شدند و مطالبی گفتند و نوشتند. اما خبری از شنیدن نبود.

وانگهی در شرایط کنونی آنچه کار را سخت می کند کسانی هستند که زاییده تربیت، فرهنگ و رسانه این نظام هستند و در عین حال مدعی اندیشه ها و دیدگاه های آن هستند.

آنچه برخورد با اعتراضات این دوره را متفاوت می کند، حضور گسترده دهه هشتاد و حتی پس از آن است. قبل از ماجرای مهسا امینی در گزارشی تصویری که در فضای مجازی دست به دست شد، شاهد حضور مادری بودیم که به عنوان مثال از دختر بیمارش التماس می کرد که از او جدا نشود که بی احتیاطی و با رفتاری غیرعادی دختر را به پلیس آگاهی بردند. ماشین و با مادر طوری رفتار کردند که نزدیک بود او را زیر پا بگذارند. من فکر نمی کنم اگر آقای هاشمی چنین صحنه ای را می دید، در سکوت و بی تفاوتی از آنجا می گذشت. صدماتی که مثلاً امر به معروف و نهی از منکر به عواطف عمومی وارد شد، جبران ناپذیر بود. تا اینکه جلسه ای با عواملش برگزار شد. این انفعال در برابر رفتار به نام دین باعث خشم گسترده شد. با چنین پیشینه ای ماجرای مهسا امینی سر و صدای زیادی به پا کرد.

به هر حال این اولین و آخرین نمونه از این اعتراضات نیست. اگر آقای هاشمی بود بین قیام و اعتراض فرق می گذاشت و حق اعتراض را به صراحت در قانون اساسی به رسمیت می شناخت و بر یافتن راه حل عملی برای این امر تاکید می کرد که حداقل دو بار از سوی اینجانب ارائه شد و تا جایی که می توانست تلاش کند. جلب توجه به اعتراضات و کاهش ظلم رفتار خشن با مردم و معترضان.

آقای هاشمی در زمان ریاست جمهوری خود هر سال در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران شرکت می کرد. در یکی از این جلسات سالن «استانه ها» را بازگشایی کردیم. هر غرفه به یک استان اختصاص داشت که مجموعه آثار آن استان اعم از کتاب، مطالعات، نشریات و اسناد در آن به نمایش درآمد. چون قبلاً در سالهای ریاست جمهوری ایشان بر اساس گزارشی که از زاهدان دادیم، اعتبار ویژه ای برای ایشان قائل بودند، ایشان با اشتیاق فراوان از غرفه سیستان و بلوچستان بازدید کردند و حجم تحقیقات و نشریاتی که از این استان ارائه می شد. تعجب کرد و خواستار توجه بیشتر در آنجا شد. یکی از آثار به یاد ماندنی در این زمینه، مجموعه هفت جلدی و بسیار ارزشمند داستان های بلوچ اثر دکتر محمود زند مقدم، یکی از بهترین پژوهشگران کشور است. در آن زمان برنامه ای برای برگزاری نمایشگاه کتاب استانی داشتیم و بر اساس آن استانی ترین نمایشگاه های کتاب را در سیستان و بلوچستان برگزار کردیم. اگر آقای هاشمی بود، به دلیل آگاهی گسترده ای که از مشکلات زاهدان و دسترسی به منابع مختلف خبری داشت، زودتر از اتفاقات آنجا مطلع می شد و سعی می کرد تا این وضعیت را بحرانی نکند.

اگر آقای هاشمی بود عملکرد ضعیف دستگاه های اجرایی را روشن می کرد تا پاسخگوی گفتار و کردار خود باشند و نقطه هجمه معترضان به اعتقادات دینی و ارکان نظام نرود. مدیران میانی گفتند که ما فقط از نیروهای داخلی حمایت می کنیم. در حالی که دولت نماینده کل ملت است. حتی اونایی که قبول نمیکنن

اگر آقای هاشمی بود با اقشار خیابانی و خانواده های آسیب دیده از حوادث اخیر دیدار و گفتگو می کرد و ضمن دلجویی از آنها، نظرات آنها را می شنید و منعکس می کرد. اگر آقای هاشمی بود از ظرفیت مجمع تشخیص مصلحت که در این موارد غافلگیر شده بود استفاده موثر می کرد.

ایران ما به دلیل موقعیت استراتژیک خود همواره در معرض تهدیدات ریز و درشت و بحران های کوچک و بزرگ قرار دارد. اما نباید انکار کرد که با حکومت داری بد موجود، زمینه رشد اعتراضات را فراهم می کنیم و با نادیده گرفتن معترضان، آنها را به سمت شورش سوق می دهیم. رسانه های رسمی و نیمه رسمی گران قیمت جدید و سنتی نه تنها در مقابل رسانه های خرد جوانان درمانده نیستند و کارایی خود را از دست داده اند. بلکه غیرحرفه ای، غیرقابل اعتماد و فاقد ظرفیت شنیدن اعتراضات و مشاهده فقر، فساد و نابرابری هستند، چه رسد به اینکه راه حلی بیابند و به آنها پاسخ دهند. آنها حتی به صدای افراد و سازمان های وفادار به نظام گوش نمی دهند، چه رسد به انعکاس سخنان آنها. در حالی که در قانون اساسی آزادی برابر با تمامیت ارضی است و هیچکس آن را تهدیدی برای امنیت نمی داند.

اتفاق عجیبی در این آشفته بازار رخ داد و این دو بیانیه مشترک چین، عربستان سعودی و سایر کشورها در مورد ادعای واهی مالکیت سه جزیره ایرانی بود.زمانی که هفته فرهنگ ایرانی را در عربستان سعودی در زمان دولت آقای دکتر برپا کردیم. خاتمی، آقای هاشمی این ابتکار را به فال نیک گرفتند، علاوه بر این با دو سه وزیر این کشور با ملک عبدالله در ریاض دیدار داشتیم. در آنجا وزیر امور خارجه به آقای هاشمی سلام کرد و برای اولین بار تصویر رهبران ایران در تلویزیون این کشور از موضع عزت و قدرت دیده شد. آقای هاشمی بر روابط خوب ایران و عربستان در سیاست های منطقه ای تاکید کرد. علیرغم ناکامی های سایر نیروهای سیاسی، این قسمت با اطمینان بیشتری می توانم بگویم که اگر آقای هاشمی بود، از ابتدا چنین حرفی نمی رسید و اگر هم بود، دست بردار نبود. زیرا از تحولات تاریخ معاصر ایران آگاه بود و در زمانی می گفت و می نوشت که این گونه بحث ها در حوزه و خارج از حوزه چندان رایج نبود.

در همین دیدار با وزیر کشور عربستان درباره تسهیل زیارت شیعیان از باکی صحبت کردیم و وی در این زمینه قول مساعدی داد.

دیدگاهتان را بنویسید