اظهارات عجیب پرسپولیس: قواعد بازی را نمی داند!

اظهارات عجیب پرسپولیس: قواعد بازی را نمی داند!

زهرا علیزاده بازیکن عجیبی است. او که از روستاهای یاسوج با فوتبال ایران آشناست دوست ندارد دیده شود! شاید باورش سخت باشد، اما او تمام تلاشش را می کند که دیده نشود. شاید طبیعی به نظر برسد که به سختی بتوان او را برای مصاحبه متقاعد کرد یا به ندرت بخواهد استوری یا عکسی در صفحه اینستاگرامش منتشر کند، اما چگونه یک بازیکن می تواند به تیم ملی «نه» بگوید؟

هر ورزشکاری در هر رشته ای نهایت آرزوی رسیدن به تیم ملی را دارد اما زهرا به تیم ملی فوتبال دعوت شد و جواب داد!

علیزاده از رقبای شهرداری سیرجان است و چند روز پیش به همراه تیمش در اردن نایب قهرمان جام باشگاه های آسیا شد. او همان بازیکنی است که با چیپ زیبا درهای بنیادکار را باز کرد و در دیدار بعدی با اشتباه شدید گوکولام دروازه بان هندی بیهوش شد و راهی بیمارستان شد.

ضربه سر دروازه بان هندی بسیار شدید بود. موفق باشید …

لحظه ای که ضربه ای به سرم خورد، درجا بیهوش شدم. قبل از مسابقه یا خود بازی را به یاد ندارم. یادم نیست کی از خواب بیدار شدم. استخوان زیر چشم و نزدیک ابروهام شکست. در چشمانم خون است و زیر چشمانم کبودی است. من باید از 3 هفته تا یک ماه استراحت کامل داشته باشم. با بقیه حالم خوب نیست اما باید استراحت کنم چون اگر شکستگی بزرگتر شود ممکن است کور شوم. در بیمارستان اردن سی تی اسکن کردند و گفتند سر مشکلی ندارد اما وقتی به سیرجان رسیدم دوباره دکتر می روم.

مطمئناً در آن لحظه خانواده ها بسیار ناراحت بودند …

مادر و خواهر و سایر اقوام بازی را تماشا کردند. مادرم از این اتفاق خیلی گریه کرد تا اینکه با من صحبت کرد. من گوشی نداشتم در این مدت به خانم جهاننجاتی (سرمربی) زنگ زد و کمی آرام شد اما وقتی بیدار شدم و با هم صحبت کردیم، چیزی نمی توانست بگوید، فقط گریه می کرد.

حیف شد؛ در این صحنه نتوانستی گل بزنی و بازی اردن را باختی.

صحنه او درست مثل صحنه مقابل ازبکستان بود. اگر گل می زدم گل زیبایی می شد. من هم می خواستم مقابل اردن بازی کنم اما کادر فنی اجازه نداد. من در استادیوم بودم و اردنی ها در حالی که می رفتم روی سکوها بنشینم مرا تماشا می کردند. می خواستند ببینند می توانم بازی کنم یا نه.

شما گلهای زیبایی می روید. هم گلی که پارسال به سپاهان در لیگ زدی و هم گلی که به بنیادکار زدی خیلی طرفدار داشت. آیا در تمرینات این مدل امتیاز گیری را تمرین می کنید؟

این یک استعداد ذاتی است که خداوند داده است. البته خیلی هم تمرین می کنم. برای همین جام باشگاه ها ماهانه 64 تمرین داشتیم، حدود 5 ساعت در روز.

اگر در آخرین بازی بودید، بازی را می بردید؟

نمی دانم اگر داشتم چه اتفاقی می افتاد اما با وجود باخت می توانستیم قهرمان شویم. اما قاضی به ما بدی کرد. شرایط دو تیم مساوی بود و یک کارت زرد بیشتر از اردنی ها داشتیم اما داور به اردنی ها کارت نداد. داور به نفع ما پنالتی گرفت اما به اردنی کارت زرد نداد. چند صحنه دیگر هم داشت که نداد. خوشحالی داور میانه زمین از بازیکنان اردنی. بازیکن آنها قیچی را برگرداند، داور با او دست داد و ما همان جا ماندیم!

قبول داری که در بازی مقابل گوکولام هند و امان جردن خوب نبودی؟

بازی هند را خیلی خوب به خاطر نمی آورم، اما یادم می آید که تحت فشار زیادی بودیم. بچه ها می گویند در دقیقه 58 بازی که من مصدوم شدم قطع شدند. آنها فراتر از انتظارات بودند. بچه ها در بازی با اردن هم خیلی ضعیف بودند. اولین مسابقه ما با بازی قبلی تفاوت زیادی داشت. خیلی آماده بودند، بدنشان با ما خیلی فرق داشت.

چرا تیم شما خوب عمل نمی کند؟

مربی همه چیز را به تیم واگذار می کند اما برخی نمی خواهند زندگی حرفه ای داشته باشند و شاید به این دلیل که از تیم های زیادی عقب هستیم. برخی از بازیکنان متقاعد شده اند که به کجا می روند. آنها ازبک ها را می گیرند، همه چیز برای آنها تمام شده است، اما من از چیزی که هستم راضی نیستم. من می خواهم پیشرفت کنم.

زهرا برای پیشرفتی که دیگران نمی کنند چه می کند؟

یک سال و نیم در سیرجان تنها بودم تا تمرین کنم. این سختی ها را تحمل کردم تا آماده باشم. با این سختی ها من هنوز اول هستم.

کجا میخواهی بروی؟

دوست دارم به یکی از لیگ های معتبر اروپایی بروم. جایی که بتوانم پیشرفت کنم.

ممکن است؟

چرا که نه؟ کافی است به اراده خود ایمان داشته باشید.

تیم ملی که به آن دعوت شده اید.

دوست ندارم در اردوهای تیم ملی باشم. ترجیح می دهم تا جایی که بتوانم به کارم در باشگاه ادامه دهم. برخی فکر می کنند سقف آرزوی ملی پوشان است، اما من اینطور نیستم. می دانم که اشتباه می کنم، اما می دانم که این چیزی است که می خواهم.

نقشه خیلی عجیبه آنها بیشتر در تیم ملی می بینند.

تیم ملی اصلا با روحیه من سازگار نیست. دوست دارم تنها باشم، شلوغی را دوست ندارم. ترجیح می دهم به تنهایی کار کنم. دوست ندارم دیده شوم ترجیح می دهم کارم را در سکوت انجام دهم.

شاید با این روحیه اهل فضای مجازی نیستید؟

من هستم ولی پیج من زیاد فعال نیست. قصه بگویم و بگویم تمرین می کنم یا به همه بگویم که بهترین بازیکن زمین شدم، آیا نتیجه ام بیشتر می شود؟ نمیرود.

چقدر فوتبال می بینید؟

من زیاد فوتبال زنان را نمی بینم، اما فوتبال مردانه را تماشا می کنم. من به خاطر رونالدو مسابقات منچستریونایتد را تماشا می کنم. بازی های رئال، بارسا و یوونتوس را حتما می بینم. در فوتبال بومی خودم هم طرفدار پرسپولیس هستم و بازی هایش را تماشا می کنم.

از کری خسته نشدی؟

من کری را به خوبی می شناسم. اسطوره چترنور استقلالی است و در دربی بین ما جنگ است. اگر تیم ما گل بزند یا گل بزند، همدیگر را می کشیم. جامعه ما جامعه خوبی است، ما همدل هستیم.

آیا نسبت به بازیکن خاصی تعصب دارید؟

نه، یقه را نمی گیریم. این بازیکن نیست که تیم را می سازد، نام تیم بازیکن را می سازد. من بازی مهدی قائدی را خیلی دوست دارم اما الکی را به افسانه می گویم که این بازی را بلد نیست!

یک سال و نیم است که خانواده هایتان را ندیده اید، سخت نیست؟

من خودم می خواستم در سیرجان بمانم. اصالتا اهل یاسوجیم و روستای صالحون است. وقتی در تاج بودی نمی توانستی آنجا تمرین کنی. از باشگاه سیرجان خواستم به من اسکان بدهد. مدتی به صورت انفرادی تمرین کردم و سپس تیم شروع به تمرین کرد. این فاصله سخت است اما گفتگوی تصویری که دارم قلبم را آرام می کند. من اصلا معتاد نیستم و تنهایی را بیشتر دوست دارم. وقتی تنها هستید، می توانید بهتر کار کنید. هیچ کس نمی گوید چرا این کار را کردی و چرا نکردی. این فاصله تمرین استقلال است.

فوتبالیست شدن برای یک دختر روستایی سخت نبود؟

مشکلات برای کسی که در یک روستا زندگی می کند چندین برابر بیشتر است. وقتی در شکم مادرم بودم پدرم جانش را به تو داد. فوتسال را از 11 سالگی شروع کردم و یک سال بعد به تیم ملی دعوت شدم. آمدن به تهران در آن سن و سال سخت بود. من و مادرم بودیم. همه از مادرم می پرسیدند که چرا اینقدر به او زمان می دهد، این اتفاق نمی افتد. بزرگ شدن در محیطی پر از انرژی منفی برای همه نیست. تنها کاری که کردم این بود که از دست ندهم. من یک فرد مجرد هستم، آنقدر اصرار دارم که به آنچه می خواهم برسم. مامان روی درس های من حساس بود. گفتم اگر نمی گذارید فوتبال بازی کنم، درس نمی خوانم. من در فوتبال خیلی گریه کردم. نمی خواستم به نام دیگران از رویاهایم دست بکشم.

آیا روستا امکانات فوتبال داشت؟

او چیزی نداشت. من همه چیز را مدیون خانم فرهادپور هستم. او برای من بسیار عزیز است. در زنگ ورزش مدرسه مرا برای مسابقات مدرسه انتخاب کرد و از همان مسابقات به اینجا آمدم. یک سال در لیگ فوتسال بازی کردم و 4 سال پیش با شهرداری سیرجان قرارداد بستم.

آیا از قراردادها راضی هستید؟

در ورزش بانوان، قراردادها هرگز راضی کننده نیستند. در لیگ خیلی می خواهند به خانم ها پول بدهند، سیصد و چهارصد میلیون تومان.

الان مادرت از شرایطت راضی هست؟

چند وقت پیش گفت تو افتخار منی. همین که سرش جلوی کسانی که می گفتند زهرا نمی تواند، برای من بس است.

دیدگاهتان را بنویسید