ترکمنچای دیگه میاد؟!

ترکمنچای دیگه میاد؟!

شکاف دو عهدنامه گلستان و ترکمنچا بین ایران قاجار و روسیه تزاری درسی تاریخی برای دیپلماسی ایران است که امروز کاملاً تحریم شده است. تحریم هایی که عملاً اقتصاد کشور را فلج کرد و معیشت مردم را از بین برد.

اشاره ای که اخیراً محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق ایران، از افراط گرایان استفاده می کرد. زمانی این تندروی در این برهه از تاریخ، بدون محاسبه و ارزیابی قدرت ایران از آن روز، به اتفاقی که برای کشورمان افتاد منجر شد و موضوع مرز را از دعوای ایران و روسیه به دعوا بر سر تبریز و حتی کشاند. تهران! صرفاً به این دلیل که پس از عهدنامه گلستان و واگذاری بخشی از زمین به روسیه، به این درک و شناخت نرسیدیم که نباید جنگ جدیدی را آغاز کنیم، که اگر شروع کنیم باز هم بازنده هستیم و باید مرزهایمان را جابجا کنیم. بازگشت! چرا ما آن را نداشتیم به این دلیل بود که نگاه ما به یک موضوع سیاسی غیرواقعی و مبتنی بر امید و آرزو بود و طعم تعصب و احساسات داشت.

هنوز ظاهراً چیزی تغییر نکرده است. محمد جواد ظریف روز گذشته با انتشار متنی با همین موضوع در فضای مجازی نوشت: «چند سال پیش که با سوال سختی مواجه شدم، پاسخ دادم: «خودمان انتخاب کردیم.» خیلی ها از این جمله آزرده شدند. با پوزش از این که پاسخ دادن با بیان واضح تر ممکن است باعث رنجش بیشتر شود: مرحوم استاد روح الله رمضانی، کارشناس برجسته سیاست خارجی ایران در آمریکا، سیاست خارجی ایران در پانصد سال گذشته را اینگونه تشخیص داد: ایران به دنبال بله است. او تسخیر شده بود و اغلب نمی توانست فاصله بین این اهداف و امکانات موجود برای تحقق آنها را درک کند.

ظریف در ادامه به نکته ظریف‌تری اشاره کرد: «در طول تاریخ، اهداف خود را بر اساس خواسته‌های خود تعیین کرده‌ایم و امکانات خود را نادیده گرفته‌ایم.» تمایل تاریخی ما به دنبال رویاها بدون توجه به احتمالات نه تنها در سیاست خارجی، بلکه در سیاست خارجی نیز مشهود است. تشکیل ستون های متراکم از اتومبیل ها در پشت هر تونل باریک. در طول 75 سال برنامه ریزی برای توسعه ما، منابع ملی نابود شده و توسعه محقق نشده است، زیرا اکثر برنامه ها به جای ترسیم مسیری برای جبران عقب ماندگی ها با توجه به بستر مادی و فرصت ها، خودفریبی حاکمان کشور است. ما مردم دانسته یا ندانسته تصمیم گرفته ایم کسانی را که رویاهای ما را دنبال کرده اند، با وجود اینکه آسیب های زیادی به خود و کشور وارد کرده اند، زندانی کنیم. در واقع، این تنها ما مردم نیستیم، بلکه نخبگان ما نیز بیشتر محکوم می‌شوند: کسانی که با آرزوی بازپس‌گیری زمین‌های از دست رفته در قرارداد گلستان، بخش‌های بیشتری از خاک و حتی استقلال ایران را از آن خود کردند. یا کسانی که با قرارداد ترکمنچا، حداقل مقداری از زمین‌هایی را که از دست داده بودند، پس گرفتند؟ برای جلوگیری از ترکمانچایی ها باید «انتخاب» کنیم تا در حد امکان به دنبال رویاهای خود باشیم.

ظریف همچنین تاکید کرد: ما حتی در انتخاب کلمات خود نیز توجه به احتمالات را نامناسب می دانیم چرا «سازش» منفی و «سازش ناپذیر» مثبت است؟ آیا سازش فقط به معنای رسیدن به نقاط مشترک و تعادل برای حرکت به سمت آرمان هاست؟ آیا می توان از راه دیگری به آرمان ها رسید؟ وجود میل به زندگی جهت می دهد، اما توجه به توانایی ها حرکت به سوی آرمان ها را ممکن می سازد.

مصادره به نفع «سازگاری ایران»

اگرچه این نوشته زیبا برگرفته از سالها تجربه عینی و ملموس یک دیپلمات کارکشته بود، اما باز هم به مذاق اهالی یاهو خوش نیامد و به جای توجه به تجربه به دست آمده با هزینه های گزاف، ترجیح دادند خاک بریزند. واقعیت و نادیده گرفتن آن !

احمد نادری، نماینده تندرو مجلس: مهدی بازرگان فکر می‌کرد راز ماندگاری ایرانی‌ها در سازش و تفاهم آنهاست و حالا ظریف از ترکمن‌ها حمایت می‌کند و بچه‌های خمینی مانند حاج قاسم هم هستند. در جنگ تحمیلی خود را نشان دادند که ملت ایران فقط پفیوس نیست، بلکه آرزوی دیرینه ذهن ایرانی است.» یعنی گسترش حوزه نفوذ عملی شد.

آنچه در نگاه اول مشخص است اشاره ای نادر به کتاب معروف «هماهنگی ایرانی» نوشته نخست وزیر دولت موقت در سال 57 است. مهدی بازرگان در این کتاب توضیح می دهد که چگونه فرهنگ و تمدن ایرانی هر غیر را در هم حل، شسته و ایرانی کرده است. -پدیده ایرانی در دل. اینکه نادری از شوخی‌های بازرگان در بخش‌هایی از کتاب درباره پفیوزی استفاده کرده و آن‌ها را در مقابل اظهارنظر اخیر ظریف استفاده کرده و آن‌ها را مصادره کرده است، مغالطه‌ای است که حاوی دو نکته است. اول اینکه ظریف از ترکمنچای تمجید نمی کند، او را نتیجه اقدامات تندروهای ایرانی بدون به رسمیت شناختن پس از عهدنامه گلستان می داند و دوم اینکه قیاس نادر تفاوت دو حوزه دیپلماسی و جنگ را نادیده می گیرد.

دیپلماسی لقمه ای نیست جناب نماینده

این حقوقدان بین الملل در همین رابطه در پاسخ به توئیت احمد نادری نماینده مجلس نوشت: وای به حال کشوری که از دیپلمات های خود انتظار ژست نظامی دارد و نماینده آن دیپلماسی را احمقانه می داند!

به گفته رضا نصری، «یک اشتباه نادر این است که او متوجه نمی شود که گسترش حوزه نفوذ دیگر مانند گذشته با قدرت نظامی سنجیده نمی شود. اشکال مختلفی از قدرت، از جمله اقتصادی، فرهنگی، گفتمانی، تکنولوژیک وجود دارد که اجازه نفوذ ارزان را می دهد.

شکاف دو عهدنامه گلستان و ترکمنچا بین ایران قاجار و روسیه تزاری درسی تاریخی برای دیپلماسی ایران است که امروز کاملاً تحریم شده است. تحریم هایی که عملاً اقتصاد کشور را فلج کرد و معیشت مردم را از بین برد. لحظه ای که اخیرا محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه سابق ایران از آن برای تمسخر تندروها استفاده کرد.

محمد فضلی، جامعه شناس مطرح نیز به نوشته اخیر ظریف واکنش نشان داد. وی با تایید تجربه ارزشمند ظریف نوشت: در دنیای سیاست به اندازه توانایی ها و استعدادهایتان آرزوهایتان را انتخاب کنید. چه عزیز است این کلمه برای کسانی که توهمات خود را به جای آرزوها فروختند و فرصت ها و ظرفیت کشور را صرف این توهمات کردند.

همچنین مجید تفرشی، پژوهشگر تاریخ، در ارزیابی محتوای یادداشت اینستاگرامی ظریف، وزیر سابق امور خارجه، نوشت: اجازه ندهید توانایی‌ها و اهداف خود را با محاسبات اشتباه به چالش بکشیم. هنر مذاکره و دیپلماسی را بشناسید. نگاهی به حل مشکلات جاری، میان مدت و راهبردی بیندازیم. توهم را با واقعیت اشتباه نگیرید، رویاها را با تصورات غلط به کابوس تبدیل نکنید. اگر با حریف صحبت نکنیم، موضوع گفتگوی حریف خواهیم بود».

تفرشی همچنین با اشاره ای گذرا و آموزنده به آن قسمت از تاریخ مفتضح سیاست خارجی ایران که هر دانشجوی علوم سیاسی و روابط بین الملل آن را طی کرده است در چند بخش گفت: در دور دوم جنگ های ایران و روسیه، نیروهای روسی. تا آستانه تهران پیشروی کردند و در آستانه فتح کامل ایران بودند. نبردن بهتر از نباختن بود. اما هیچ گزینه ای بهتر از ترکمانچای منفور و نفرین شده وجود نداشت. عدم پذیرش این توافق شرم آور و ظالمانه به این معناست که ایران امروز وجود نخواهد داشت.

نوبتشان که شد واقع گرا شدند!

اما واکنش ایران معاصر به نوشته های ظریف از منظر دیگری بود. عصر ایران ابتدا ظریف و تخصص وی در دیپلماسی را با اشاره به شعری از مولانا تایید کرد: آرزو می خواه لیک کده خواه/ برنتابد کوه را یک برگ کاهه.

اما نویسنده در ادامه هدف از این یادداشت را به گونه‌ای دیگر توضیح داده است: «چرا آقای ظریف فکر می‌کند سیاستمدارانی که از آنها انتقاد می‌کند جاه‌طلبی‌هایی خارج از توانایی‌هایشان دارند و چرا حرف‌هایشان را باور کرده است؟» خواسته‌شان این بود که بگیرند. بر قوه مجریه است و اکنون به آن دست یافته اند و برای حفظ آن واقع بین شده اند و حتی بیشتر خواهد شد. آیا معامله با سعودی ها فقط برای رفع این نابرابری بود؟ اتفاقاً آرزوهایشان را روی زمین گذاشتند و اگر قبلاً هم آرزو داشتند برای این بود که مثل ظریف نباشند و کار بچه های خودشان بود! روحانی به محض رفتنش به واردات واکسن می بالید و بعد از دو روز کره پول را آزاد می کند در سال حمایت از تولید مرغ هم وارد می کنند.

به گفته نویسنده، انکار برجام به این دلیل نبود که آنها در واقع مخالف آن بودند. دلیلش هم این بود که روحانی و ظریف در سال 1400 امتیازی برای بازی با این کارت نداشتند و حالا که روحانی و ظریف رفته اند، بعید نیست اگر بتوانند زنده شوند. قضیه خیلی واضحه

عصر ایران مثال دیگری زد: کی تصور می کرد که دفتر موسیقی وزارت ارشاد در دولت ابراهیم رئیسی با افتخار از برگزاری 120 کنسرت موسیقی در اردیبهشت 1402 خبر دهد و صدای اعتراضی از آل به گوش نرسد. -هادای مشهد؟» خلاصه، برخلاف افکار و ترس های دکتر ظریف، بنیادگرایی رادیکال ایرانی دیگر دنبال رویاهای دور نیست، پس باید مراقب آنها باشیم. چرا؟ زیرا اصل اولیه بنیادگرایی رادیکال ایرانی، قدرت است.

راه‌آهن در اواسط جنگ‌ها در شمال ایران اجرا می‌شود. نمونه مدرن ترکمنچای

گویا نویسنده عصر ایران می خواسته در لفافه بگوید منظور از اصول، اصل قدرت است. کاش پوتین خودش را از تدارکات پشت جبهه روسیه رها می کرد! موضوعی که دست کمی از ترکمنچایی ندارد و به نوبه خود سیلی به قدرت مدعیان آرمان است.

دیدگاهتان را بنویسید