شهیدی که حاج قاسم نخواست تشییع کند کیست؟/ شهید علی عظیمی; اولین شهید مدافع حرم تیپ 38 ذوالفقار است


ساعت: 08:17
تاریخ انتشار: 1401/05/18
کد خبر: 1888670

ملا سلیمانی در استان کرمان شش هزار و پانصد شهید انقلاب و اسلام در دوران دفاع مقدس و چهل و شش شهید اسلام ناب محمدی را در راه دفاع از حرم اهل بیت تقدیم کرد. ما به شهدای مدافع حرم پرداخت می کنیم.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از آرماند; شورای عالی انقلاب فرهنگی سالروز شهادت شهید محسن حاجی را گرامی داشت و به پاس رشادت ها، ایثار و از خودگذشتگی های شهدای مدافع حرم، 27 مرداد ماه را روز بزرگداشت شهدا اعلام کرد. که مدافع حرم بودند

زنان و مردان استان کرمان که همواره در خط انقلاب، اسلام، امام راحل بوده و هستند، در دوران دفاع مقدس شش هزار و پانصد شهید تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و اسلام ناب محمدی شریف کرده اند. اهل بیت علیهم السلام نیز بزرگانی را معرفی کردند.

حامد بافنده، ابوالفضل مرادی، پرویز بامری، جمال محمدی، جواد محمدی، حسین بادپا، حسین رحمانی، رضا سلطانی، روح اله حسینی، سعید بیاضی زاده، صاحب نظری، صدیق رحمانی، صادق کهگرد رضایی، عبد الخاله زاده . حسینی، محمد عیسی حسینی، محمد محمدی، محمد جمعه محمدی، محمد حسینی حسینی، محمدحسین حیدری، محمدرضا رضایی، مصطفی سلطانی، مومین خلیلی، میرزا جان حسینی، نعیم غلامی، نورمحمد رسولی، نورمحمد صالحی، وحید یوسفی، محمد، علی الله دادی، محمدنبی محمدی و محمد جمالی پا قلعه از جمله چهل و شش شهید مدافع حرم اهل بیت (علیهم السلام) استان کرمان هستند.

7b27feed 60ac 411b 92aa f344a3e23e50 خبر خاکستری

شهید علی عظیمی; اولین شهید مدافع حرم تیپ 38 ذوالفقار

شهید علی عظیمی در بیست و پنجم دی ماه 1365 در شهرستان زرند چشم دیده به جهان گشود و تحصیلات خود را در شهرستان زرند به پایان رساند. به گفته دوستان و اساتید شهید عظیمی از نظر اخلاقی، دینی، اجتماعی و… بسیار خاص و عام بود. در طول تاریخ تحصیلی او مدیر این شهید بزرگوار گفت ؛ شهيد عظيمي هميشه در نماز جماعت اولين مي شد و فرش ها را پهن مي كرد تا براي ديگر نمازگزاران شرايط فراهم شود و طلاب بتوانند به راحتي نماز بخوانند.

شهید عظیمی تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی در رشته علوم سیاسی در دانشگاه آزاد رفسنجان و همچنین مدرک فنی و حرفه ای را همزمان با تحصیل در دانشگاه ارتش جمهوری اسلامی ایران در سیرجان اخذ کرد و سپس در نیروی دریایی خرمشهر و در بخش عقیدتی سیاسی خدمت کرد. و پس از پایان خدمت سربازی به استخدام آموزش و پرورش شهرستان زرند درآمدند و با توجه به علاقه و قبولی به عضویت سپاه پاسداران درآمدند و تیپ 38 ذوالفقار آزاد شد.

شهید عظیمی پس از چند ماه به مأموریت مرزبانی سیستان و بلوچستان اعزام شد و به مدت پنج سال از مرزهای زمینی کشورمان حفاظت کرد و در این مدت مشغول حفظ قرآن بود. شهيد عظيمي به خاطر عشق زيادي كه به حضرت زينب(س) داشت، چند سالي به فرمانده تيپ مكانيزه اصرار كرد كه ايشان را به سوريه بفرستند، من مي آمدم و مي گفتم حاجي ام را بفرستيد سوريه و بعد از ماه ها فشار، بالاخره. اجازه دادند من و یک شهید بزرگوار به سوریه اعزام شویم. مدافع حرم شهید علی عظیمی در تاریخ 23 رمضان 1395 برای حفاظت از حرم آل الله به سوریه اعزام شد و 48 روز از عمر خود را در سوریه گذراند و با وجود مجروحیت 4 کیلومتری از محل درگیری دور شد و در صحرا که خون زیادی از دست داده بود به خاکریزی تکیه داد و دستش را زیر سرش گرفت و به درجه شهادت رسید.

3915ae14 9570 4620 af05 ce538ac25253 خبر خاکستری

شهید مدافع حرم که بر همراه داشتن قرآن تاکید داشت

شهید لنگری زاده 30 آذر 1365 در شهر کرمان به دنیا آمد. او در نوجوانی پدرش را از دست داد، چون تنها پسر بزرگ خانواده بود و با وجود اینکه در عرصه ورزش بسیار موفق بود، در قبال مشکلات زندگی خانواده احساس مسئولیت می کرد.شهر کرمان یک شهید لنگری زاده پس از گذراندن دوره های آموزشی مورد نیاز در شهریور 1395 به سوریه اعزام شد و تا زمان شهادت به ایران بازنگشت.

همسر شهید لنگری زاده در گفت وگویی گفت: وقتی پسرمان به دنیا آمد همسرم به من پیام داد که عکس فرزندم را برای من نفرستی چون می ترسم قلبم بال بزند و به ایران برگردم و وابستگانش شوم. . گلمرضا همیشه دوست داشت به اسلام خدمت کند و می گفت: دعا کنید خدمتگزار خوبی برای اسلام و نیازمندان باشم.

وی سرانجام در پنجم بهمن 1396 در حین انجام وظیفه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهرش پس از آوردن به ایران بر دوش شهدای کرمان و بسیجیان استان کرمان تشییع و در گلزار شهدای کرمان به خاک سپرده شد.

داماد شهید لنگری زاده در گفت وگویی اظهار داشت: چند روز قبل از اعزام غلامرضا به سوریه از من دستور خواست و من گفتم: سعی کن هر جا هستی یک قرآن جیبی کوچک با خودت ببری و یک عدد قرآن بیرون آورد. قرآن کوچکی از جیب پیراهنش بیرون آورد و گفت: این قرآن سال هاست که با من است و از آن جدا نمی شوم.

32472964 773a 458d b41a c325f170e11f خبر خاکستری

شهیدی که به عشق پاسداری از حرم زبان افغانی را آموخت

حامد بافنده متولد 1366 بود، از کودکی به خواندن و قرائت قرآن علاقه داشت و از پنج سالگی به تمرین آواز و تلاوت قرآن به سبک مرحوم «عبدالبسط» پرداخت. این شهید مدافع حرم زندگی خود را در جوار حرم رضوی آغاز کرد و تا 20 سالگی در مشهد زندگی کرد. خیلی زود مراحل زندگی خود را طی می کند و وارد بازار کار می شود و در سن 18 سالگی شروع به ازدواج می کند.

برای تشکیل خانواده به استان کرمان سفر کرد. شغل او حسابداری بود و همسرش نیز کارمند دولتی بود و از نظر مالی کم نداشتند، در عین حال خداوند دختری به نام “فاطمه” به آنها عطا کرد و برای رفتن به سوریه، شروع به فراگیری زبان افغانی کرد و سپاه فاطمیون عازم سوریه شد و در 3 اردیبهشت 96 مصادف با شهادت سرورش امام موسی کاظم علیه السلام در آنجا به شهادت رسید.

7b920cfa 380d 4cc2 82a8 0784307af115 خبر خاکستری

شهیدی که حاج قاسم نمی خواست او را دفن کند

حسین بادپا در 25 اردیبهشت 1348 در خانواده ای مذهبی از شهرستان رفسنجان استان کرمان به دنیا آمد. این شهید بزرگوار از افراد بسیار پرتلاش و مخلص لشکر 41 تارالا بود که بارها مجروح شد و در نهایت پس از از دست دادن یک چشم خود به عنوان جانباز 70 درصد دفاع مقدس شناخته شد اما با این وجود وی پس از جنگ دست از تلاش برنداشت و به انجام مأموریت های جنوب شرقی لشکر 41 تارولا در مبارزه با عناصر ضد انقلاب و اشرار در سال 70 پیشتاز نبرد بود.

با شروع درگیری‌های نیروهای مقاومت و تکفیری‌ها در سوریه، حاج حسین به‌عنوان مستشار و داوطلبانه به شامت رفت، اما به دلیل روحیه‌ای که داشت هرگز از درگیری‌ها فاصله نگرفت و بارها در راه با جراحات وارده به ایران بازگشت. اما هر بار او به سوریه برمی گشت تا کار ناتمام خود را بدون انتظار بهبودی کامل به پایان برساند.

حاج قاسم سلیمانی در تعبیری زیبا از شهید بادپا او را با شهید یوسف الهی تشبیه می کند و می گوید: فضایل سفیدپوشانی که از نسل مجاهدان هستند و در تشنگی یاران شهید و در بیم عاقبت بسر می برند. زندگی، ما امیدواریم که خدا این ترس را افزایش دهد زیرا اگر او بترسد وقتی ما بمیریم همه چیز درست می شود. مشکل اینجاست که ما زندگی را فراموش می کنیم، اگر بترسیم فراموش نمی کنیم. حسین بادپا که با اصرار به کاروان آمده بود، احتمالاً از کاروان پیشی گرفت و نه تنها موفق شد سخنان نامرئی شهید یوسف الهی را به خواست خدایی دیگر در پیشگاه خداوند تبدیل کند، بلکه از شهید یوسف الهی نیز پیشی گرفت.

همسر شهید سید جلال حبیب اللهی تعریف می کند: «در دیداری که با حاج قاسم داشتیم، گفتم: شوهرم در درعا به شهادت رسید و از دوستان نزدیک شهید بادپا بود. یکی از محافظان حاجی در گوشش زمزمه کرد: با بادپا بود. در این زمان سیدجلال هنوز نیامده بود. از سردار پرسیدیم: آیا پیکر شهید بادپا برگشته است؟ گفت: نه، جنازه سیدجلال چطور؟ گفتیم: نه. حاج قاسم گفت: پیکر حسین بادپا بر نمی گردد. پرسیدم چرا؟ گفت: چون خودم همه شهدا را در کرمان دفن می کنم. اما حسین دوست صمیمی من بود و می داند که نمی خواهم او را دفن کنم. برای همین جسدش برنمی‌گردد.»

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید