«صبر» واژه آشنای مادران شهدا/ وقتی قاب عکس تنها بهانه پایان دلتنگی مادرانه است.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به گزارش کُردتودی، خورشید همیشه در چشمان مادرانی طلوع می کند که به دوردست ها خیره می شوند و زن و مرد را برای فردا سیر می کنند تا این امانت الهی وارثی بهشتی در زمین باشد.

عظمت دریا مدیون قطره و عظمت ایران به خاطر قطره خون شهدا و عظمت شهدا مدیون زحمات مادران شهداست.

شهدا و ایثارگران در سرزمین مجاهدان خاموش کردستان فصلی از زندگی را جشن گرفتند که در آن تجهیزات، لشکرهای فراوان و… آنها در ادبیات دینی و سیاسی خود جایی نداشتند و این فقط یک اعتقاد راسخ بود که زن و مرد نداشتند. او در مبارزه برای آرمان ها قوی و استوار ماند.

کردستان، سرزمین کوه های سر به فلک کشیده، سرزمین غیور مردان میدان نبرد، سرزمین شهدای بهار، سرزمین شهیدان حاجیان، سرزمین شهیدان ورمگانی، سرزمین شهیدان ورمگانی، سرزمین شهیدان سید منصور و سید مصطفی بیاتیان، کشور مردانی است که ضدانقلاب زحمات زیادی به خرج داد و جوانان زیادی در این راه خون خود را اهدا کردند تا آب و آب و خاکشان به دست گروهک های ضدانقلاب نیفتد.

کردستان سرزمین مادران فداکار و صبور است که فرزندانشان به دست منافقین و ضدانقلاب و گروهک های ضدانقلاب به فیض فراوان به شهادت رسیده اند.

گاهی در میان این همه شلوغی روزگارمان، صدای گریه و اشک و آه مادران و همسران شهدا را می شنویم، مادرانی که درد غم پیکرشان قوز کرده و هنوز با خاطرات زندگی می کنند. فرزند دلبندشان

b3d05366 824f 477f bf60 c6824b1c677b خبر خاکستری

آوردن چندین قطعه استخوان و پلاک نهایی طی 16 سال انتظار مادر

اولین تصویری که از خانواده شهدا به ذهن خطور می کند، مادران شهدا هستند که با وجود اینکه بیشترین گرما و مصیبت را متحمل شدند کمتر مورد توجه قرار گرفتند.

چه کسی از دل مادری می داند که پسرش هنگام خروج از خانه سرش را خم کرد اما بعد از 16 سال فقط چند تکه استخوان برای او به یادگار آوردند.

اختر نیازپور، مادر شهید محمدجعفر رضایی، یکی از 450 شقایق روی بام ایران است.

مادر شهید گفت: محمدجعفر در سال 1343 در همان خانه ای به دنیا آمد که روزگاری صفای خاص خود را داشت و از کودکی علاقه خاصی به فعالیت های مذهبی داشت و همیشه در مسجد سیدالشهدا که در آن زمان بود نماز می خواند. پایگاه فعالیت های مذهبی بیجار بود. او پیشنهاد داد.

مادر شهید به ما گفت که محمدجعفر از دانش آموزان ممتاز دبیرستان طلقتی بوده و معشوقش به کار خانه و هنر به ویژه قالی بافی علاقه زیادی داشته است.

مادر شهید به ما گفت که 13 نفر از 13 مرد کوچولو دوران جنگ، چون همگی عالی بودند، درس را رها کردیم و به قلعه جهاد و شهادت رفتیم.

مادر شهید با چشمانی اشکبار گفت: درد من از زمانی شروع شد که هیچ یک از دوستان محمد جعفر از او خبر نداشتند و این آغاز انتظار من بود و تنها همراه من در طول 16 سال رادیوی کوچکی بود که هر روز به آن گوش می کردم. او را برای شنیدن نام محبوبش از رادیو عراق به عنوان یک اسیر.

تابستان 1355 پایان انتظار 16 ساله مادر شهید محمدجعفر رضایی بود.

17109253 9fd6 4c8c beca 63da4e80fb92 خبر خاکستری

شیرزنی کُرد که برای یافتن پیکر شهیدش تمام دامنه های غربی کشور را جست و جو کرد

راضیه نامی، مادر شهید سید محمدرضا واعظ مومنی، یکی از 450 شهید دیار گروس است که در گفت و گو با خبرنگار کردستانی با بغضی که گلویش را بسته بود و مرواریدهای ساختگی که بر سرش جاری شده بود، آهسته صحبت کرد. گونه ها

او درباره فرزند شهیدش به ما گفت که از ابتدای زندگی سختی های زیادی را متحمل شده و هیچ کدام را فراموش نکرده است، اما گرمای سید محمدرضا برایش شدیدتر بود.

مادر شهید واعظ مومنی گفت: پسرم دانشجو بود، با یکی از همسایه هایمان که اصفهانی بود دوست صمیمی بودند، تا شب در خانه ایشان درس می خواندند تا انقلاب شروع شد، محمدرضا مؤذن خوبی بود و می گفت: اذان در پشت بام خانه

این شیرزن کُرد ادامه داد: با شروع تظاهرات محمدرضا به همراه دوستانش در تظاهرات شرکت کرد و امام خمینی را بسیار دوست داشت.

مادر فداکار بیجاری گفت: محمدرضا علاقه زیادی به نقاشی و خوشنویسی داشت.

وی خاطرنشان می کند: در 19 دی 1361 به همراه همرزمش هنگام بازگشت به تهران در محور بیجار – سنندج توسط حزب منحله کومله دستگیر و 11 ماه بعد در اسارت به شهادت رسیدند.

مادر شهید واعظ مومنی با چشمانی گریان گفت: فقط یک مادر می تواند بفهمد که شش ماه قدم زدن در دشت و کوه تا معشوق تو را پیدا کنم. من در این مدت زجر زیادی کشیدم: «طعنه زیادی چشیدم، اما هر بار که به پسرم نزدیک می شدم، دلم آرام می گرفت.

مادر شهید افزود: شش ماه بعد جسد فرزندم را در گردنه در کوه های کردستان یافتم و به زادگاهش بیجار منتقل و به خاک سپردم.

af6887cd 6a99 473c 9524 4ff53075ae0c خبر خاکستری

مادری که برای رضای خدا هدیه خدادادی خود یعنی انقلاب را فدا کرد

جیران امینی مادر شهید سید هداد برجانه یکی از 450 شهید بیجاری است که 88 بهار از عمر خود را سپری کرده و همچنان نام فرزند دلبندش حرف اول و آخر را می زند.

شهید سید هداد برزنه در خرداد 1332 در روستای خسار سفید از توابع بیجار به دنیا آمد و در تیرماه 1346 در چناره در درگیری با رژیم بعث عراق به شهادت رسید.

مادر این شهید در گفت و گو با خبرنگار ما درباره جوانی فرزندش که فدای آب و خاک بود، گفت: سپاه.

مادر شهید برزنه در میان سخنانش از سختی های زندگی در آن روز در روستا، از رنجی که برای زنده شدن خدا متحمل شده و لب به تسلیم شدن در برابر خدا نگشود، گفت.

او در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت: با اینکه می دانم هداد شهید بود اما دلم آرام نمی گیرد و سال های بعد منتظر بازگشت هداد هستم.

مادر 88 ساله با چشمانی گریان به ما گفت که زندگی ساده است و چند نفر در خانه کوچکی در روستای حصار سفید زندگی می کنند.

مادر شهید برزنه از ویژگی های اخلاقی فرزندش می گوید: هداد بسیار مهربان بود و با اخلاق خوب با همه صحبت می کرد و دوست نداشت کسی دلش برایش تنگ شود.

خداوند به مادران شهدا صبر عطا می کند که غم از دست دادن فرزندشان را برایشان شیرین می کند و می خواهند روزی به فرزند شهیدشان بپیوندند. هر چه زودتر شهیدش را زیارت کنید.

مادران شهدا از حضرت ام البنین(س) الگو گرفته اند و امیدشان این است که هر چه زودتر به فرزندان شهیدشان بپیوندند.

دیدگاهتان را بنویسید