نقد حجاریان از سیاست خیابانی/ باید به طرف سیاست وفادار ماند

نقد حجاریان از سیاست خیابانی/ باید به طرف سیاست وفادار ماند

روز جدید : همیشه باید به عرصه سیاسی وفادار ماند زیرا عرصه سیاست به ویژه سیاست عادی در درازمدت بر سایر عرصه ها تأثیر می گذارد و فرآیندهای اجتماعی را برگشت ناپذیر می کند.

سعید حجاریان در یادداشتی با عنوان «در مقابل آبگرفتگی این بندر چه باید کرد؟» به اتفاقات اخیر کشور پرداخته و تاکید می کند که باید همیشه به عرصه سیاسی وفادار بود زیرا عرصه سیاست به ویژه سیاست عادی بر طولانی بودن آن تأثیر می گذارد. اصطلاح و سایر حوزه ها، فرآیندهای اجتماعی را برگشت ناپذیر می کند.

قسمت اول یادداشت این نظریه پرداز حکایت از سیر اصلاحات دارد: اعتراضات شهریور و مهر 1401 که پس از مرگ مهسا امینی به وجود آمد، حداقل از سه منظر قابل تحلیل است. سطح اول به موضوع اختصاص دارد، یعنی. نهادی به نام گشت ارشاد شامل مبانی قانونی و دستگاه های اجرایی آن. سطح دوم به تحلیل کمی و کیفی اعتراضات به ویژه موضوع خشونت اشاره دارد. سطح سوم به تحلیل مطالبات جامعه معترض و رابطه آن با سیاست مربوط می شود.

وی در ادامه این یادداشت می‌گوید: برای توضیح آنچه امروز در جامعه ایران می‌گذرد، موظفم به منحنی توزیع نرمال اشاره کنم، در میانه این منحنی وضعیت پایدار و متعادلی مشاهده می‌شود که حداکثر فضا را اشغال می‌کند. و از طرفی می توانید برخی عدم تعادل و بی نظمی را تشخیص دهید که نشان دهنده بخش کوچکی از نیازهای جامعه است.

سعید حجاریان در بخشی دیگر از این یادداشت تاکید کرد: فعالیت گروه های سازمان مجاهدین خلق و تروریسم و ​​جنگ هشت ساله ایران و عراق بین سال های 1377 تا 1378 دو طرف منحنی توزیع نرمال را تحت تاثیر قرار داد و بی نظمی را ناشی از سیاست و سیاست دانست. حتی «هر روز» تحمیل کرد، ادامه داد: در یک سو بخش بزرگی از مردم ایران حضور داشتند و در سوی دیگر مخالفان بودند که در یک محاکمه از صحنه سیاست داخلی ناپدید شدند. پس از آن و در فاصله سال های 1367 تا 1376، سطح درگیری از درگیری های خونین و تروریسم به حوزه فرهنگ و اقتصاد و البته سیاست رسمی تغییر کرد.

در ادامه این یادداشت، این نظریه پرداز جریان اصلاحات اظهار داشت که دولت اصلاحات نقطه عطفی در این تداوم است و موفق شده است «استثنا» را تا حد زیادی محدود کند و با ایده «همه- توسعه دور” سه حوزه فرهنگ، اقتصاد و سیاست حاکم بود یا به اصطلاح. “عادی سازی” و ایجاد ثبات در زمین متزلزل سیاست.

وی در این مقاله به بررسی برخی از رویدادهای سیاسی دوران اصلاحات نیز پرداخته و از آنها به عنوان عواملی یاد کرد که باعث فرسایش تدریجی قله دوم کورهاد و سقوط آن به طرفین (محافظه کاران و براندازان) شد.

وی در تشریح نتایج این وضعیت اظهار داشت: اصولگرایان همه این اتفاقات را به صحنه‌سازی دولت اصلاحات اختصاص دادند و براندازان استدلال کردند که دولت اصلاحات شکست خورده و مردم را ناکام گذاشته است. بدین ترتیب وزن مخالفان اصلاحات بر وزن احزاب افزوده شد و «میانه قوی» تضعیف شد و اصلاحات از قله به وادی تبدیل شد و سپس منحنی «توزیع عادی» به «دوبل» تبدیل شد. قوز” منحنی – که قطبی شدن وضعیت را نشان می دهد.

حجاریان نیز در این یادداشت با بیان اینکه در دولت محمود احمدی نژاد پروژه احیای «وضعیت فوق العاده» با سرعت و عمق بیشتری انجام شد، ادامه می دهد: در واقع کار ویژه دولت نهم و دهم استثنایی، معجزه و معجزه بود. یک سری عادت شکنی که برایش زیاد است گفته شده است. پس از آن و با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و روی کار آمدن دولت حسن روحانی، با الهام از همین چارچوب، این بحث را مطرح کردم که دولت در یک روند طولانی بر خلاف شرایط عادی حرکت کرد و وضعیت فوق العاده ای ایجاد کرد و وجود دارد. هیچ راهی برای خروج از این وضعیت وجود ندارد، مگر با رفتن به مسیر عادی سازی، که من آن را “عادی سازی” نامیدم. عادی سازی پادزهر شرایط استثنایی کشور بود و حتی در این شرایط بر «دموکراسی» – یعنی مشخصه اصلی پروژه اصلاحات – ارجحیت داشت. به همین دلیل در آن زمان خطاب به رئیس جمهور نوشتم: “اصلاح طلبان/اصلاح طلبان از دولت انتظار دموکراسی ندارند، آنها فقط می خواهند اوضاع کشور عادی شود.” و این آرزو چیزی جز فراهم کردن شرایط عادی زندگی برای ایرانیان نبود.

وی در ادامه با بیان اینکه این الفاظ، تعابیر و مطالبات مورد توهین و لعن دو طرف قرار گرفت، اظهار داشت: در دولت دوازدهم پروژه عادی سازی با همان دو نیروی ذکر شده شکست خورد و فصل جدید سریال اورژانس آغاز شد و این بار سطح درگیری از عرصه سیاست رسمی خارج شد و به خیابان رفت و به موازات آن، از نوامبر 2018 به بعد، وضعیت استثنایی جدید یکی یکی برنامه ریزی شد. تهی شدن سیاست از سیاست که با بحران شناسایی مطالبات عمومی و تعطیلی سازوکارهای حل تعارض آغاز شد، به لغو انتخابات منجر شد.

حجاریان در ادامه به این سوال که آیا می‌توان با مقایسه تاریخی از یک وضعیت عادی صحبت کرد، پاسخ مثبت داد؟

وی در بخشی دیگر از این یادداشت با طرح این سوال که در مورد مطالبات امروز جامعه ما چه می توان گفت؟ وی افزود: نگاهی به مواضع، کنش‌ها و واکنش‌ها در صحنه اعتراض نشان می‌دهد که مطالبات معلق که رنگ و بوی سیاسی و گاه سیاسی داشت، اکنون آشکار شده و به شعارهای غیرمناقشه‌ای و فراگیر مانند «زن، زندگی، آزادی”. این روند نشان می دهد که کانون مطالبات فوری جامعه از «سیاست» به «حقوق شهروندی» تغییر کرده است. اگر پیش از این دموکراسی صندوق رأی و کنش سیاسی آغازگر «به رسمیت شناختن» و «کسب حقوق» بود، اکنون تقاضای شهروندی چنین نقشی را ایفا می کند. مطالبه ای که بر خلاف دموکراسی – که معمولاً مبتنی بر طبقه متوسط ​​شهری است – فراطبقه تلقی می شود و هر شهروند بر اساس تجربه زیسته خود ترجمه ای از آن دریافت می کند. از سوی دیگر، حاملان این شعار، وضعیت قطبی شده سیاست متبلور در منحنی دوشاخه را نادیده گرفته و با دور زدن تحمیل ها، بدیلی ایجاد کرده و یا نمادهای استبداد را طرد کرده اند. از سوی دیگر، با دور زدن سیاست کلاسیک، سبک جدیدی از تقاضا را نشان دادند.

حجاریان در پایان یادآور شد: اما نباید فراموش کرد که همیشه باید به عرصه سیاسی وفادار ماند چرا که عرصه سیاست به ویژه سیاست عادی در درازمدت بر سایر عرصه ها تأثیر می گذارد و فرآیندهای اجتماعی را برگشت ناپذیر می کند.

دیدگاهتان را بنویسید