چه بر سر دولت آمده است که با اینکه می داند «گشت ارشاد» اشتباه می کند، اما جرأت تغییر مسیر را ندارید/ کار اشتباهی است، ما باید در مقابل هر کاری که دشمن انجام می دهد، عمل کنیم.

چه بر سر دولت آمده است که با اینکه می داند «گشت ارشاد» اشتباه می کند، اما جرأت تغییر مسیر را ندارید/ کار اشتباهی است، ما باید در مقابل هر کاری که دشمن انجام می دهد، عمل کنیم.

روز جدید دکتر کیومارت اشتریان، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در روزنامه شرق نوشت: یا همیشه می بینید که دشمنان چه می گویند و برعکس عمل می کنید، یا اینکه استقلال فکری ندارید و منتظر باشید ببینید منافقین و سلطنت طلبان چه می گویند و اگر شما خود را در برابر او تجزیه و تحلیل کنید، این می تواند شما را به ورطه بکشاند.

این مهندسی معکوس استدلال های نادرست است که گریبانگیر سیستم تصمیم گیری ما شده است و تنها یکی از نمونه های آن گشت ارشاد و نارضایتی های گسترده ای است که ایجاد کرد.

مرگ غم انگیز خانم امینی را نباید به سطح فردی تقلیل داد. این یک مدل غلط فکری- مدیریتی است که در سراسر کشور گسترش یافته است. اگر دشمنان شما از نقاط ضعف شما سوء استفاده می کنند، دلیلی برای پافشاری بر نقاط ضعف شما وجود ندارد.

مثل این است که حریف شما در فوتبال از نقص استراتژی یا ضعف بازیکن شما استفاده کند و از همان موقعیت به شما حمله کند و شما را شکست دهد. راه حل این نیست که این بازیکن را نگه دارید و بر استراتژی اشتباه پافشاری کنید، بلکه باید عاقلانه جایگزین او شوید و مهمتر از آن در شیوه بازی خود تجدید نظر کنید.

نمی‌دانم چه بگویم ساده‌تر از این که به تعدادی از افرادی که برخی از مراکز تصمیم‌گیری جمهوری اسلامی را در اختیار گرفته‌اند، به خاطر خساراتی که به نظام و مردم وارد کرده‌اند، اشاره کنم. مثل فرقه ای هستند که با مغزهای خشک به دام گروه محدودی از پیروانش افتاده اند و با اعتماد به نفس در امور کشور فاجعه می آفرینند.

در ماجرای مرگ مهسا امینی عده ای از گوربتچی ها عملاً چرخ و فلک زده اند و در پوست خود پنهان نمی شوند زیرا توجیه جدیدی یافته اند. ممکن است از این مصیبت خوشحال شوند. اما این بدان معنا نیست که شما باید از تعداد زیادی از مردم، از جمله روشنفکران، که مخالف چنین رویه‌هایی هستند، غافل شوید.

شما با این کار پلیس را که قرار است مظهر اقتدار و نظم باشد به مسیر اشتباه هدایت کرده و آنها را تحقیر کرده اید. برای تأیید رفتار خود، شاهد برخورد خشن پلیس آمریکا هستید، بدون اینکه بدانید این دو به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند. بله، پلیس آمریکا هر روز مردم را می کشد و به ویژه علیه سیاه پوستان وحشیانه رفتار می کند، اما آن را به مذهب یا سیستم سیاسی آمریکا مرتبط نکنید. درک این دیدگاه برای اقلیتی که طبق سلیقه خود تنها لایه ای سطحی از تمدن غرب را می بینند بسیار دشوار است.

به طور سیستماتیک برای مردم و نظام بهانه و بلا می سازند و حتی در اقلیت خود به صورت یک جانبه از آن دفاع می کنند. مشکل طرز فکری است که اسیر مهندسی معکوس است یا نمونه هایی از منافقین و سلطنت طلبان یا پلیس آمریکا. به هر حال، او برای هر سه طرفدار جمع می کند

مشکل اینجاست که چرا نظام تصمیم گیری اسیر چنین بینشی و چنین اقلیت فکری است که بیشتر در یک فرقه باقی مانده است؟ معمولاً چنین فرقه هایی ابتدا گروه ها و نهادهای تأثیرگذار را تسخیر می کنند. این گروه ها می توانند روحانیون، دانشگاهیان، خدمات و … باشند. فرقه های سازمان یافته به این شکل عمل می کنند

چه منطقی را می توان با سپردن وظیفه ارشاد به کم سواد دینی توجیه کرد؟ نادیده گرفتن این واقعیت که اکثر جوانان از گشت ارشاد ناراضی هستند و این گشت برای آنها کارکرد ضد دینی دارد، یعنی چه؟

آنها گزارش های مکرر از آثار سوء گشت ارشاد را هیچ می دانند و اصرار دارند که کارشان پذیرای ساده لوحانی است که از سواد دینی اندک بهره مند شده اند. اتفاقی که برای ما افتاده این است که اگرچه اکثر “دولتی ها” می دانند که این یک اشتباه است، اما شهامت و قدرت تغییر این رویه را ندارند.

این به معنای تسخیر حکومت و انحراف خرد سیاسی توسط یک گروه کوچک و مغرض است. این رفتارها هیچ توضیحی ندارد مگر اینکه ذهن خود را تسلیم دشمنان خود کنید و اسیر مهندسی معکوس فکری شوید. مگر اینکه عقل حکومت را به قشربندی ترین لایه های اجتماعی بسپارید که هیچ درکی از مردم ندارند.

مشکل ما تسخیر قدرت توسط گرایش هایی است که در سطح یک فرقه عمل می کنند. معدود کسانی که خودشیفتگی دارند و خود را حقیقت مطلق می پندارند و حدیث را جعل می کنند زیرا تعداد پیروان حق کم است.

دیدگاهتان را بنویسید