آیا اعتدالیون و اصلاح طلبان با هم متحد می شوند؟/ خاتمی، روحانی، ناطق، لاریجانی و… چه خواهند کرد؟

آیا اعتدالیون و اصلاح طلبان با هم متحد می شوند؟/ خاتمی، روحانی، ناطق، لاریجانی و… چه خواهند کرد؟

در بحبوحه انتخابات سال 92 بود، انتخاباتی که باید بعد از 8 سال حکومت محمود احمدی نژاد و در شرایطی برگزار می شد که فشارهای خارجی و افزایش تحریم ها از یک سو و افزایش تورم و گرانی از سوی دیگر بود. در همین روزها روشنفکران و بزرگان سیاسی گرد هم آمدند تا کشور را نجات دهند و مانع افتادن دولت بعدی به دست فردی مثل احمدی نژاد شوند.

به گزارش شبکه شرق، یک سال و نیم از روی کار آمدن دولت اصولگرای سیدابراهیم رئیسی می گذرد. دولتی که با حمایت همه جانبه نهادهای مهم نظام روی کار آمد و برخی معتقد بودند شاید یکنواختی مدیریت فضا به حل مشکلات کشور به ویژه مشکلات اقتصادی و اتفاقاتی که در حوزه رخ داده است منجر شود. سیاست خارجی به ویژه برجام و FATF.

یکنواختی کنترل به دست آمده است، اما به نظر می رسد به جای حرکت به جلو، عقربه های ساعت در جهت مخالف و به عقب می چرخند. وضعیت سیاست خارجی به ویژه پرونده برجام هر روز پیچیده‌تر می‌شود و دیپلماسی دولت‌های نهم و دهم کورکورانه به پرونده هسته‌ای ایران گره خورده است.

در اقتصاد، بازگشت به سیاست یارانه‌ها از یک سو و ادامه تحریم‌ها از سوی دیگر. وضعیت معیشتی و مالی مردم وارد دوره حساسی شده است. اعتراضات در حوزه فرهنگی و اجتماعی که از شهریورماه پس از درگذشت مهسا امینی آغاز شده بود، فروکش کرده اما شعله های آن هنوز خاموش نشده است.

در چنین شرایطی برخی از بزرگان سیاسی و روشنفکران همچنان سکوت می کنند و البته برخی دیگر از سکوت بیرون آمده اند و فضا را چنان خطرناک می بینند که یکی قلم می گیرد و بیانیه می نویسد و دیگری می گوید ایران است. در خطر. یکی اینکه به شورای نگهبان پیام بدهیم که باید فضای مشارکت حداکثری را فراهم کند و دیگری تاکید بر اصلاح ساختارهای نظام.

در همین حال اسحاق جهانگیری در گفت و گو با برنامه «حضور» با بیان اینکه فکر می کنم وارد چالش بدی شده ایم، گفت: واقعاً هر ایرانی حتی اگر با جمهوری اسلامی ایران همدردی نداشته باشد و با ایران همدردی کند، الان او باید احترام بگذارد این مسائل حساس هستند. به نظر من ایران در خطر است و این اتفاقات داشت به جایی می‌رسید که می‌توانست ایران را در معرض خطر قرار دهد. نیروهای علاقه مند به ایران و نظام و وفادار به آرمان های امام، اکنون باید اعتبار و اعتبار خود را نشان دهند که این مشکلات حل شده و باید حل شود.

اما آیا می توان شباهتی بین این روزها و شرایط کشور در اوایل دهه 90 که بزرگان جمع شدند مشاهده کرد؟ آیا خطر دیگری برای سیستم وجود دارد؟ آیا دوره خرد دهه 90 در قرن جدید تکرار می شود؟

در بحبوحه انتخابات سال 92 بود، انتخاباتی که باید بعد از 8 سال حکومت محمود احمدی نژاد و در شرایطی برگزار می شد که فشارهای خارجی و افزایش تحریم ها از یک سو و افزایش تورم و گرانی از سوی دیگر بود.

در همین روزها روشنفکران و بزرگان سیاسی گرد هم آمدند تا کشور را نجات دهند و مانع افتادن دولت بعدی به دست فردی مثل احمدی نژاد شوند.

حاصل آن روزهای عقلانی مانند آیت الله هاشمی رفسنجانی، سید حسن خمینی، سید محمد خاتمی، ناطق نوری، حسن روحانی و… روی کار آمدن یک دولت میانه رو بود که حداقل در حال حاضر کشور را از لبه پرتگاه عقب راند.

تکرار این دوره در انتخابات مجلس سال 94 نیز نتیجه داد و مجلس از یک چهره اصولگرا به چهره ای چندوجهی تبدیل شد که اصلاح طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان وزن نسبتاً برابری داشتند.

سال ها پس از آن روزها، زمزمه های آرامی خواستار برپایی خیمه این جوامع و فعال شدن بزرگان نظام در زمانی دیگر و در قرن جدید است. اگرچه اخبار پراکنده حاکی از ادامه این دوره های سیاسی است، اما سوال اینجاست که آیا ممکن است در روزهایی که افراط گرایی وارد بخش های مختلف نظام شده و کار از دست افراد منطقی و متخصص خارج شده است، اینها دوره‌های سیاسی هنوز هدف خاصی را دنبال می‌کنند و کشور را از پرتگاه باز می‌گردانند؟

اشاره جهانگیری به بزرگترها

امروز اسحاق جهانگیری که از قضا دیدارهای زیادی با بزرگان و فرهیختگان نظام دارد، در حالی که وضعیت کشور را خطرناک می داند، به بزرگان و فرهیختگان این پیام می دهد که در این شرایط ساکت نباشند. اما او باید در زمین بیرون بیاید.

اما تنها جهانگیری نیست که شرایط کشور را خطرناک توصیف می کند. در سوی دیگر طیف سیاسی کشور، محمدرضا بهنار از زاویه دیگری با برچسب اصولگرایی نگران است. وی می گوید: در نبود سه چهار حزب قدرتمند، جامع و پاسخگو، از آینده مردم سالاری دینی بیم دارم و فکر می کنم این مردم سالاری دینی به هدف خود نمی رسد. زیرا اگر حزب نباشد، انتخابات پوپولیستی خواهد بود. در پیشنهاد بلندمدت، برنامه من تغییر برخی اصول قانون اساسی است. »

چه کسانی باید فعال شوند؟

اما هنوز چه کسی باید اعتبار و افتخار خود را به نظام نشان دهد؟ چه کسی می تواند مردم سالاری دینی را در مسیر درست قرار دهد؟

از جمله چهره هایی که می توان مخاطبان این دغدغه ها، هشدارها و دعوت ها دانست، می توان به سیدمحمد خاتمی، ناطق نوری، سیدحسن خمینی، حسن روحانی، علی لاریجانی، موسوی هوئینی ها و … اشاره کرد.

سیدمحمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات که در جریان اعتراضات اظهارنظر چندانی نکرد، اخیراً در بیانیه ای بزرگ به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، 15 راهکار برای عبور کشور از بحران را برشمرد. وی معتقد است: «آنچه امروز مشهود است نارضایتی توده‌ای است و اشتباه بزرگ نظام حکومتی این است که بخش کوچکی از جامعه را که به خود وفادار می‌داند راضی می‌کند به قیمت افزایش نارضایتی بخش بزرگی از مردم. جامعه، یعنی از مشکلات عدیده ای رنج می برد و متاسفانه امید به آینده ای بهتر را از دست داده است.

خاتمی پس از تشریح دلایل این نارضایتی، ارزان ترین و مفیدترین راه برون رفت از بحران را ارائه کرد و معتقد است: به نظر من «خود اصلاحی» ارزان ترین و مفیدترین راه از نظر ساختار، رویکرد و رویکرد است. این بهترین راه خروج از بحران است.»

آیت الله موسوی هوینی ها که یکی از مهره های کلیدی اصلاحات است مدت ها سکوت کرد. وی چندی پیش در سخنانی در حرم مطهر امام لب با اعتراض نسبت به ادامه وضعیت فعلی گفت: این مردم و اعتماد مردم نقطه اصلی و محوری قدرت امام بودند و ما آن را از دست داده ایم. یعنی در نتیجه بی تفاوتی که داریم اعتماد مردم را از دست داده ایم و به چیزهایی که فکر می کنیم بسیار مهم هستند چسبیده ایم. »

شاید انتظارات از سیدمحمد خاتمی و موسوی هوینی ها با توجه به دایره نفوذ آنها در جریان اصلاحات و طیف اعتدال گرایان بیش از یک یا چند اظهار نظر، بیانیه و سخنرانی باشد. یک سال تا انتخابات مجلس باقی مانده است که چالش دیگری را برای اصلاح طلبان ایجاد می کند – آیا آنها برای بازگشت به قدرت تلاش می کنند یا اینکه مصمم هستند فعلا از قدرت دور بمانند.

از سکوت پرحرفی گرفته تا حرکات مشکوک لاریجانی

اما نه تنها اصلاح طلبان، فعال شدن می تواند به چالشی برای تندروها و طیف حاکم در قدرت تبدیل شود. در چند انتخابات اخیر، اعتدال گرایان جریان اصولگرا نیز از دایره قدرت کنار گذاشته شدند. چهره هایی مانند ناطق نوری و علی لاریجانی که حضورشان در عرصه سیاسی تا حدودی می تواند توازن قوا را بازگرداند.

لاریجانی که خودش هم در دوران قدرت و هم بعداً با بررسی صلاحیت هایش افراط کرد، این روزها به «امید» اصولگرایان معتدل و حتی تعدادی از اصلاح طلبان تبدیل شده است. علاوه بر این، او همچنان چهره مورد اعتماد رهبری و نظام است و بازگشت او به قدرت ممکن است فضای به سرعت در حال شکل گیری در سیاست را تا حدودی مختل کند.

از سوی دیگر، ناطق نوری اگرچه با حضور فعال در قدرت و عدم تمایل به کاندیداتوری و عمدتاً ایفای نقش فعال، تکلیف خود را روشن کرده است، اما کسی که در پشت صحنه سیاست به ویژه در دهه 90 به او نفوذ مهمی نداده است. در خارج کردن فضای سیاسی از دست تندروها شاید به همین دلیل است که در چند ماه گذشته به ویژه در بحبوحه نگرانی ها از اعتراضات، سیگنال هایی از طیف های مختلف اصولگرا و اصلاح طلب به او ارسال شده است که گوشه نشینی خود را رها کرده و وارد میدان شده است. زمینه تصمیم گیری برای غلبه بر این به یک بحران تبدیل می شود

در کنار ناطق نوری می توان به حسن روحانی نیز اشاره کرد. رئیس سابق دولت که رهبر جنبش میانه رو کسو است. وی که دوران پسا ریاست جمهوری را با سکوت ترک کرد، چند ماهی است که فعال بوده و مدتی است که در خصوص مشکلات کشور اظهارات مهمی را بیان می کند و با حاکمان دیدار می کند. این جنبش‌های معنوی گمانه‌زنی‌ها را در مورد گوشه‌نشینی و دوری او از سیاست کنار گذاشت.

یادگار امام سید حسن خمینی، سوی دیگر جلسات و گردهمایی های فرهیختگان و بزرگان است. او که خود بارها هدف حملات تندروها قرار گرفته است، تلاش خود را بر حذف افراط گرایی و افراط گرایی از فضای سیاسی کشور متمرکز کرده است. سید حسن خمینی که در طیف های مختلف سیاسی حضور دارد، نزدیکی او به چهره های معتدل هر دو جریان، از ناطق نوری گرفته تا سید محمد خاتمی را نمی توان کتمان کرد و او یکی از بزرگان است.

کسانی که باید وارد میدان شوند …

اما اگر بخواهیم شخصیت های خردمند و به عبارتی بزرگان و روشنفکران سیاسی را بدون در نظر گرفتن جناح هایشان فهرست کنیم، شاید بتوان نام افراد دیگری مانند عبدالله نوری، محمدرضا بهنار و… را نیز ذکر کرد. مردمی که دیدگاهشان نسبت به سیاست و جامعه به وضوح با برخی از طیف های حاکم در قدرت متفاوت است. نگاهی که پایه و اساس نظام است نه ویرانگر نظام. و به جای ایستادن در برابر او، به دنبال راهی برای اصلاح خود از درون است. با وجود افزایش نارضایتی و رادیکالیسم در فضای روانی، سیاسی و اجتماعی کشور.

دیدگاهتان را بنویسید