آغاز فرماندهی شهید سلیمانی چگونه بود؟/ بازخوانی دست نوشته های حاج قاسم درباره مجروحیت وی


ساعت: 11:49
تاریخ انتشار: ۱۳۰۱/۰۹/۲۱
کد خبر: 1917355

سید ابراهیم یزدی نژاد گفت: در نوشته های حاج قاسم آمده است; شب و دیر وقت بود که متوجه شدم شکم، سینه و دست راستم مجروح شده و در یک لحظه احساس کردم شهید شده ام. یکی از نیروهای ارتش مرا از نبرد بیرون آورد و به خاکریز آورد. به جایی که بچه های پاسدار و بسیجی هستند و تا صبح با بدن مجروح آنجا بودم.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ سید ابراهیم یزدی نژاد در گفتگو با راه آرمان; وی در خصوص عملیات قدس و آغاز به کار فرماندهی حاج قاسم سلیمانی گفت: بعد از اتفاقاتی که در ابتدای جنگ افتاد و این مسائل عواقبی برای جامعه، دولت و مسئولان داشت. نیروهای جداگانه از هر استان در مناطق مختلف عملیاتی جنوب برای حفاظت از جمهوری اسلامی ایران با دشمن بعثی جنگیدند.

این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه می دهد: از آبان ماه سال 60 مقرر شد که نیروهای هر استان به صورت متمرکز حضور داشته باشند تا یک گروه حاکمیتی برای آنها ایجاد شود. نیروهای استان کرمان در حمیدیه، کره، سوسنگرد و آبادان بودند و با استقرار جدید همه گروه ها در مجموعه سوسنگرد در جنوب خوزستان فراخوان و متمرکز شدند.

وی بیان کرد: مسئولیت نیروی اعزامی که بیش از 600 نفر بود به سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی که مسئولیت فرماندهی دو گردان در عملیات، شروع سازماندهی و اجرای عملیات را بر عهده داشت، محول شد. علاوه بر این تعدادی از نیروهای کرمان در قرارگاه و جاهای دیگر همکاری کردند و این افراد نیز با حاج قاسم آمدند و به نیروهای منطقه سوسنگرد اضافه شدند.

یزدی نژاد با بیان اینکه دو گردان با حداقل امکانات و تجهیزات در منطقه سوسنگرد خوزستان تشکیل شد، اظهار کرد: پس از استقرار آموزش و آمادگی مردمی، برنامه ریزی عملیات از قرارگاه کربلا تشکیل و به کرمان محول شد. نیروهای بستان و پل سابله را تصرف کردند که بسیار مهم و ضروری بود.

این رزمنده دوران دفاع مقدس تصریح کرد: نیروها در دو گردان به فرماندهی اکبر محمد حسینی و سید محمد تهامی مشغول فعالیت بودند و گردش کار و عملیات برای نحوه عملکرد هر گردان پیش بینی شده بود. این عملیات اولین عملیات کلاسیک و منظمی بود که نیروهای مردمی و سپاه می خواستند در سطح وسیع انجام دهند.


7bb29b4b 7c85 45e4 bf53 1708c8cd3e7e خبر خاکستری



وی با بیان اینکه در این عملیات اکبر محمد حسینی و بیش از 60 نیروی کرمانی به شهادت رسیدند، گفت: در این عملیات با همت فراوان نیروها بستان آزاد و پل سابل به تصرف در آمدند.

یزدی نژاد درباره آسیبی که حاج قاسم در این عملیات متحمل شد، گفت: زمانی که حاج قاسم توانست قلم به دست بیاورد، یادداشت هایی درباره عملیات طریق القدس نوشت؛ اما در این عملیات از طریق القدس سر و صدا کرد. سپهبد شهید سلیمانی نوشته بود؛ عصر قبل از عملیات در منطقه سوسنگرد جمع شدیم و تعدادی از دوستان حمید اصغری، سردار رحیمی، رزم حسینی، محتشم، هندوزاده، منصور همایونفر حضور داشتند.

این رزمنده دوران دفاع مقدس بیان کرد: حاج قاسم گفته بود; با بچه ها نقشه را نگاه کردیم و با هم خداحافظی کردیم و آماده عملیات شدیم. شب عملیات هشتم اردیبهشت 1360 بود که نیروها آماده شدند، نیروهای گردان اکبر محمد حسینی با محور ناآشنا بودند و راه را اشتباه رفته بودند و سعی کردیم گردان را به سمتی برگردانیم. قرار بود عملیات انجام شود.

وی افزود: حاج قاسم نوشت; وقتی با بی سیم رمز عملیات که «یا حسین» بود گفته شد، نیروها خاکریزهای دشمن را زدند و بچه های کرمان هم خاکریزهای دشمن را زدند. در همین حین صدای انفجار شدیدی را در کنار خود احساس کردم و مرا از زمین پرت کردم.

یزدی نژاد ادامه داد: در نوشته های حاج قاسم آمده است; شب بود و دیر وقت متوجه شدم شکم، سینه و دست راستم مجروح شده و یک دفعه احساس کردم شهید شده ام. زیرا احساس کردم روحم از بدنم جدا شده است. یکی از نیروهای ارتش مرا از نبرد بیرون آورد و به خاکریز خودی که بچه ها پاسدار و بسیجی هستند برد و تا صبح با بدن مجروح آنجا بودم.


51ca2ed8 73fb 465c ac40 fb084dae6446 خبر خاکستری

این رزمنده دوران دفاع مقدس بیان کرد: حاج قاسم در یادداشت های خود نوشت؛ صبح یک آمبولانس پیدا کردند و مجروحان را به اهواز بردند و آمبولانس در راه خراب شد اما به هر حال ما را به اهواز رساندند و در بیمارستان بستری کردند، مجروحان زیادی وجود داشت و مراقبت‌ها به خوبی انجام نشد و در نهایت مرا به بیمارستان شرکت برق اهواز بردند و چند روزی برای مداوای اولیه در آنجا بودم و سپس به مشهد منتقل شدم.

وی گفت: سپهبد شهید سلیمانی نوشت؛ هیچ کس نمی دانست که من در بیمارستان مشهد بستری هستم. خانواده ام دیده بودند و از طریق آقای مهاجری که مشغول انجام کارهای مشترک هستند متوجه شده بودند که من در بیمارستان مشهد بودم و بعد از آن مادر، پدر، خانواده و چند تن از دوستانم از جمله منصور همایونفر و ابراهیم هندوزاده به دیدن من آمدند.

یزدی نژاد تصریح می کند: در دست نوشته های حاج قاسم آمده است; در بیمارستان دوستانم متوجه شدند که عناصر منافقین مانند پزشک و پرستار از من مراقبت نمی کنند و بخیه ها عفونی شده و قصدشان این بود که من را در بیمارستان از بین ببرند. بالاخره آقای مهاجری آمد و من را با بدن مجروح و شکم باز از بیمارستان بیرون آورد و به فرودگاه منتقل کرد.

این رزمنده دوران دفاع مقدس بیان کرد: سپهبد شهید سلیمانی در یادداشت های خود نوشت؛ به کرمان منتقل شدم و در بیمارستان شهید باهنر بستری شدم و تحت درمان قرار گرفتم و بیش از یک ماه طول کشید تا زخم هایم خوب شود و بعد احساس کردم می توانم به جبهه بروم و کارهای عملیاتی انجام دهم. و بنابراین من بیمارستان را ترک کردم و شروع به جمع آوری نیرو در شهر کردم.

وی خاطرنشان کرد: حاج قاسم نوشت; قرار شد برای عملیات بعدی حداقل چهار گردان از کرمان به منطقه اعزام شوند. بنابراین با نیروها به منطقه سوش رفتیم و آنجا محور عملیاتی دشت عباس بود که به نیروهای کرمان محول شد و در این منطقه شهید حسن باقری که فرمانده سپاه بود. قرارگاه کربلا، یگان های رزمی سپاه پاسداران را تشکیل داد و بچه های کرمان با نام تیپ 41 تارولا وارد عملیات فتح المبین شدند.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید