از تبلیغات علیه صدام در عراق تا یادگیری زبان فرانسه و انگلیسی در اسارت


ساعت: 11:35
تاریخ انتشار: ۱۳۰۱/۰۵/۲۷
کد خبر: 1890809

به مناسبت سالگرد بازگشت آزادگان با آزاده سرافراز کرمانشاهی به گفتگو نشستیم.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به گزارش مرصاد نیوز، امسال مصادف شدن ایام بازگشت آزادگان با ایام اسارت اهل بیت(ع) رنگ و بوی دیگری به این ایام بخشید.

5 مرداد سالروز ورود اولین گروه از آزادگان به میهن اسلامی است، شاید برای بسیاری از رزمندگان عازم جبهه، احتمال جان باختن یا جانباز شدن دور از ذهن نبود، اما تصور اسیر شدن توسط نیروهای بعثی قطعا چیز عجیبی بود.

خبرنگار «مرصاد نیوز» به همین بهانه در گفتگوی آقای «ذوالفقار طلوعی» از آزادگان سرفراز کرمانشاهی شرکت کرد.


مرصاد نیوز: آقای طلوعی در چه سالی و در کدام منطقه اسیر شدید و مدت اسارت شما چقدر بود؟

در تاریخ 5 مهر 1359 در منطقه قصرشیرین به اسارت نیروهای بعثی درآمدیم و نزدیک به 10 سال در اسارت بودم.


مرصاد نیوز: متولد چه سالی هستید؟ در دوران اسارت چند ساله بودید و چه حسی داشتید؟

من متولد 1337 هستم در دوران اسارت 22 ساله بودم. لحظات بسیار سختی بود که تصمیم گرفتیم به جبهه برویم، به همه چیز فکر می کردیم جز اسارت. گفتند به جبهه رفت و شهید یا مجروح شد. تنها چیزی که به آن فکر نکردیم اسارت بود. وقتی با این مشکل مواجه شدیم، خیلی سخت بود.


مرصادنیوز: از اتفاقات بعد از آن و از لحظه ورودتان به اردو بگویید؟

صدام کمتر از یزید نبود. ما به اندازه کاروان اسرای کربلا هستیم و شاید بیشتر! آزار و اذیت و شکنجه می کردند. مجموع سفر کاروان اسرا از کربلا 40 روز بود، در حالی که ما حدود 10 سال و برخی حتی بیشتر. در حالی که راه می رفتیم ما را وصل کردند. به ما توهین کردند و گفتند شما پارسی و پلیدی هستید. غواصان را زنده در گودال دفن کردند و بنزین زدند و آتش زدند. فقط شما این کلمات را می شنوید. شنیدن کی بود مثل دیدن… پذیرایی ما کتک بود. شاید هیچ کس نداند ما در مورد چه صحبت می کنیم، ما شکنجه را با پوست و خون لمس کرده ایم.

وقتی به اردوگاه رسیدیم، پذیرایی مفصل تری در انتظارمان بود، نیروهای عراقی راه باریکی را باز کردند و خودشان در دو طرف آن ایستادند. باید از آنجا عبور می کردی. همان تونل معروف وحشت که می گویند. تو باید از آن تونل می ترسیدی و کتک می خوردی. خدا نکنه یکی بیفته زمین، اوضاع خیلی بدتر می شد و از هر طرف کتک می خورد. گاهی عمدا پاهایشان را جلوی شما می گذاشتند تا زمین بخورند. آنها به هر طرف ضربه می زنند. سیمی، با دمپایی سیلی خورده است. اینگونه پذیرایی از زندانیان تا ورود به دیوانگاه بود.


مرصاد نیوز: فکر می کردید به وطن بازگردید یا به آزادی امیدوار بودید؟

حالت سردرگمی بود، اما هر اسیر و اسیری قطعاً به آزادی فکر می کند، اما نباید به هر قیمتی به آزادی فکر کرد و کاری نکرد. این بدان معناست که ایرانی بودن شما و ارزش های انقلاب و کشور را نباید بی اهمیت جلوه داد و زیر سوال برد. همه آزادگان تا روز آخر سرپا ایستادند.


مرصادنیوز: در دوران اسارت با خانواده نامه می نوشتید؟ حضور نیروهای صلیب سرخ چگونه بود؟

نیروهای صلیب سرخ هر ماه یا سالی یک بار می آمدند و آذوقه می آوردند، اما مهم ترین چیز نامه ها بود. یا از خانواده های ما نامه می آوردند یا نامه هایی را که ما می نوشتیم به خانواده هایمان می بردند. البته داخل حروف همه چیز را نمی شد نوشت و ما محدودیت داشتیم، یعنی حروف را چک می کردند، اگر حرف بزرگ امام، روح الله، آقا بود، نامه را پاره می کردند. و نامه ها گاهی هر شش ماه یک بار به دست ما می رسد.


مرصاد نیوز: حضور صلیب سرخ تاثیری داشت؟

فرزندان آنها از آزار و اذیت نیروهای بعثی خبر دادند. چند روز قبل از ورود صلیب سرخ به کمپ، اوضاع فرق می کرد. وضعیت غذا و جیره کمی بهتر شد و فهمیدیم که صلیب سرخ می آید.


مرصاد نیوز: تحصیلات شما در دوران اعزام و اسارت چگونه بود؟

من قبل از اسارت مدرک داشتم. در دوران اسارت مخفیانه قرآن می خواندیم و نهج البلاغه را می آموختیم. شروع کردیم به عربی، انگلیسی و فرانسوی روان صحبت کنیم.


مرصاد نیوز: از کمیت و کیفیت ظروف بگویید.

وضعیت غذا از نظر کمی و کیفی مناسب نبود. امکانات بهداشتی و اجتماعی نداشتیم. دو سال طول کشید تا آشپزخانه درست کنند، در سال های اول اسارت معلوم نبود به ما چه می دهند! بعد از دو سال که آشپزخونه درست شد چندتا بچه مشغول آشپزی شدن. مداخله عراقی ها اجازه نداد بچه ها کاری را که دوست دارند انجام دهند.

با جیره اندکی که به ما دادند، ضیافت بزرگی آوردند و از آشپزخانه ما خوردند.


مرصاد نیوز: وضعیت سلامت چگونه بود؟

یک قوطی پوره گوجه فرنگی برای نوشیدن آب پیدا کردیم.

برای حدود 500 نفری که در کمپ بودند، 5 سرویس بهداشتی بیشتر نبود. حمام هم روی خط بود و هفته ای یک بار نوبت ما بود.

برای بحث درمان و دکتر، بعضی از دکترها همیشه مست بودند و وقتی می رفتیم بگوییم مریضیم، ما را مسخره می کرد و می گفت 10 آمپول گاوی به او تزریق کنید! به برخی که حالشان خوب بود قرصی معادل آسپرین داده شد.


مرصاد نیوز: در مورد شرایط سرد و گرم کمپ ها توضیح دهید.

چند سال اولی که در رمادی بودیم، تابستان‌ها گرم و خشک و زمستان‌ها سرد و استخوان‌گیر بود. در خانه سالمندانی که حدود 60 نفر بودند، بخاری اجاق گاز علاءالدین بود. هر کدام دو پتو داشتند. یک پتو را زیر او و دیگری را روی او می گذاشت. در تابستان یک پنکه سقفی در آسایشگاه وجود داشت.


مرصاد نیوز: حضور منافقین در قرارگاه چگونه بود؟

بله، منافقین کثیفی هم بودند، همان منافقینی بودند که اسامی را چک می کردند، بعضی کلمات و متن نامه را سانسور می کردند، گاهی اصلاً جواب نامه ها را نمی گرفتیم. منافقین پشت پرده اکثر شکنجه ها بودند، همه سانسور نامه ها و اینکه به آنها خط می دادند که چگونه غرور آزادگان را بشکنند، این منافقین بودند.

حالا قضیه فراتر از این بود. منافقین از روی نامه ها متوجه شدند که طرف چند برادر، خواهر و فرزند دارد و با خانواده های آنها مکاتبه کردند و سپس برای دیوانه کردن اسرا پاسخ های بسیار بد و وحشتناکی به نامه ها نوشتند.


مرصادنیوز: در دوران اسارت به کربلا رفتید؟

بله، یک بار بعد از کتنامه 598 صدام می دانست که ایران اسرا را به مشهد می برد، طرف عراقی هم کار فرهنگی کرد و ما را بردند البته کربلا و بچه های ما یک سری فعالیت های فرهنگی و تبلیغی علیه صدام در کربلا انجام دادند. و نجف انجام دادند.


مرصاد نیوز: آن روز که فهمیدید از اسارت آزاد می شوید چه احساسی داشتید؟

تلویزیون عراق اعلام کرد که صدام می خواهد پیام مهمی را پخش کند و در آن زمان قاتنامه 598 نیز شکل گرفت. و چند کاروان اسرا قبل از ما حرکت کرده بودند وقتی خبر را اعلام کردند بچه ها احساس خیلی خوبی داشتند. اولین گروه در 5 مرداد آمدند و گروه ما در 13 شهریور 69 به خانه رفتند.


مرصاد نیوز: از اولین دیدار با خانواده و اقوام پس از بازگشت بگویید.

خب بعد از چندین سال جدایی و دوری، دیدن دوباره خانواده لحظه بسیار شیرینی است.


مرصادنیوز: از رفقای که با هم اسیر شدند خبر دارید؟

بله، ما الان یکشنبه ها در دوران اسارت با همرزمان و سربازان دوره قرآن داریم. ما هر هفته به خانه می رویم.


مرصاد نیوز: آخرین سخنرانی شما؟

همه رزمندگان اسلام گوش به فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی هستند. اگر امروز دوباره رهبرم فرمان دهد، نه تنها در ایران اسلامی، بلکه در هر گوشه جهان و نه تنها از من دفاع خواهم کرد، زیرا همه مردم آزاده و مؤمن و انقلابی ایران اسلامی به ندای رهبر خود گوش خواهند داد.


ممنون از وقتی که در مرصادنیوز گذاشتید، خدا خیرتون بده.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید