از گچساران تا اردوگاه رمادیه 13/روزهای سخت اسارت در عراق+عکس


ساعت: 12:59
تاریخ انتشار: ۱۳۰۱/۰۵/۲۶
کد خبر: 1890592

آزاده گچسارانی گفت: متوجه شدم نیروی بعثی هنوز زنده است و می خواهد مرا با اسلحه هدف قرار دهد. در اقدام سریع چندین بار به او شلیک کردم.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از صبح زاگرس ; آزادگان گنجینه های گرانبهایی هستند که فرهنگ انسان گرایانه اسارت در آنها نهفته است. ثبت وقایع اسارت پلی است برای انتقال فرهنگ اسارت از اردوگاه ها به شهرهای میهن اسلامیمان ایران.

در واقع، آزادگان صبورتر از سنگ صبور و راضی‌تر به قضای الهی بودند، سینه‌هایی از اقیانوس پهن‌تر داشتند، از همه و همه جا بریده بودند و به خدا پیوستند.

«سید محمد یارپرواز» از آزادگان شهرستان گچساران است که در چهارم تیرماه 67 در محل «پاد خندق» به اسارت دشمن بعثی درآمد. به سپاه ناحیه گچساران پیوستم و به جبهه های نبرد حقعلی اعزام شدم.


cad4273a 8749 457a a15c 90013d8e68d7 خبر خاکستری

وی می افزاید: اولین تیپ رزمی که من یکی از اعضای آن بودم، تیپ احمدبن موسی علیه السلام بود که متشکل از داوطلبانی از استان های فارس، کوگیلویه و بویراحمد و بوشهر بود. در سال 63 به مدت 6 ماه در گردان رزمی بودم و شش ماه بعد در لشکر 25 کربلا که ادغام تیپ های استان کهگیلویه و بویراحمد با لشکر 25 کربلا بود.

پرواز ادامه دارد: در سال 64 و 65 به تیپ 15 امام حسن علیه السلام که به شهرستان بهبهان و حومه وصل شده بود و با استان کوگیلویه و بویراحمد ادغام می شد، در تیپ 15 رفتم. امام حسن علیه السلام با عزیزانی چون برادران سیدعلی نظرهوشیاری، آیات خداپسند، فرج الله و… همسفر بودم.

آزاده دفاع مقدس می گوید: عملیات کربلای معلی در تابستان 65 در مهران انجام شد و پس از چند ماه تیپ 48 فتح استان تشکیل شد که متشکل از رزمندگان شهرستان های گچساران و بویراحمد و کهگیلویه بود. . به فرماندهی سرلشکر بزرگ شهید حاج حیدرپور در سال 65 در عملیات غرور آفرین کربلای 5 در منطقه شلمچه و همچنین در کربلای 10 در سال 66 در کردستان شرکت کردیم.

وی ادامه می دهد: در سال 66 در منطقه ماهوت عراق دچار سانحه موج انفجار شدم. در 19 خرداد 67 از گچساران با تعدادی پاسدار و سرباز به مناطق نظامی اعزام شدیم و در 7 خرداد 67 با گروهان پاسدار ولایت در منطقه «پدخندق» مستقر شدیم. بعثی ها با چندین لشکر و تمام تجهیزات نظامی به رزمندگان استان حمله کرده و آنها را محاصره کرده بودند.


d59d9025 f6f2 43ee 82c5 d0a14ad504e1 خبر خاکستری

وزاف تصریح کرد: سرانجام پس از 18 ساعت مقاومت، با وجود اینکه تعدادی از رزمندگان استان شهید یا مجروح شدند (در بازوی چپم ترکش داشتم)، به اسارت دشمن بعثی در آمدیم که توسط اطلاعات عراق به مدت یک دقیقه مورد شکنجه قرار گرفتیم. ماه ما دچار کم آبی، کمبود غذا، کمبود امکانات بهداشتی و غیره شدیم.

آزاده در دوران دفاع مقدس می گوید: پس از این شکنجه به «اردوگاه 13 رومادیه» منتقل شدیم که آزادگان عزیز شهرستان گچساران، حاج مسیب قدری، سالار نظری، علی شیر قیطاسی، مومن براتیان و… در این اردو حضور داشتند. پس از چند ماه بنده به همراه تعدادی از اسرا به اردوگاه رومادیه 7 منتقل شد و در آنجا حاج علی پناه کشاورز همراه من بود.

وی می افزاید: از این رو دوران اسارت در اردوگاه های رژیم بعث به پایان می رسد، هرچند سربازان سختی ها و شکنجه های بسیاری را متحمل شدند و از هر فرصتی که در اختیارشان قرار می گرفت از جمله مراسم مذهبی، نماز جماعت، عزاداری محرم و عزاداری استفاده می کردند. سرانجام در 7 مرداد 1348 همراه با گروه دوم زندانیان به کشور عزیزمان بازگشتیم. اما خاطره ای هم از آن زمان تعریف می کنم که در روز محاصره ما توسط دشمن بعثی در پاد خندق، یک قایق متعلق به گردان یا رسول (ص) تیپ 48 فتح در منطقه شط پادخندق گرفتار شد. در حالی که محاصره بعثی ها نیز در اطراف این شط در جریان بود.


23bcdd7d 8341 4062 990f 0bf19db0b961 خبر خاکستری

رزمنده دوران دفاع مقدس گفت: بنابراین سعی می کردم قایق را به نیروهای خودی برگردانم، در همان زمان یک قایق پر از نیروهای بعثی به سمت ما حرکت می کرد و آنها با آرپی جی هدف قرار می گرفتند. من دادم، به گمان اینکه همه افراد داخل قایق کشته شده اند، به سمت آنها رفتم تا از مهمات آنها استفاده کنم. در آن لحظه متوجه شدم که یک نیروی بعثی هنوز زنده است و می خواهد اسلحه را به سمت من نشانه بگیرد. چند بار به او شلیک کردم و او را کشتم.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید