اشاره معنادار سعید حجاریان درباره طرح جدید حجاب و عفاف: قانون اجباری ریش را هم بنویسید!

اشاره معنادار سعید حجاریان درباره طرح جدید حجاب و عفاف: قانون اجباری ریش را هم بنویسید!

چرا مفهوم «تابوی سیاسی» به مردان تعمیم داده نمی شود و پدیده ای به نام گشت هدفمند مردان و مکانی به نام «ساختمان وزارت» برای مردان ایجاد نمی شود؟ چرا یک نفر توسط گشت ارشاد مورد آزار و اذیت قرار نگرفت و دچار آسیب روحی و جسمی نشد؟ آسان است، در برخی پادگان ها حتی سربازان را مجبور به این حرام می کنند!

سعید حجاریان: در شرایطی که جامعه ایران مدام در وضعیت جنبش اعتراضی قرار دارد، شاید تحلیل مشکلات از منظر قانونی چندان جذاب به نظر نرسد و تقلیل گرایانه تلقی شود. اما با توجه به اهمیت سؤال از یک سو و با اشاره به مقدمه یادداشتی که قبلاً با عنوان «در طغیان این بندر چه خواهیم یافت؟» نوشته شده بود، لازم دانستم بیان کنم. مشکلی در مورد گشت ارشاد .

سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات در یکی از جملات معروف خود که همواره تاکید می کرد: «هرگاه دین و آزادی در میان باشد، دین قافیه خود را از دست داده و شکست خورده است.» (به نقل از متن) این جمله به نظر می رسد از سوی بسیاری از نویسندگان و تحلیل گران به رسمیت شناخته شده است که ما بسیار می خوانیم و می شنویم: جامعه ایران (در زمینه حجاب و ارشاد) به قبل از شهریور 1401 برنمی گردد. ترجمه این عبارت این است که پس از حوادث اعتراضی سال گذشته، عموم مردم عرصه از گشت ارشاد – یا هر چیزی که نماد آن باشد – خالی خواهد بود.

سخنان رئیس دولت اصلاحات علیرغم اهمیت آن قابل رد است زیرا تعارض دین و آزادی همیشه به نفع آزادی ختم نمی شد. مثلاً در اروپای قرون وسطی مذهب با تشکیل دادگاه های تفتیش عقاید توانست آزادی را سرکوب کند یا امروز طالبان با زور سرنیزه آزادی های قانونی را کاملاً از میدان خارج کرده اند. اما این بدان معنا نیست که آزادی در ایران لزوماً به همین سرنوشت دچار خواهد شد. در هر صورت جامعه ایران به دلیل رشد شهرنشینی، افزایش سطح سواد عمومی و استفاده از فناوری و ارتباطات به جامعه ای مطالبه گر تبدیل شده است که نتیجه آن رد پروژه های تکلیفی و توقف فرآیندها است. تحمیل الگوها و هنجارهای تثبیت شده؛ این امر بر اهمیت «رسوم» جامعه تأکید می کند. رجوع به سنت دین اسلام کم و بیش چنین پیامی را به ذهن متبادر می کند. شاید منظور از آیاتی مانند «خد الافو و امر بی العارف وعرض عن الجاهیلین» (اعراف/199) این باشد که عرف رایج شاخص مناسبی برای تطبیق سبک زندگی، رفتار و گفتار مردم است و به همین دلیل خداوند به پیامبرش دستور داده است که «عشق» به امر کردن.

سپس اساساً نمی توان تصمیمات این دوره را به همه افراد جامعه تعمیم داد. به‌عنوان مثال در آیه: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ و بَنَاتِکَ و نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ و کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیما» (احزاب/۵۹) با واژه «جلباب»[=حجاب] ما او را ملاقات می کنیم، اما توجه داریم که توصیه او محدود به زنان و دختران پیامبر و نیز زنان مؤمن است. به عبارت دیگر حجاب از آن زنان محتشم بود و بر سایر زنان مانند زنان عادی، کنیزان و اهل ذمه واجب نبود. از این رو از آیه 31 سوره نور از این قید استفاده شده است. به عبارت دیگر نمی توان مسئله حجاب را یک مشکل کلی دانست و در وهله اول به زنان ایرانی که در بهترین شرایط مسلمان هستند نه مؤمن، تعمیم داد.

ضمناً ذکر نمونه ای از رفتار بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با کشف حجاب اهل ذمه خالی از لطف نیست. اوریانا فالاچی در گفتگو با رهبر انقلاب، بحث را به موضوع حجاب اسلامی و پوشش اجباری هدایت کرد. پس از اصرار پاسخ می شنود: «حجاب مانع فعالیت زنان نمی شود» و «مجبور نیستیم». فلاچی در پاسخ به این گفته شیطنت کرد و چادر واجب را برداشت و امام خمینی بلافاصله از اتاق خارج شد. فلاچی می گوید: «آیت الله با چنان سرعتی از اتاق خارج شد که برای یک فرد در آن سن و سال غیرقابل تصور بود. سه روز بعد، فالاچی توانست دوباره از آنجا بازدید کند. احمد خمینی به او می گوید که در مورد خیمه چیزی نگو که امام عصبانی نشود. اما دوباره از چادر یاد می کند. وی می گوید: «آیت الله خمینی ابتدا بی صدا به من نگاه کرد، سپس سایه ای از لبخند ظاهر شد…» (به نقل از پورتال امام خمینی) از این روایت می توان نتیجه گرفت که آیت الله خمینی مخالف اجبار به حجاب و ایجاد حجاب بود. تفاوت بین بی حجابی و اجبار به حجاب همانطور که امروز می بینیم آیت الله سیستانی نیز به همین صورت از امر به معروف و نهی از منکر می گوید.

با فاصله گرفتن از بحث های حقوقی پیرامون موضوع حجاب زنان، می خواهم به عنوان حاشیه برگردم و این سوال را مطرح کنم که چرا گشت ارشاد مردانه وجود ندارد؟ آن روزها آرایشگاه ها می گفتند: ما ریش ریش را ممنوع می کنیم! این موضوع ریشه در رویه قضایی و حرمت تراشیدن ریش دارد [=حلق لحیه] موضوعی بود که فقها از شهید اول به قدر اجماع بر آن صحه گذاشته اند به گونه ای که یا مطلقاً حرام می دانند یا بنابر احتیاط واجب آن را حرام می دانند. همچنین حرمت دریافت دستمزد آرایشگر به حدی مورد بحث قرار گرفت که در گذشته آرایشگاه ها دو صندوق حقوقی محسوب می شد و درآمد آرایشگاه از درآمد حاصل از تراشیدن ریش جدا می شد، زیرا ریش را مشمول آن می دانستند. طرد بی رحمانه به اینها باید احکامی را اضافه کرد که فتوا به فسق ریش‌های خود را می‌تراشند. یک بار دیگر نتیجه می‌گیرم که اصرار بر حرمت تراشیدن ریش – چه اندازه ریش بدانیم و چه یک سر و مسلمان باشد یا کافر – به راحتی به ایران منتقل شد; افتخاری که کمتر از کشف حجاب نیست. حال سوال اینجاست که چرا مفهوم «تابوی سیاسی» به مردان تعمیم داده نمی شود و پدیده ای به نام گشت ارشاد مردان و مکانی به نام «ساختمان وزیر» برای مردان ایجاد نمی شود؟ چرا یک نفر توسط گشت ارشاد مورد آزار و اذیت قرار نگرفت و دچار آسیب روحی و جسمی نشد؟ آسان است، در برخی پادگان ها حتی سربازان را مجبور به این حرام می کنند!

پاسخ تا حدودی روشن است. جامعه ایران طی سالیان گذشته با وضعیت حداکثری مردسالارانه مواجه بوده است. به گونه ای که شارع و مجری و ماهیت امر به معروف و نهی از منکر مذکر بود. این موضوع از یک زاویه در سطح خانواده ایرانی قابل تحلیل است. یک وضعیت پدرانه/پدرسالارانه و یک موقعیت استبدادی که باعث می شود مردان به عنوان پلیس ایدئولوژیک خانه و حتی جامعه ظاهر شوند و قانونی را که ایجاد می کنند در جاهایی اجرا کنند، حتی اگر حکومت اراده ای برای تحمیل ایدئولوژی نداشته باشد. مانورهای سر بریدن و سرگردانی با اسم رمز «تعصب» نماد این وضعیت است که خوشبختانه در سینمای ایران به خوبی بازنمایی شده و مورد انتقاد قرار گرفته و حساسیت هایی را برانگیخته است.

از منظری دیگر می توان موضوع را در سطح روابط قدرت و دولت تحلیل کرد. در جهان بینی قدرت و حکومت های ایدئولوژیک، «زن» به طور کلی جنس ضعیف تلقی می شود و موجودی تلقی می شود که توانایی احقاق حقوق خود را در برابر دیگری قدرتمند ندارد. اکنون در زیر لوای چنین قدرت ها و حکومت هایی سطحی از توازن قوا بین افراد جامعه و افراد حکومت ایجاد شده است. این توازن قوا در درجه اول به ویژگی های ظاهری مردان مربوط می شود و ثانیاً به حضور حداکثری مردان در نظام اداری و مناصب رسمی مربوط می شود. نتیجه این است که آنها به سراغ مردان بی ریش با عناوینی مانند گشت مردانه نرفتند، بلکه فقط برخی اظهارات غیررسمی را برای مقامات سیاسی مطرح کردند.

این گونه مسائل امروز ایران را نیز باید از طریق اعمال قدرت و نمادهای هویت ساز حاکمیت پرداخت. واقعیتی که در خاطرات زندانیان سیاسی قبل از انقلاب به وضوح قابل مشاهده است. زنان مذهبی که با مقنعه یا پتو بر سر به شکنجه می رفتند و زنان غیر مذهبی که بدون حجاب به شکنجه می رفتند. یعنی در بدترین شرایط و در کمیته عمومی این حق را داشتند که پوشش را با توجه به ایدئولوژی خود انتخاب کنند. در ایران اما بعد از انقلاب «حجاب اجباری» به عنوان یکی از شروط انتقال زندانیان زن وضع شد!

در خاتمه لازم به ذکر است که طبق رویه قضایی جمهوری اسلامی ایران – که امروز سعی می کنند به آن پایبند باشند – یا رفع حجاب زنان و تراشیدن ریش مردان قابل تعقیب و مجازات است و موازی با قانون حجاب باید قانون اجباری در مورد ریش یا جامعه نوشته شود، یعنی زن را به عنوان نیمی دیگر از جامعه به حال خود رها کرد و از تحمیل و ایجاد اختلالات روانی و اجتماعی خودداری کرد.

دیدگاهتان را بنویسید