اصلاح طلبان از همان ابتدا با مبانی عقیدتی انقلاب ارتباط نداشتند، سخنرانی چپ در سه پایه تولید می شد.

اصلاح طلبان از همان ابتدا با مبانی عقیدتی انقلاب ارتباط نداشتند، سخنرانی چپ در سه پایه تولید می شد.

روز جدید اگرچه برخی معتقدند چپ از همان ابتدا با مبانی عقیدتی انقلاب ارتباطی نداشت، اما اگر هم اینطور باشد، این رویه تقریباً تا قبل از رحلت امام چندان مشهود نبود.

اگرچه در دهه اول انقلاب رگه‌هایی از رویزیونیسم در برخی از بخش‌های نهضت شنیده می‌شود، اما اختلاف نظرها و گفتمان‌ها نشان می‌دهد که دست‌کم ایده‌ای منسجم و آگاهانه وجود نداشته است. از سوی دیگر، برخی از مهم‌ترین مولفه‌های گفتمان انقلاب اسلامی از جمله استکبار، ظلم ستیزی، مردسالاری و حتی دلبستگی به تمدن دینی در دهه 60 در اختیار چپ‌ها قرار داشت و چهره‌های برجسته بزرگ‌ترین مدعی بودند. از این عناصر مذهبی بنابراین غلبه بر کسانی که معتقدند «نباید به دیگران روی آوریم» آسان نیست [چون] تمدن اسلامی بر سایر تمدن ها برتری دارد.

از ابتدای دهه دوم انقلاب اسلامی، برخی از رهبران چپ به تدریج کنار رفتند و با تشکیل محافل روشنفکری و راه اندازی مراکز مطبوعاتی، در پی تئوریزه سازی مبانی انقلاب و حکومت دینی به نفع مدرنیته بودند. همراه با این رویکرد؛ یعنی تا سال 1376 و برای یک دوره تقریباً هشت ساله، کم کم مسیر خودآگاهی مولفه های تجدیدنظرطلب در میان چپ باز شد.

نظریه پردازان و تحلیل گران اصلاحات تقریباً متفق القول هستند که در فاصله زمانی رحلت امام خمینی (ره) و پیروزی نهضت دوم در خرداد ماه، ایده ها و سخنرانی های چپ عمدتاً در سه پایه تولید می شود: دانشجویان سروش، مرکز مطالعات راهبردی و دانشجویان در حال تدریس در خارج از کشور.

حلقه کیان به عنوان مهم ترین اتاق فکر، ترکیبی از این سه پایگاه اصلی بود که شامل جمعی از دانش آموزان سروش مانند آرش نراگی، ناصر هادیان، سروش دباغ و برخی از اعضای مرکز راهبردی ریاست جمهوری مانند سعید حجاریان می شود. علیرضا علویتبار، عباس عبدی و محمدرضا جلایی پور، هادی صامتی و چند دانشجوی شاغل در خارج از کشور دور هم جمع شده بودند.

در واقع رهبر فکری چپ، حداقل در مواجهه با مبانی معرفت دینی، عبدالکریم سروش بود که در اواخر دهه 1960 با انتشار کتاب بسط نظری شریعت، تحول نظری خود را آشکار کرد.

مهم ترین هدف حلقه کیان، نقد آموزه های شیعی بر اساس دو اصل «سکولاریسم» و «کثرت گرایی دینی» است. کیان در ابتدا کوشید تا مبانی دینی و مبانی مدرنیته را با هم تطبیق دهد و از این رو اندیشه «پذیرش و گسترش شریعت» را برای این منظور مناسب یافت. این البته نقطه شروع محافل ایدئولوژیک اصلاح طلبان است و به تدریج جایگاه سکولار این جریان ابعاد جدی تری به خود گرفت و مبانی مذهبی به زینت مجالس نخبگان فکری تقلیل یافت. همانطور که عبدالکریم سروش در همین مجله کیان می نویسد: «در دنیای جدید، انسان حق دارد دین داشته باشد نه تکلیف. یعنی مجاز به دینداری هستند. اما اگر نخواهند، نمی توانند مذهبی باشند.» (سروش، 1374، ص 5)
وی پیش از این نظریه «دین حداقلی» را برای کوتاه کردن دست دین از امور سیاسی-اجتماعی مطرح کرد و تأکید کرد که «یکی از مهم ترین بارهایی که نباید بر دوش دین گذاشته شود، بار حکومت کامل دینی است». سروش).، 1373، x 16)
با این حال، حلقه کیان و برخی از مهم‌ترین گروه‌های چپ، مانند حلقه دین، با کمک مطبوعات اصلاح‌طلب شروع به بازنگری در حوزه معرفتی کردند. سعید حجارجان در این خصوص گفت: نوسازی دینی زودتر شروع شد و در واقع این بخش با فوریت دولت شروع شد و دکتر سروش این نوسازی دینی را آغاز کرد و اصلاحات دینی را آغاز کرد.

در دوم خرداد 1376، جریان چپ که یک دوره فعالیت تئوریک را پشت سر گذاشت، وارد فاز عملیاتی شد. به نظر می رسد زمان آن فرا رسیده است که آنچه در محافل مذهبی و در پوشش روشنفکران دینی در پوشش کنایه و استعاره مطرح می شود، عملی شود و به قول سروش، «بار حکومت دینی را باید از دوش دین برداشت. “

ایده «ولایت فقیه» و تضییع شأن ولایت فقیه، حضور رهبران در دوم ژوئن در جلسات ضد دینی مانند کنفرانس قبرس در سال 1978 و کنفرانس برلین در سال 1979. ، اسلامی با مشکلات ساختاری مانند لوایح دوقلوها، اندیشه هایی مانند جامعه مدنی و بسیاری از اقدامات و اظهارات ضد دینی و تجدیدنظرطلبانه گواه آن است که دوم ژوئن در واقع آغاز مرحله عملیاتی چپ برای طراحی گذار به حکومت دینی بود. .

نظریه پردازان اصلاح طلب که تا دیروز به تلفیق دین و مدرنیته می اندیشیدند، در دوره دوم خرداد با بی تدبیری احکام ضد دینی را تجویز کردند و رسماً حکومت دین را ناکارآمد و نامطلوب خواندند. دومین رهبر فکری هوردادی ها که پیش از این محتاطانه عمل کرده بود، گفت: «امروز، تمدن مدرن غرب، ما مسلمانان در بحران هویت هستیم و دین توان مقابله با تمدن غرب را ندارد. تنها ناجی عقلانیت مستقل است. (کیان، مهر و آذر ۷۸)

اما در دوران قدرت سیاسی وتر دوم، خداوند، قرآن، پیامبر، امام، عصمت و تمامی مبانی و مبانی دینی به راحتی و بی پروا مورد هجوم قرار گرفت و تلاش برای بدنام کردن حکومت دینی به اوج خود رسید. . اما بر خلاف ادعای رهبران این جریان که مدام از بدنه عمومی و حسن نیت عمومی صحبت می کنند و خود را نماینده ملت می دانند، طرح های اصلاحی آنان به دلیل ناسازگاری با روحیه دینی و دینی هرگز مورد استقبال جامعه قرار نگرفته است. مردم ایران، اصلاح طلبان همواره واکنش قاطع مردم را دنبال کرده اند.

اصلاح طلبان از دوم هورد 76 تا امروز که وارد فاز عملیاتی شدند، از تاکتیک ها و تکنیک های مختلفی برای اجرای نظریه های خود استفاده کردند، اما به دلیل شناخت نادرست از جامعه ایران، بیش از پیش شکست می خورند. آنها در مرحله نظری معتقد بودند که مردم با بدنام کردن مرجعیت دینی همراه خواهند شد، اما پس از ورود به فاز عملیاتی و دوره دوم خردادماه، با سنگ سختی از حسادت مذهبی و حمایت دینی از مردم ایران مواجه شدند.

و امروز در حالی که بر روی همان پاشنه می چرخند بر ایده خود پافشاری می کنند. چه خوی جامعه ایرانی با دین و معنویت آمیخته است و گرچه اشکال دینداری به اقتضای زندگی و زمان تغییر کرده است، اما به معنای تحقق خواسته ها و آرزوهای حلقه «کیان» و «دین» و شاخه های فکری نیست. اصلاح طلبان گواه این حرف خود جمهوری اسلامی است که موفق تر از همیشه است.

دیدگاهتان را بنویسید