انتقاد بازنشستگان از لایحه بودجه/ چرا سهم بیمه تامین اجتماعی صفر است؟

انتقاد بازنشستگان از لایحه بودجه/ چرا سهم بیمه تامین اجتماعی صفر است؟

روز جدید : اعضای هیئت مدیره کانون بازنشستگان استان تهران معتقدند؛ دولت مانند دولت های گذشته، سازمان تامین اجتماعی و افراد کم درآمد آن را نادیده می گیرد. بیمه شدگانی که 60 درصد آنها حداقل دستمزد دارند امسال با حقوق حدود 4 میلیون تنی روزهای سختی را سپری می کنند.

هفته گذشته دولت لایحه بودجه 1401 را تقدیم مجلس شورای اسلامی کرد. در لایحه بودجه 99، سهم تامین اجتماعی 50 هزار میلیارد تن است که البته تنها 32 هزار میلیارد تن آن در مرداد همان سال به سازمان تعلق گرفت؛ در حالی که این سهم تامین اجتماعی در سال 1394 به این سازمان تعلق گرفت. در لایحه بودجه 1400 به طور مشخص سهم سازمان 89 هزار میلیارد تن است که البته با وجود گذشت 9 ماه از سال، این اعتبار به حساب تامین اجتماعی واریز نشده است. اما برخلاف رویه سال های گذشته، امسال در بند (و) تبصره ۲ لایحه سهم سازمان بیمه گر مطلقاً صفر است، در حالی که بدهی انباشته دولت به سازمان به ۴۰۰ هزار میلیارد تن رسیده است. و دولت ماهانه بیش از 4500 میلیارد تومان بدهی جدید ایجاد می کند.

در گفتگوی بعدی اعضای هیات مدیره کانون بازنشستگان استان تهران به تشریح دیدگاه های خود در خصوص لایحه 1401 پرداختند. این فعالان صنفی معتقدند؛ دولت مانند دولت های گذشته، سازمان تامین اجتماعی و افراد کم درآمد آن را نادیده می گیرد. بیمه شدگانی که 60 درصد آنها حداقل دستمزد دارند امسال با حدود 4 میلیون تن حقوق روزهای سختی را سپری می کنند.

دهقان کیا:

باز هم امنیت اجتماعی را ندیدند

علی دهنوکیا: با رونمایی از لایحه 1401 متوجه شدیم که این دولت از نظر نمایندگی کارگران و مستمری بگیران تفاوت چندانی با دولت های گذشته ندارد. عملکرد دولت های خاتمی، احمدی نژاد، روحانی و دولت فعلی از نظر تامین اجتماعی و کارگران تقریباً یکسان است. سازمان تامین اجتماعی و سهم منصفانه آن هرگز در حساب های بودجه سنواتی لحاظ نمی شود. البته امسال ظاهراً به دلیل صفر بودن سهم تامین اجتماعی از حساب بودجه بوده است، یعنی دولت از انباشت هزار میلیارد تن بدهی و پرداخت هزاران میلیارد تن خودداری کرده است. تامین اجتماعی و هیچ مسئولیتی در این زمینه بر عهده نگرفته است.

لایحه بودجه 1401 جدای از بحث پرداخت بدهی دولت به تامین اجتماعی دارای کاستی هایی است و از دید کارگران و بازنشستگان ارزیابی گذرا نیست. یکی از اصلی ترین کاستی ها «افزایش تدریجی دستمزدها» است که در ادامه سیاست های دستمزدی دولت های گذشته است. در واقع دولت سیزدهم در سیاست دستمزدی از دولت های گذشته پیروی کرد. متأسفانه شعار «توده مردم و کارگران را رنگ می کنیم» نیامد و جایی در این لایحه بودجه نیست. افزایش تدریجی دستمزدها یک دور زدن مکرر است. وقتی تورم داریم و تورم حتی رسمی خیلی بالاست، چطور می شود دستمزدها به تدریج بین 5 تا 29 درصد افزایش پیدا کرد و میانگین افزایش فقط ده درصد است. این سیاست هم بر کسانی که حداقل دستمزد دارند و هم سایر سطوح منسجم را تحت تأثیر قرار می دهد. حتی 29 درصد هم هیچ ربطی به تورم فعلی ندارند. ده درصد که بسیار کم است.

درست است که شورای عالی کار درباره حقوق کارگران اجیر و بازنشسته تصمیم گیری می کند و ربطی به دولت ندارد، اما دولت بودجه را با شماره حساب های بودجه تپش می زند و به نمایندگان دولت و کارفرما در شورا می نویسد که اعداد و ارقام این است. حدود 10 درصد . . پس چگونه سه نماینده کارگر می توانند با این دیدگاه با شش نفر روبرو شوند؟ وقتی میانگین افزایش حقوق در حساب بودجه ده درصد است، انتظار دارند افزایش حقوق کارگران نیز در همین محدوده باشد.

هندوزی وزیر اقتصاد در روزهای اخیر به صراحت اذعان کرده است که تورم را نقطه به نقطه از 55 درصد به 41 درصد کاهش داده ایم. اگر این 41 درصد را پایه گذاری کنیم، هنوز خیلی عقب هستیم. 41 درصد کجاست، 10 درصد حساب بودجه کجاست؟

ما کارگران ماده 41 قانون کار داریم که صراحتاً زمینه افزایش سالانه دستمزد را مشخص کرده است. در اصل 41 به صراحت آمده است که تورم اعلامی بانک مرکزی باید مبنا باشد و در صورت عدم اعلام تورم رسمی به دلیل معوقه باید از فرمول بند 2 همین ماده یعنی محاسبات «سبد نگهداری» استفاده شود. ما انتظار داریم در افزایش حقوق 1401 اختلاف دستمزد و معیشت به حداقل دستمزد افزایش یابد، اکنون حداقل دستمزد حدود 4 میلیون و 200 هزار تن و سبد روزانه حدود 12 میلیون تن است. این شکاف باید پر شود. حداقل تورم اتفاقی سبد، یعنی. در افزایش دستمزد کلیه کارگران چه در حداقل دستمزد و چه در سایر سطوح دستمزد باید میزان افزایش ریالی درصد سبد کالا در طی یک سال در نظر گرفته شود.

بدون شک امروز همان تورمی که برای افراد دارای حداقل دستمزد وجود دارد، برای سایر سطوح دستمزدی نیز وجود دارد. افزایش دستمزدها نباید تدریجی باشد. حداقل برای سطوح دیگر که نزدیک به حداقل هستند. اگر دولت ها بر افزایش بیشتر حداقل دستمزد پافشاری کنند. این به نفع مدیران است. به عنوان مثال، معلمان ده برابر حداقل دستمزد یا سایر مدیران هفت برابر حداقل دستمزد دریافت می کنند. یعنی درآمد ثابت مدیران افزایش می یابد. در حال حاضر حداقل دستمزد تنها 30 درصد سبد معیشتی یا حداقل هزینه زندگی را پوشش می دهد. 60 درصد مستمری بگیران تأمین اجتماعی را افراد با حداقل دستمزد تشکیل می دهند و برآورد ما نشان می دهد که 30 درصد از این 60 درصد مستاجر هستند و خانه ندارند. این گروه بزرگ با حقوقی که فقط ده روز در ماه را پوشش می دهد چگونه می توانند زندگی کنند و اجاره بدهند؟

مجیدی:

اگر بدهی را نپردازند، تامین اجتماعی در سال آینده به چاه می افتد!

مهدی مجیدی: یک مشکل اساسی و همیشگی در بودجه ریزی دولت ها وجود دارد و آن بی توجهی به سازمان تامین اجتماعی و وضعیت آن است. هیچ گاه دولت ها موظف به پرداخت بدهی های خود به سازمان تامین اجتماعی نبوده اند. و امسال دستوری برای پرداخت بدهی در بودجه وجود ندارد. حتی بدهی فعلی نیز بازپرداخت نخواهد شد و در تمام اسناد زنجیره ای از قانون تامین اجتماعی تا طرح های توسعه، بر لزوم پرداخت و تسویه کامل بدهی های دولت تاکید آشکاری شده است. در برنامه پنجم توسعه تاکید شده است که دولت باید سالانه حداقل 10 درصد از بدهی قبلی تامین اجتماعی خود را به اضافه بدهی جاری و سالانه پرداخت کند. در برنامه ششم توسعه نیز تاکید شده است که بدهی دولت به سازمان باید تا پایان برنامه یعنی پایان سال جاری به طور کامل تسویه شود. دولت موظف است بدهی ها را به صورت نقدی یا نقدی یا انحلال و دادن سهام بازپرداخت کند اما امسال که پایان برنامه است تا امروز که ماه نهم به پایان می رسد، 89 میلیارد ریال بودجه پرداخت نکرده است. قانون .بودجه هم سهم تامین اجتماعی صفر است.

دولت نسبت به بحران سازمان تامین اجتماعی حساس نیست و معتقدم؛ مدیران سازمان باید به این بی عدالتی در توزیع بودجه اعتراض کنند. بدهی دولت به سازمان بدهی به دولت است و مدیران سازمان به نمایندگی از بیمه شدگان باید به دولت اعتراض کنند که چرا سهم سازمان صفر است. از نمایندگان پارلمان اروپا خواسته شود که بودجه را به نفع تامین اجتماعی تغییر دهند و حداقل پرداخت 5500 میلیارد تن بدهی ماهانه جاری سال آینده به اضافه ده یا بیست درصد بدهی تاریخی را در متن لایحه بودجه 1401 لحاظ کنند.

حالا ریش و قیچی دست نمایندگان است. اگر بدهی دولت بازپرداخت نشود سال آینده تامین اجتماعی با مشکل بزرگی برای تامین هزینه های جاری خود مواجه خواهد شد. همانطور که در بحث درمان بیمه شدگان، در بحث حقوق و مستمری مستمری بگیران و همچنین در بحث پرداخت مقرری دستمزد یا مقرری بیکاری; لطفاً این هشدار را به کارمندان کشور و نمایندگان مجلس بدهید، زیرا کاملاً جدی است.

دسته بندی:

سرانه و مسکن کارگران چه شد؟

علی اکبر عیوضی: ابتدا یک سوال اساسی دارم. آیا بودجه ای که دولت در مجلس ارائه می کند برای کل جمعیت کشور است یا فقط مختص گروه های خاصی است؟ اگر برای کل مردم ایران است چرا سهم 42 میلیونی تامین اجتماعی که بیش از نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهد در این بودجه لحاظ نشده است؟ اما دولت نمی داند که کارگران شاغل و بازنشسته در این کشور زندگی می کنند. آیا آنها همان تورم بالا را تحمل می کنند و آیا باید در همان اقتصاد زنده بمانند؟

متأسفانه همه دولت ها بدون استثنا، تأمین اجتماعی را «بچه اشتباه» می دانند. قانون اساسی علاوه بر پرداخت بدهی دولت به سازمان و تعهدات صریح قوانین و برنامه های عمرانی قبلی، تعهدات دیگری را بر عهده دولت گذاشته است که اعتبار آن باید در حساب های بودجه سنواتی منعکس شود.

اما دولت مجبور نیست سرانه مراقبت های بهداشتی را برای کارگران بپردازد. به غیر از مسکن، به ویژه برای کارگران، این مسئولیت بر عهده دولت نیست. پس سهم این وظایف در لایحه بودجه کجاست؟ چرا سهم 42 میلیون نفر از بودجه سال آینده صفر است؟ اما کارگران جزو این افراد نیستند. با در نظر گرفتن این موضوع، چگونه می توان این بودجه را «صادقانه محور» نامید؟

اگر بودجه برای همه مردم نوشته شود، پرداخت بدهی تامین اجتماعی، سرانه درمان کارگران، سهم مسکن کارگران و دستمزد عادلانه کارمندان باید در بودجه لحاظ شود. حال اگر نمی خواهند سهم قانونی و حقوق مسلم 42 میلیون نفر را از بیت المال پرداخت کنند، باید سرانه درمان، بهداشت و مسکن کارگران را محاسبه کنند و همان مبلغ را در قالب پرداخت بدهی دولت به دولت بپردازند. سازمان. ما نمی گوییم سهم خود از بیت المال را – که البته بر عهده دولت است و باید سرانه درمان و مسکن کارکنان خزانه را بپردازد – بدهی خود را به سازمان بپردازید، پس در اکثر بیمه های اجتماعی کوچک می توانند حقوق بازنشستگی را به موقع پرداخت کنند و تعادل را حفظ کنند و بتوانند هزینه درمان بیمه شده را پرداخت کنند و هزینه درمان کارگران را هر روز افزایش ندهند.

در واقع می گوییم پولمان را بده. اگر پول بیت المال مال ما نیست و به دست ما کارگران نمی رسد، طلب ما را بپردازید. اگر پول نمی دهید، حداقل پاکسازی کنید یا سهام بدهید. به سازمان در شرکت های سودآور و سودآور سهام بدهید. این انتظار بزرگی نیست. ما به تدریج توقعات خود را کاهش دادیم. اما دیگر نمی‌توانیم در رسیدن به این پایین‌ها کوتاهی کنیم. در نهایت، وقتی 60 درصد بازنشستگان با اندکی بیش از 4 میلیون تن زندگی می کنند و تقریباً نیمی از هزینه درمان را از جیب خود می پردازند، چگونه می توانیم مختصر باشیم؟

دیدگاهتان را بنویسید