تعریف جدید براندازی از نگاه روزنامه همشهری/ افرادی که ساختار حکومت را دوست ندارند، برانداز خواهند شد، نباید مسلح شوند.

تعریف جدید براندازی از نگاه روزنامه همشهری/ افرادی که ساختار حکومت را دوست ندارند، برانداز خواهند شد، نباید مسلح شوند.

روز جدید او در سرمقاله خود بدون اشاره مستقیم به تاج زاده، او را برانداز غیرمسلح نامید.

این روزنامه می نویسد: یکی از مفاهیمی که امروزه در ایران معنای آن اشتباه گرفته شده است، مفهوم براندزی است. آنچه روشنفکران و بخش سکولار اصلاح طلبان فکر می کنند این است که سرنگونی قدرت تنها یک شاخص دارد و آن دست گرفتن اسلحه است. بنابراین اگر کسی اسلحه به دست نگرفت، اظهار نظر می کند و باید در قالب انتقاد پذیرفت و به آن اذعان کرد.

حال سوال اینجاست که آیا براندازی یعنی فقط مسلحانه و بقیه آزادی بیان و انتقاد؟ برای درک این سوال، باید به گفتمان کسانی که دیدگاه مشترکی مبنی بر براندازی در کشور دارند، رجوع کنیم. مثلا سلطنت طلبان و پیرمردها و پیرزن های ساکن تیرانا که برانداز هستند چه می گویند؟ در یک جمله می گویند: جمهوری اسلامی باید برود.

کسانی که روش هایشان در حال حاضر تسلیحاتی نشده است، چرا در داخل کشور در مورد خرابکاری آنها اجماع وجود دارد؟ زیرا گفتمان آنها مملو از مفاهیم منفی و براندازانه است. بنابراین، وقتی گفتمان آنها را تحلیل می‌کنیم یا مطالبات آنها را تحت عنوان «جمهوری اسلامی باید برود» تحلیل می‌کنیم، به چنین خواسته‌هایی می‌رسیم: مرجعیت دینی نباشد، دموکراسی باید با انتخابات آزاد و بدون محدودیت اداره شود، شخصیت دینی حکومت باید حاکم شود. آخر، دین از سیاست کنار رفته است، فلسطین به ایرانی ها کاری ندارد، ساختار نظام باید تغییر کند، قانون اساسی باید تغییر کند و… حالا برگردید به کشور. چند نفر را می توان نام برد که دقیقاً همان خواسته ها را دارند؟ برای اثبات این موضوع کافی است برخی از صحبت های آنها را در کلاب و توییتر بررسی کنید یا کتاب ها و مقالات آنها را بخوانید.

پس ما افرادی داریم که از ساختار و ماهیت واقعی جمهوری اسلامی تخطئه و انحراف کرده اند و دیگران را نیز به این کار دعوت می کنند، چرا آنها را برانداز ندانیم؟ برای درک این اهمیت، باید تفاوت های اپوزیسیون و منتقد یا برانداز و منتقد را درک کنیم. بی شک نقد به معنای نقد «روش» و «رفتار» حاکمان است و فراتر از آن نقد نیست. بنابراین اگر بخواهیم بین براندازان غیرمسلح و پهلوی و منافق تفاوت قائل شویم، آن تفاوت فقط در «شیوه براندازی» است نه چیز دیگر.

در داخل کشور عده ای با براندازان خارجی در مسائلی چون دروغ پردازی، سوار شدن بر نارضایتی ها و ناکارآمدی های احتمالی، تحریف، تهمت زدن، سوار شدن بر مشکلات ایجاد شده توسط دشمن موافق هستند. فعلاً کار ادبیات، موضوع و الزامات یکی است. تنها چیزی که باقی می ماند این است که آنها بحث می کنند که چگونه جمهوری اسلامی نباید وجود داشته باشد یا لغو شود. یکی می گوید با رهبری خارجی (مثل مراد وایسی از اصلاح طلبان مهاجر در ایران اینترنشنال) باید انقلابی به میدان بیاید و دیگری می گوید این روش به آشوب و خشونت می انجامد و باید مردم را به سمت خود کشاند. وارد میدان شده اند تا وضعیت موجود را تغییر دهند و برای این کار سال ها تلاش و کوشش کرده اند.

بنابراین نقد به روش و رفتار حاکمان ختم می شود و براندازی به 3 عنصر ماهیت نظام، ساختار و مبانی جمهوری اسلامی برمی گردد.

اکنون تفاوت معناداری در بررسی این 3 مقطع از انقلابیون سابق و براندازان ثبت شده وجود ندارد، در مواردی مانند لغو یا رسمی شدن مرجعیت دینی (مشروطیت یا جمهوری خواهی)، خروج دین از صحنه سیاسی و اجتماعی، ورود مخالفان رژیم به قدرت با شعار توسعه سیاسی و آیا نمی توان آن را به فعالیت خرابکارانه تعبیر کرد؟

می توان گفت که فعالیت خرابکارانه به روش انقلاب های کلاسیک (خشونت آمیز) یا مسلحانه تقریباً در جهان منسوخ شده است. مثلاً منافقینی که از راهبرد براندازی خود منحرف نشده‌اند، اما روش براندازی خود را از آمدن به تنگه زبورجد (مرصاد) و ایجاد رعب و وحشت در خیابان‌های تهران یا استفاده از خمپاره‌های کور به تلگرام، اینستاگرام، توییتر و … در پیش گرفته‌اند. . . پس حالا می توانیم بگوییم که آنها دیگر برانداز نیستند؟ می توان گفت که این سازمان ها روابط نزدیکی با آمریکایی ها دارند و معاون رئیس جمهور ترامپ و وزیر خارجه او در این ماه سمفونی براندازی را با آنها نواختند.

اگر اینطور باشد، افراد دیگری هستند که هیچ خشونتی نسبت به این نهاد نشان نمی دهند، اما هیچ ابایی از گرفتن عکس یادگاری با آمریکایی ها، گرفتن پول و تلاش برای براندازی ندارند. چرا آنها را خرابکار نمی دانید؟
یکی از کاستی ها و ضعف های نیروهای معتقد به انقلاب اسلامی این است که هنوز نتوانسته اند معنای براندازی را از شکل مسلحانه آن حذف کنند. بنابراین کار با براندازان مقابله با عقیده و آزادی بیان و نقد تلقی می شود.

باید از رفتار و نحوه اداره کشور انتقاد کرد، اما اینجا اشکالی ندارد. مشکل این است که کسانی که از نظام دینی عبور می کنند هنوز مدعی جمهوری اسلامی هستند، اما جمهوری اسلامی می خواهند که هم پهلوی در آن جایگاه داشته باشد و هم آمریکا او را بشناسد و تحسین کند و این یعنی ما 180 درجه با مسیری که ایجاد شده فاصله داریم. توسط امام در این صورت ما راه دیگری نداریم جز اینکه به امام برگردیم که فرمودند راه امام «احدی الحسنین» است، یعنی در مکتب ما شکستی نیست. هم شهادت و هم پیروزی پیروزی است و این رمز 43 سال استقامت ماست

دیدگاهتان را بنویسید