روز جدید لاریجانی

روز جدید لاریجانی

رد چند خطی گزارش یک خبرگزاری مخالف. ظاهر قضیه همین بود. اما این امتناع متن معمولی نبود. نویسنده و مشاورانش جدای از تکذیب گزارش در چند سطر، توانستند پیام های روشنی را به افکار عمومی و سیاستمداران برسانند. پیام هایی که امضاکننده پیام را نشان می دهد که نام او با عنوان و عنوان «مشاور رهبری» نیز همراه است. جایگاه ایران در صحنه سیاسی امروز کجاست؟ نقطه ای فراتر از رقابت های معمولی انتخاباتی. متن سعی می‌کند این «وضعیت واقعی» را آشکار کند و از این رو «رقابت‌های مصنوعی» را مورد انتقاد و کنایه قرار می‌دهد. نویسنده این متن یکی از «علی لاریجانی جدید» است. علی لاریجانی که کیلومترها با گذشته خود فاصله دارد و حالا می خواهد جایگاه جدید خود را در صحنه سیاسی نشان دهد. فراتر از آن، او می خواهد بر صحنه موجود تأثیر بگذارد و به همین منظور است که مخالفان خود را «جریان تطهیر» خطاب می کند و آشکارا آنها را مورد خطاب قرار می دهد. صراحتی که در نگاه علی لاریجانی کم است. به نظر می رسد نویسنده این متن کوتاه همان لاریجانی است که تقریباً همیشه سخنرانی ها و متون سیاسی او مملو از کلمات و عبارات فلسفی و ضرب المثل های صدرائی بود که درک آن را حتی برای مخاطب خاصی دشوار می کرد. ناگفته نماند شنوندگان و خوانندگان دیگر. در غروب 29 اردیبهشت اما متنی واضح نوشت که هر مخاطب پیام خود را دریافت کرد. موج توئیت ها، بحث ها، پست ها و گفتگوهایی که بلافاصله فضای مجازی و شبکه های اجتماعی را فرا گرفت؛ این نشانه روشنی بود که سیاستمداران پیام متن صریح آن را پذیرفته بودند و اکنون باید در برداشت های ذهنی و تاریخی خود از آن تجدید نظر کنند. موافق باشید، مخالف باشید یا انتقاد کنید، پیام اصلی متن او را دریافت می کنند: «شما با لاریجانی جدید روبرو هستید».

لاریجانی اول: ستاد مبارزه با اصلاحات

علی لاریجانی که امروز «جریان تطهیر» را نقد می کند و آنها را به سخره می گیرد; او بیست سال پیش یکی از چهره های محوری و مؤثر این جنبش بود. آن روزهایی که اصلاح‌طلبان پس از حادثه دوم ژوئن 2016 فضای سیاسی، اجتماعی و رسانه‌ای را در دست گرفتند و مفاهیمی مانند توسعه سیاسی، جامعه مدنی، دموکراسی، آزادی و گفت‌وگو را به دورافتاده‌ترین نقاط کشور گسترش دادند. علی لاریجانی درست جلوی آنها بود. البته لاریجانی به لحاظ شخصیتی و رفتار سیاسی شخصی اش، با سخنرانان و نویسندگان رادیکال راست گرایش چندانی نداشت. او قبل از دوم خرداد برخلاف راست‌گرایان رادیکال مانند احمد توکلی، مهدی نصیری، حسین شریعتمداری، حسین الله کرم و حتی منتقدان چپ، در تضادی با دولت هاشمی رفسنجانی و سیاست‌های اقتصادی و خارجی آن نبود. در حوزه فرهنگ جایگاه متوسطی داشت. مانند زمانی که سیدمحمد خاتمی پس از انتقادات و ابراز نگرانی از «تهاجم فرهنگی» و افزایش هجمه های رسانه ای کهان از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استعفا داد. لاریجانی منتخب مرضی الطرفین بود که حشمیر رفسنجانی جای او را به خاتمی داد.

دوم خرداد و فضای سیاسی پس از آن به تدریج به حدی دو قطبی شد که هر نیروی سیاسی مجبور شد نقش خود را مشخص کند و در یکی از دو اردوگاه قرار گیرد. اکبر هاشمیرفسنجانی نمونه بارز این مشکل بود. پیش از آن همواره او را نماد یک «سیاستمدار فرامرزی» تعریف می کردند و از سوی مخالفان خاتمی سرزنش می کردند. با پیشرفت روند توسعه به جایی رسید که خواسته یا ناخواسته در راس کمپ اپوزیسیون جبهه دوم کرداد در انتخابات مجلس ششم قرار گرفت و در راس فهرستی قرار گرفت که نامزدهایی مانند محمود احمدی نژاد را در بر می گرفت. . در چنین بستر و آرایش سیاسی بود که لاریجانی به عنوان رئیس سازمان صدا و سیما یکی از چهره های شاخص و موثر در مقابل اصلاحات بود. پخش برنامه «نور» با حضور روح الله حسینیان در بحبوحه قتل های زنجیره ای، گزارش جنجالی «کنفرانس برلین»، برنامه طنز مهران مدیری در جلسه مجلس ششم، میزگردهای متعدد علیه لوایح دوقلوی خاتمی و ده ها گزارش منفی و انتقادی از دولت و مجلس اصلاحات که معمولاً در نظرات وزرا و نمایندگان مردم جایی ندارد. این تنها بخشی از تقابل صدا و سیما با اصلاح طلبان در دوره «سیما لاریجانی» بود که با حضور عزت الله ضرغامی ادامه یافت. کار به جایی رسید که در اوایل دهه هشتاد که عزم اپوزیسیون برای حذف اصلاح طلبان از دولت و مجلس جدی تر از همیشه بود. اصلاح طلبان برجسته ای مانند بهزاد نبوی و عبدالله رمضان زاده از صداوسیما به عنوان “ستاد ضد اصلاح طلبان” یاد کردند و گزارش دادند که سایت های امنیتی اپوزیسیون زیر نظر آن فعالیت می کنند و مواردی از اصلاح طلبان را کشف می کنند.

لاریجانی دوم: متحد اعتدال‌گرایان

اگر انتخابات 11 خرداد 1376 و پیروزی سید محمد خاتمی باعث شد بسیاری از نیروهای برجسته و با تجربه جناح راست و حتی راست میانه تحت تأثیر فضای دوقطبی قرار گیرند و در جبهه هم راستا با راست رادیکال قرار گیرند؛ در صورتی که در انتخابات دوم خرداد 1376 و پیروزی سیدمحمد خاتمی، بسیاری از نیروهای برجسته و با تجربه جناح راست و حتی راست میانه متاثر شوند. انتخابات 12 تیر 1383 و روی کار آمدن محمود احمدی نژاد بر این نیروها تأثیر منفی گذاشت. این اختلاف و اختلاف از همان هفته منتهی به 12 تیرماه آشکار شد و چنان نیروهای سیاسی را سردرگم کرد که از محمود دولت آبادی تا علی فلاحیان و از عزت الله سحابی تا علی اکبر ناطق نوری در یک جبهه قرار گرفتند و به نام هاشمی رفسنجانی رای دادند. اما این ائتلاف بزرگ و فراجناحی نخبگان ثمربخش نبود و نتوانست اکثریت رای دهندگان را قانع کند و از افتادن آنها در دام پوپولیسم و ​​رای دادن به احمدی نژاد جلوگیری کند. اما این ائتلاف دقیقه 90 و به ضرورت هاشمی رفسنجانی آن را «جبهه اعتدال» نامید. باقی ماند و آرایش نیروهای سیاسی تا پایان دهه 1990 همچنان تحت تأثیر بود و بر اساس آن قابل تعریف و تحلیل بود. با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد، چهره های بیشتری از نیروهای قدیمی و سنتی جناح راست از حمایت از او دست برداشتند و با میانجیگری هاشمی رفسنجانی به اصلاح طلبان روی آوردند. آرایش سیاسی انتخابات 1387 که در آن طیف وسیعی از نیروهای راست سنتی با محوریت علی اکبر ناتک‌نوری اختلافات تاریخی و قدیمی خود را با میرحسین موسوی کنار گذاشتند و در سایه از او حمایت کردند، نقطه‌ای بود که این امر جبهه بزرگ سیاسی آشکارتر شد. البته احمدی نژاد از این همگرایی نخبگان چپ و راست آگاه بود و راهبرد خود را بر آن بنا کرد. از این رو بود که در آن مناظره تاریخی در 13 ژوئن 2008، از چهره های مختلف هر دو جناح نام برد و آنها را مورد اتهامات خود قرار داد. از روحانیون پیشکسوتی چون ناطق نوری و حشمیر رفسنجانی گرفته تا اصلاح طلبان برجسته ای چون محسن صفایی فراهانی و محسن میردامادی.

در چنین فضا و آرایشی، علی لاریجانی کم کم جایگاه سیاسی جدید خود را پیدا کرد و از چهره ای که سرکرده ستاد ضد اصلاحات به شمار می رفت به فردی قابل بحث و تعامل در ساختار سیاسی اصلاح طلبان تبدیل شد. اتفاقات پس از انتخابات 87 و موج دستگیری ها و دیدار با فعالان سیاسی و رسانه ای اصلاح طلب از این منظر، فرصتی برای لاریجانی و حلقه یارانش در مجلس هشتم بود تا از طریق تشکیلاتی با زندانیان اصلاح طلب و خانواده و وکلای آنها تعامل داشته باشند. کمیته ها و انجام اقدامات پیگیری. در همین زمان مواضع انتقادی احمدی نژاد علیه جریان راست و به ویژه لاریجانی که رئیس مجلس بود بیشتر نمایان شد. این امر مرز بین دو رئیس دولت و جریان های سیاسی حامی آنها را آشکارتر کرد.

همراهی غیررسمی لاریجانی و همرزمانش با اعتدالیون و تا حدودی اصلاح طلبان با پیروزی حسن روحانی ابعاد گسترده تری پیدا کرد. در فضایی که مذاکرات هسته ای و دستیابی به برجام بر روابط کلی جامعه ایران در نیمه اول دهه 90 تأثیر گذاشت. لاریجانی نیز جایگاه مشخص تری پیدا کرد. وی از متحدان و حامیان اصلی حسن روحانی و محمدجواد ظریف در مجلس نهم و دهم به شمار می رفت. این ائتلاف بزرگ به گونه ای بود که تحلیلگران در تبیین آرایش نیروهای سیاسی از عباراتی مانند «برجامیان/نبرجامیان» استفاده می کردند، در این میان لاریجانی به عنوان یکی از نیروهای مؤثر و کلیدی برجامیان در ساختار سیاسی شناخته می شد. علاوه بر این، ائتلاف دو حزب در فصل انتخابات مجلس دهم ابعاد سیاسی بیشتری پیدا کرد. تا جایی که برخی از چهره های نزدیک به لاریجانی در لیست اصلاح طلبان قرار گرفتند. اما رابطه اصلاح طلبان و لاریجانی در مجلس دهم خوب پیش نرفت و شاید ادامه پیدا نکرد و لاریجانی و همراهانش در مقاطع مختلف گاه به صورت تاکتیکی با اصلاح طلبان مخالفت می کردند و حتی صدای طیف راست رادیکال (جبهه پایداری و پایداری) را رصد می کردند. احمدی نژادی ها).

لاریجانی سوم: مخالف طهارت

می گویند کسی که در مصیبت می افتد قدر سلامتی را می داند. اگر چپ اسلامی در اوایل دهه 1970 طعم حذف و رد صلاحیت را چشیده بود و اگر هاشمی رفسنجانی و راست واقعیت مقابله با راست رادیکال را از اواسط دهه 1980 درک می کردند. اکثر نیروهای راست سنتی تا سال 1400 تصویر و تصور کاملی از این واقعیت نداشتند. در واقع رد صلاحیت علی لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم سطلی آب یخ بود که روی او و اصولگرایان ریخته شد. سخنان امروز لاریجانی درباره «تطهیر» بازتاب همان ماجرای دو سال پیش است. آن زخم هنوز تازه است و طعم تلخ برداشتن زیر زبان. حذف لاریجانی در آن زمان واقعاً مهم بود. یک پیام واضح در مورد چرخه حذف و یک گروه جدید از قطار بود.

چرخه ای که قبلاً شامل چپ های غیرمذهبی، ملی گرایان، ملی-مذهبی، چپ مذهبی، اصلاح طلبان، کارگزاران و اعتدال گرایان بود. در سال 1400 به مغز استخوان راست سنتی رسید. ناتک نوری چند سال پیش طعم این حذف را چشیده بود. شاید از همان شب مناظره تاریخی که احمدی نژاد بدون هیچ ترس و تردیدی نامش را به زبان آورد. با این حال لاریجانی هنوز حس حذف کامل را نداشت. انتخابات 1400 برای او آخرین نیش بود. از آن روز به بعد صحنه سیاسی با لاریجانی جدیدی روبرو شد. اما این لاریجانی جدید تا شامگاه 29 اردیبهشت به طور رسمی خود را معرفی نکرده بود. اگرچه متن اعلام کاندیداتوری لاریجانی در انتخابات سیزدهم نیز متن مهم و جدی بود؛ اما از منظر آرایش نیروهای سیاسی، متن اخیر بسیار مهمتر است. او در این متن به وضوح خود را در مقابل «جریان تطهیر» قرار داده و به «رقابت مصنوعی» می شتابد و مالک را «راه حلی دیگر» می خواند که او در موقعیت حساس تری نسبت به برخی شبح ها و فعالان اصلاحات قرار دارد. از این منظر پیام کوتاه لاریجانی از اهمیت تاریخی برخوردار است. می توان آن را با نامه هشمیر رفسنجانی در ژوئن 2008 مقایسه کرد. نامه ای که در آن هاشمی ماهیت و هویت جنبشی را که امروز لاریجانی از آن صحبت می کند به وضوح آشکار می کند. هاشمی آنها را “حلقه واگرا” خواند و به دوست قدیمی خود درباره ظهور ابوالحسن بنی صدری جدید هشدار داد و لاریجانی آنها را “جریان پاکسازی” خواند و از لزوم چاره جویی برای مالک گفت. البته تفاوت وجود دارد. اگر هاشمی در سال 1387 هشدار داده بود که «آبنما را با بیل می توان گرفت/ وقتی پر شد، بیل را نباید سیر کرد». امروز پوست و بیل خیلی وقته که از بین رفته…

دیدگاهتان را بنویسید