عباس عبدی: آیا در زمان شاه که حجاب اختیاری بود، هیچکس زیرپوشش را بلند نمی کرد؟/ بالا کشیدن لباس زیر محصول سیاست فعلی است.

عباس عبدی: آیا در زمان شاه که حجاب اختیاری بود، هیچکس زیرپوشش را بلند نمی کرد؟/ بالا کشیدن لباس زیر محصول سیاست فعلی است.

روز جدید : این منطق که اگر از این قلعه شکست بخوریم باید شکست بخوریم هم غیرمنطقی، ناعادلانه و بی ثمر است و هم نسبت به آداب و رسوم جامعه و اراده مردم در مواجهه با ناهنجاری ها، ضمن اعلام شکست رسمی حجاب اجباری.

عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی اجتماعی در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: این روزها بحث حجاب مطرح شده و بسیاری از اصولگرایان و حتی برخی مراجع محترم در این باره اظهار نظر کرده اند، اما نکته جالب اینجاست که هر فردی بدون در نظر گرفتن نظرات طرف مقابل اظهار نظر یک طرفه می کند، در حالی که باید گفت وگو کرد و همه دلایل موافق یا مخالف خود را با سیاست و وضعیت موجود بیان کنند و حاضر به شنیدن انتقادات آنها باشند.

یکی از دلایلی که طرفداران سیاست حاضر در دفاع از قانون پوشش زنان مطرح می کنند بسیار عجیب است. می گویند اگر روسری را ببریم فردا زیرشان را روی چوب می گذارند و نشان می دهند. این بدترین استدلال ممکن برای دفاع از قانون غیرقابل اجرا در مورد حجاب زنان است. من سعی می کنم برخی از دلایل این گفته را توضیح دهم.

1- اصولاً این نحوه ورود به حقوق شهروندی اشتباه است. مثل این است که اگر مانع آزادی نقد و بیان می‌شویم، وقتی می‌پرسند چرا مانع آزادی می‌شوید، بگویند اگر آزادند، فردا اصل دین، اسلام، حکومت و هر چیز دیگری را زیر سؤال می‌برند و منکر می‌شوند. خوب! با این حساب باید از هر حقی جلوگیری کرد. همچنین قصاص قبل از جنایت چه فایده ای دارد؟

2- اگرچه پذیرش مقداری آزادی پوشش ممکن است به برنامه ریزی بیشتر از آن منجر شود، اما در عین حال اتفاق دیگری رخ می دهد که در نهایت تعادل برقرار می کند، زیرا مردم نسبت به خواسته های غیر منطقی بی تفاوت نیستند. افراد زیادی هستند که قانون موجود را کافی و قابل اجرا نمی دانند (که اجرا نمی شود)، اما حساس هستند و با سطحی از پوشش که متعارف نیست مخالفند. این نوع مخالفت را الان مردم نمی بینند چون مشکلشان قانون موجود است نه مطالبه ای که الان وجود ندارد.

3- فرض کنیم همین اتفاق بیفتد. فرض غیرممکن غیرممکن نیست. واکنش جامعه چگونه خواهد بود؟ آیا او از آویزان کردن لباس زیر حمایت می کند یا مخالف؟ اگر جامعه از آن حمایت کند. بنابراین واضح است که مشکل جای دیگری است و نه در قانون. جامعه ای که پس از 44 سال سلطه کامل تبلیغی و تربیتی به جایی رسیده است که لباس علم بر تن کرده است، حتی قانون هم نمی تواند مانع رویکرد آنها شود. اگر مردم از آن حمایت نکنند که یقیناً حمایت نخواهند کرد، پس چه استدلال بیهوده ای علیه حقوق مردم مطرح می شود؟ ریشه دیگری جز بی اعتمادی به مردم و ناآگاهی نسبت به جامعه ندارد.

4- اگر با تمسک به قانون و این استدلال ها می شد حجاب را اجرا کرد دیگر مشکلی نداشتید. اتفاقاً تصویب حجاب در قانون نتیجه معکوس داشته است. آیا در زمان شاه که حجاب اختیاری بود، تشویق می شد که لباس زیر خود را بلند کند؟ اتفاقاً برعکس، چادر را بلند کردند. در واقع، این نتیجه سیاست فعلی است که همه را در یک دسته قرار می دهد، چه آنهایی که فقط با قانون موجود مخالف هستند و چه کسانی که می خواهند در لباس زیر خود آویزان شوند. افزایش لباس زیر محصول چنین سیاست هایی است نه برعکس.

5- از این نوع ادله در جرم شناسی زیاد است و همه رد شده اند. یک مورد از ایده افزایش مجازات برای کاهش جرم دفاع می کند. بسیاری از مردم بر این باورند که مجازات اعدام می تواند از جرم جلوگیری کند و هر چه مجازات شدیدتر باشد، افراد کمتری مرتکب جرم می شوند. توجهی ندارند که تعیین مجازات های شدید برای بسیاری از رفتارها خارج از عدالت قضایی است و دور زدن عدالت توسط جامعه بیشترین تأثیر منفی را در افزایش جرم دارد.

جوامعی که جرم کمتری دارند مجازات انسانی بیشتری دارند. تصویر او بیشتر نمایان است. جامعه و مردم با توجه به کیفیت و کمیت مجازات و شدت آن، اما با توجه به احساس مردم نسبت به وجود عدالت و همچنین منفعت فرد از جامعه، از ارتکاب جرم اجتناب می کنند. اگر زنی احساس کند که لباس پوشیدن ناعادلانه است، طبیعتاً احساس مظلومیت می کند و این بدترین تأثیر را در احساس تعلق او به جامعه و احساس همبستگی او با قانون و حکومت می گذارد.

6- چرا این بحث را در زمینه تحصیل، اشتغال، ورزش و مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان اعمال نمی کنیم؟ یا چرا برای مردان که منع قانونی مشابه پوشش زنان ندارد از آن استفاده نکنید؟ پاسخ روشن است، زیرا چنین استدلالی کاملاً غیر معقول تلقی می شود و موجب تمسخر می شود.

بنابراین این منطق که اگر از این سنگر شکست بخوریم باید شکست بخوریم، هم غیرمنطقی و ناعادلانه و بی ثمر است و هم نسبت به آداب جامعه و اراده مردم در مواجهه با ناهنجاری ها، ضمن اعلام رسمی، بی احساس است. عدم رعایت حجاب اجباری بهتر است نگاهی به ترکیه، مالزی و اندونزی بیندازیم تا معنای شکست سیاست اجباری را بفهمیم. بدتر از همه این است که سیاست را صفر و یک، شکننده و فاجعه بار می کند.

دیدگاهتان را بنویسید